رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > دسته‌بندی نشده : ایده‌های زایل‌شده

ایده‌های زایل‌شده

“مهرزاد دانش”

در بین فیلم‌های روز اول جشنواره، فیلم صیاد را ندیدم. از بین بقیه که تماشا کردم، متاسفانه آفت‌هایی همچون اتلاف ایده، پرگویی، بی‌اصالتی و تشتت، آثار را از نفس انداخته بود که در اشاره‌هایی کوتاه در این یادداشت به این موضوعات پرداخته می‌شود.

۱‌. بازی خونی (حسین میرزامحمدی): تصنع
تاریخ، روایت روند‌هاست و نه شعار‌ها. اما فیلم بازی خونی، درست عکس این ماجرا را روایت کرده است. نتیجه هم اثری شده پر از گفت‌وگو‌های تصنعی، رفتار‌های تصنعی، بازی‌های تصنعی و فضای تصنعی. تصنع نیز کسالت و ملال می‌آورد؛ نه تیراندازی‌های طرف‌های مقابل هم در داستان آن را می‌زداید و نه ‌ایده کشته شدن بچه توسط تروریست‌ها به شوک وامی‌‌دارد و نه اطلاعاتی/امنیتی بازی‌های مبتنی بر معرفی الگو‌های چریکی به التهاب تعلیقی فضا کمکی می‌کند. تاریخ، خودش داستانی پرماجراست. از این ظرفیت بزرگ دراماتیک، وقتی بهره شعاری گرفته شود، نتیجه‌ای جز این حاصل نخواهد شد؛ حتی اگر برای این همانی‌سازی‌های برخی اتفاقات معاصر باشد.

۲‌. سونسوز (رضا زمانی): فقدان ظرفیت زمانی
زبان آذری و زیست بومی فیلم، شاید در وهله نخست یادآور فیلم‌های مرحوم اصغر یوسفی‌نژاد باشد، اما الگوی ساختاری و سبکی آن بیشتر تداعی‌بخش کار‌های محسن‌ امیریوسفی به‌خصوص فیلم خواب تلخ است؛ هجو و طنزی پست‌مدرن درباره مناسبات سنتی فکری و معیشتی اقلیمی روستایی با تکیه بر عنصر دوربین، روایت راوی و لایه‌های سوبژکتیو که راه را برای برداشت مفاهیم فرامتنی هم هموار می‌سازد اما مشکل اساسی فیلم، فقدان ظرفیتش برای یک اثر بلند سینمایی است.
فیلمساز خودش قبلاً با توجه به حضور پررنگش در سینمای جوان، قاعدتاً ظرفیت‌های متفاوت فیلم کوتاه و بلند را می‌شناسد و نمی‌دانیم چگونه در سونسوز، این آگاهی را اعمال نکرده است. برای همین فیلم پر شده از حرف‌ها و موقعیت‌های بسیاری تکراری‌ای که البته ربطی هم به نظام هندسی موتیف‌های تکرارشونده در روایت‌های پست‌مدرن ندارد و انگار بیشتر برای رساندن فیلم به حدنصاب یک اثر بلند سینمایی تعبیه شده است و همین هم برخی پتانسیل‌های طنازانه متن را لوث می‌کند. با این حال، قاب‌بندی‌ها و نمود‌های میزانسنی فیلم چشمگیر و قابل توجه است.

۳. داد (ابوالفضل جلیلی): ‌ایده‌های زایل‌ شده
یک‌جور بلاتکلیفی در فیلم وجود دارد که مانع از پختگی و پرورش ‌ایده‌های متن اثر شده است و برای همین فیلم بیشتر شبیه به قطعه ماجرا‌هایی خرد در دل فیلمی بلند با حضور شخصیت‌های ثابت شده است که چندان تناسب و تناظری هم به هم ندارند. کلیت داستان درباره نوجوانی که از زندان مرخصی می‌گیرد و در این مدت در پی کار است، جذاب است اما این پتانسیل در همین حد باقی می‌ماند و فیلم خود را در محاصره خرده‌ایده‌های پراکنده‌ای گرفتار می‌کند که اثر را از نفس می‌اندازند و در نهایت هم راه به جایی نمی‌برند. زیگزاگ بین قطعات رفیق کانکس‌نشین، مامور شهرداری، سرگروهبان پادگان و تشکیلات قمارباز با موتیف موتورسواری و پیاده‌روی از این‌سو به آن‌سو آن قدر تکرار می‌شود که لطف اولیه هر یک از این قطعات را هم زایل می‌سازد.

۴‌. رگ‌های آبی (جهانگیر کوثری): فقدان
معضل اساسی رگ‌های آبی، فقدان شاعرانگی در فیلمی درباره شاعری است که ایماژ‌های بصری در اشعارش موج می‌زد و حالا در فیلمی درباره او، خبری از هیچ ایماژ شاعرانه نیست. شاعرانگی یک اثر با شعر گفتن شخصیت‌هایش برای هم در کافه یا در خلوت یا کنار حوض حاصل نمی‌شود، این شاعرانگی باید در تاروپود میزانسن و قاب و روایت رخ دهد که در این فیلم روی نداده است. ‌ایده بهره‌گیری از روایت زن مستندساز در زمان حال از فروغ فرخزاد، اگرچه تمهید مناسبی ولو تکراری، در پرداختن به یک شخصیت بزرگ ادبی/تاریخی است اما این نیز در فضایی آشفته در روایت‌پردازی، کارکردش را از دست می‌دهد و به ‌نوعی شعارپردازی در بیان تکرار موقعیت زن هنرمند در ادوار مختلف تاریخ می‌رسد.

