درباره “حسین علیزاده”
چندی پیش در نمایشگاهی که برای نمایش سازهای کهن و اصیل ایرانی برگزار شده بود به چند ساز شبیه سهتار برخوردم که کاسهای بسیار کوچکتر از معمول داشتند؛ فلسفۀ آن را از راهنمای نمایشگاه پرسیدم. فهمیدم که قدیمترها که به واسطۀ سختگیریهای افراطی متعصبان، موسیقی در تنگنای بیشتری، نسبت به امروز، بوده است، گاهی سهتار یا تار را با کاسهای تخت و کمعمق میساختند که جای کمتری بگیرد و بتوان آن را زیرِ عبا پنهان کرد تا از نگاه گزمه، محتسب و… پنهان بماند. به این سهتارها زیرعبایی یا کتابی میگویند. این ساز، ذهن مرا به چند صد سال پیش بُرد و باعث شد برای لحظهای با نوازندهای همزادپنداری کنم که حاضر شده وسیلۀ اصلی کار خود را اینگونه، احتمالاً با کیفیتی پایینتر، بسازد تا بتواند از حملۀ تندروها و برخورد گزمهها در امان بماند و به سلامت در شهر رفت و آمد کند. سهتار، یکی از سازهای اصیل و مظهر هنر ایرانی است و آن نوازنده، احتمالاً سالهای زیادی از عمر خویش را صرف یادگیری نواختن آن کردهاست اما همراه داشتن آن به جای حس سربلندی و افتخار، اضطرابی را در دل صاحب آن ایجاد کرده که باعث شده، ابزار اصلی هنر خود را پنهان کند. خودتان را جای او بگذارید و ببینید اینگونه تنگنا و فشارها طی سالهای فعالیت این نوازنده، چه بغض کهنه و فروخوردهای را در سینه او نهاده است!
هفته گذشته (بیستودوم اردیبهشت ۱۴۰۴) «شب حسین علیزاده» در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد، شبی برای نکوداشت قلۀ بلندی از سلسلۀ بزرگان موسیقی سنتی که امروز در بین ما حاضر است. در این مراسم، هزاران روح مشتاق از جایجای ایران خود را به نیاورانِ تهران رسانده بودند تا بتوانند پس از سالها از نزدیک شاهد هنرنمایی استاد باشند. اشتیاق و عشقِ حاضران که در چشمها، اشکها و لبخندهایشان تجلی میکرد، انسان را به وجد میآورد و حس غرور و افتخار هر جانِ دلبسته به فرهنگ ایران را برمیانگیخت. در پایان این برنامه، حسین علیزاده، پیش از تکنوازی با ساز شورانگیزش، چند دقیقهای نیز برای حضار سخن گفت. اما از تواضع و فروتنی استاد بزرگ موسیقی ایران که بگذریم در بخشی از سخنان او نیز همان بغض کهنه و فروخورده وجود داشت. بغضی از جنس بغض همان نوازنده سهتارِ زیرعبایی، بغضی که نتیجه قرنها سختگیری و بیمهری با اهالی موسیقی است.
اگرچه امروز با گذشت زمان و تحول زیست جامعه، فضا برای اهالی موسیقی نسبت به گذشته، بازتر شده است اما متأسفانه هنوز هم سختگیریها و افراطهایی از سوی برخی سر میزند. مخالفتهای فراتر از چارچوب قانون با برگزاری یک برنامه یا جشنوارۀ موسیقی به خصوص در برخی شهرستانها و استانها و یا جلوگیری از آوردن ساز روی صحنه از همین دست سختگیریهاست که معمولاً بهرغم داشتن اجازه قانونی و استقبال مردم از برنامههای موسیقی، هر از گاهی رخ میدهد. رفتارهایی که باعث میشود آن بُغض فروخورده اهالی موسیقی همچنان باقی بماند.
موسیقی اصیل ایرانی از دیرباز در فرهنگ ما ریشه دوانده و در اکثر آیینهای مذهبی و ملی مورد استفاده قرار گرفتهاست. هر منطقه و قوم این سرزمین، گونههایی از موسیقی بومی و مقامی مخصوص خود را دارند که پیوند مردم را با فرهنگ کهن و اصیل خود حفظ کرده است. در جهان مُدرن امروز که هجوم اطلاعات و فشارهای اقتصادی و اجتماعی، انسانها را سردرگم و بیحوصله کردهاست، چه دستاویزی بهتر از موسیقی اصیل ایرانی پیدا میشود که انسان را از غرقابه ناامیدیها و خستگیها برهاند و روح تازهای در او بدمد؟ از طرف دیگر در دنیایی که سیاستمداران و قدرتهای غرب و شرق با هر وسیلهای به دنبال حمله به هویت ایرانیاند، چه سلاحی بهتر از موسیقی اصیل این سرزمین میتواند این فتنهها را خنثی کند و جانِ مردم این سرزمین را در پیوند با ریشههای خود نگه دارد؟ موسیقیِ ما، بخشی از هویت ماست و بزرگان آن، میراثداران گنجینهای هستند که در جهان شلوغ و پرفتنه امروز، ارزشی بیش از پیش برای جامعه ما دارد.
در همین روزگار که بحران هویت ملی، یکی از دغدغههای اصلی دلبستگان ایران اسلامی است، جای شکر دارد که هنوز پیر و جوان جامعه ما، مشتاق موسیقی سنتی و اصیل ایراناند و از امثال حسین علیزاده استقبال میکنند، استادی که در عرصۀ موسیقی سنتی، نه گونههای مبتذل و عاری از هویت که تناسب چندانی با فرهنگ اصیل ما ندارد، فعالیت میکند. امید است که با فراخ کردن میدان برای هنرمندان موسیقی ایرانی و کمتر شدن رفتارهای فراتر از قانون در این عرصه، شاهد روزهای بهتری برای موسیقی ایران باشیم و آن بغض دیرپا و فروخورده به نشاط و لبخندی تبدیل شود که زمینۀ شکوفایی بیش از پیش موسیقی اصیل ایرانی را فراهم کند.