روز دوم جشنواره موفق به تماشای فیلم آنتیک نشدم و سه فیلم دیگر این روز را دیدم. این سه نیز تاثیری در تغییر سپهر جشنواره نداشتند. اوضاع همان است که بود.

۵. ترک عمیق (آرمان زرین‌ کوب): کشامد عمیق
یکی از آفت‌های اساسی فیلم‌های سینمای ایران و از آن جمله فیلم‌های جشنواره در این اثر هم مشهود است: مشکل ریتم. یک موقع هست که در سبکی همچون آثار سهراب شهیدثالث، روند آهسته حرکت‌ها و کنش‌ها تبدیل به قاعده و مولفه‌ای ساختاری برای تبیین یک مفهوم رفتاری یا موقعیتی می‌شود و یک موقع هست که این پیش رفتن فضا در فرآیندی ناشی از بلاتکلیفی در تداوم موقعیت به کندی می‌گراید و در نتیجه فیلمی که بدون این روند کند، شاید به لحظ زمانی تبدیل به فیلمی کوتاه می‌شد، در این کشامد زمان، اثری بلند اما حوصله‌سربر می‌شود. حالا در ترک عمیق با این همه قایم‌باشک‌بازی و تکرار آمد‌ورفت پلیس به منزل و نگاه مات آدم‌ها به یکدیگر و … همین ماجرا تکرار شده است؛ بی‌آنکه ربطی هم به ژانر سایکودرام اثر داشته باشد و مثلاً در نقب زدن به رفتار غیرعادی پیرمرد و موقعیت غریب حاکم بر خانه نقشی ایفا کند. ‌ای‌ کاش به جای این همه کشامد، فکری به حال منطقی کردن آن افشاگری آخر فیلم درباره نسبت پلیس با این خانواده می‌شد تا پدیده‌ای که قرار بود، پاسخ شوک‌آور پایان درام به ابهام‌ها باشد، خودش تبدیل به سوالی بزرگ و پرچالش نشود.

۶. افسانه سپهر (عماد رحمانی): نبود هویت
افسانه سپهر قرار است با بازگویی یک داستان اسطوره‌ای مبتنی بر خیر‌وشر در قالب انیمیشنی کودکانه و با شخصیت‌هایی متعلق به دنیای کودکانه از بچه‌یوزپلنگی که حرف می‌زند تا پسربچه‌ای که شجاعانه می‌خواهد، شر هیولای خبیث را از مردم سرزمینش دفع کند و ماجرا‌های مهیج و قهرمانانه وسط دریا و اعماق زمین با چاشنی زمینه‌های تاریخی ایرانی و کمی هم زمینه‌های عاطفی و خانوادگی، روندی نوین را در صنعت انیمیشن‌سازی ایران رقم بزند. اما این تلاش با آواز‌های شبه‌رپ شخصیت اصلی در آغاز اثر و شیپورنوازی‌هایی که بیشتر یادآور ژانر گنگستری سینمای فرانسه است و نوع گرافیکی که کمتر نشانی از نقاشی بومی ایرانی و چهره‌پردازی ایرانی دارد با آن شیوه دوبلاژ که طبق معمول یکی، دو نفر نمک می‌ریزند (اینجا بچه‌یوزپلنگ که لابد نماد یوز ایرانی است درحال مزه ریختن بین دیالوگ‌های اصلی شخصیت‌های محوری داستان است) چندان مقرون به توفیق نبوده است. به نظر می‌رسد ذوق‌زدگی‌های ناشی از بحث تکنیک، دارد اصالت بومی طراحی و نقاشی را از انیمیشن‌های ما می‌گیرد. شاید عطفی مجدد به سال‌های دور و تماشای دوباره آثار نورالدین زرین‌کلک و فرشید مثقالی که در عین سادگی هویت داشتند، بتواند تاملی در این باره رقم بزند.

۷. صنم (شهره رحیم‌زاده): معضل مضاعف
هرچه از فیلم سپری می‌شود پرسش «این دیگه چیه؟!» بیشتر و پررنگ‌تر در ذهن سایه می‌اندازد. یک اثر آماتوری که گویی سازندگانش به ‌تازگی جلوه‌های ابتدایی و سطح نخست ویژوال را کشف کرده‌اند و به طرزی غیرقابل باور و ناشیانه و به کرات در لابه‌لای صحنه‌های مکرر و پرچرخش نما‌های کارت پستالی و توریستی هلی‌شات از آنها بهره گرفته‌اند تا مثلاً حجم مهیب آتش‌سوزی را به رخ مخاطب بکشند، غافل از اینکه در عمل، تبدیل به هجویه‌ای علیه همان چیزی شده است که در نیت سازندگان وجود داشت: توجه به زندگی پرتلاش عشایر و مناسبات زیست‌محیطی. بازی‌های بد، مونولوگ‌ها و نریشن‌های انشاگونه در حد سال‌های آخر دبستان، روایت ناموزون، شعارمداری انبوه و … بر این معضل نه ‌تنها می‌افزاید که معضلی دیگر را در قالب سوال شکل می‌دهد: چه ذهن‌های نابغه‌ای تشخیص داده‌اند چنین فیلمی در جشنواره نمایش داده شود؟

sazandegi

پست های مرتبط

نقاط جرم‌خیز

درباره فضاهای شهری ناامن تهران گروه اجتماعی: رسانه‌ها دیروز از استقرار کانکس…

۲۹ بهمن ۱۴۰۳

خداحافظ رئیس

آیا “محمدرضا فرزین” رئیس‌کل خوبی برای بانک مرکزی بود؟ زمزمه‌هایی از تغییر…

۲۹ بهمن ۱۴۰۳

تکلیف متولیان امنیت

برقراری امنیت از تکالیف ذاتی حکومت است به قلم؛ محمد عطریان‌فر؛ عضو…

۲۹ بهمن ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید