درباره کتاب “سیدمرتضی مبلغ”
این کتاب یک پژوهش متفاوت در زمینه تفسیر عرفانی قرآن است که همزمان عمیقترین آموزههای عرفانی را با بهرهگیری از نظریههای تفسیری، تحلیل گفتمان و هرمنوتیک فلسفی معاصر برای فهم لایههای درهم تنیده متن مقدس در کار میآورد. در این کتاب روایتهای داستانی قرآن از سه تجربه وحیانی و روحانی موسی کلیم بازخوانی و در لایههای معنایی مختلف، واگشایی میشوند. این داستانها، نحوه مواجهه دو جهان خدایگانی و انسانی یا مراحل تجربههای وحیانی- روحانی موسی را در لایههای تودرتوی حقیقت نامتناهی با ابزار روایت و زبان در کسوت کلمهها نمایش میدهند.
نواندیشی دینی در ایران معاصر بلکه در جهان اسلام، در عین اینکه افقهای جدیدی در فهم تاریخی- انتقادی از نهاد دین و ماهیت تجربههای عرفانی- وحیانی گشوده است اما اغلب از اهمیت و ظرفیت رویکردهای عرفانی- ادبی به متن مقدس و امر قدسی غفلت کرده است. رویکرد عرفانی روشمند و منسجم-نه ذوقی و شخصی- به متن قرآن، میتواند افقهای نوینی در مشاهده و فهم عمیق نظام الهیاتی قرآن بگشاید و به حل معضلات الهیاتی و پاسخگویی به مسائل، نیازها و اضطرابهای جهان معاصر مدد رساند. این پژوهش، روشی منسجم و منظم در بازخوانی روایات داستانی موسی در ماجراهای مربوط به تجربه وحیانی- روحانی را به کار میآورد به نحوی که تمرکز در نواندیشی دینی را از تاریخ و رخدادهای ابژکتیو گذشته به متن مقدس به عنوان حقیقتی جاری و تودرتو منتقل میکند. این روش با هستیشناسی متن به عنوان نمونهای از حقیقت نامتناهی در پیوند است که فهم و کشف مراتب آن با شیوههای مواجهه سوژهها با آن حقیقت، ارتباط وثیقی دارد.
در مقام توضیح بیشتر با طرح این سوال در جهانی که تکنولوژی با شتابی حساب نشدنی، مفاهیم فهم جهان و ابعاد واقعی حیات را بلعیده و خود را بر همه وجوه زندگی تحمیل کرده است، جستوجوی معنای زندگی در جایی جز منظومه مفهومی تکنولوژی و دنیای متنوع و نسبیگرای امروزی چه اهمیتی دارد؟ در جهانی که روابط میان انسانها با همدیگر، با نهادها، طبیعت و با امور دیگر براساس ساختارهای قدرت مبتنی بر منافع افراد یا گروههای خاص، شکل میگیرد و مدام درحال تغییر است، بازگشت به روش تأویل عرفانی و بازخوانی متون مقدس چه فایدهای دارد؟ وقتی به شتاب تکنولوژی و شبکههای پیچیده قدرت در بر ساختن معانی جدید برای زندگی انسان و نظم جهان نگاه میکنیم، نگاه عرفانی به جهان و بازگشت به متون قدیمی آیا جز نوعی سرگرمی معنوی یا فراموشی مقطعی این حرکت پرشتاب چه دستاوردی دارد؟ ضدیت نظم جدید جهان با هر معنای ثابت یا استعلایی حتی کوشش برای جستوجوی معنا را به تدریج بیمعنا کرده و مساله همین است که آیا «طلب معنایی فراتر از این نظم سیال پرشتاب، دیگر بیهوده یا صرفاً آرامبخش موقتی نیست؟»
در این مساله، بحثهای فراوان فیلسوفان معاصر درباره معنای زندگی، دعواهای روشنفکران بر سر تکنولوژی و غایت بشر و نظریههای سیاسی درباره روابط سیال قدرت و سیاست در شبکههای معنایی تو در تو، همه به نوعی در پی گشودن راهی به سوی این حقیقت بوده است. جریانهای جدی فلسفی و کلامی که پس از اعلام پایان متافیزیک برای احیای متافیزیک و الهیات پدید آمدند نیز نظرورزیهای اساسی درباره همین مساله بودهاند.
در جهان معاصر، نظریهها و نظمهای سیاسی بیشتر براساس الگوهایی الهیاتی شکل گرفتهاند که خدا را به مثابه عقل محض و قادر مطلق از جهان طبیعت و از ساحت عمل انسانی دور نگه میدارند. مفاهیم اصلی و بنیادینی چون مرگ و تاریخ و کرانمندی فیزیکی را از دایره واژگان خود حذف میکنند. براساس دستهبندیهای سطحی حکم صادر میکنند. این الگوهای الهیاتی امکان این را فراهم کردهاند که در یک شبیهسازی ساده شده، انسان آرمانی با خدای متعالی جایگزین بشود و همان اوصافی را که خدای متعالی، قادر و قاهر مطلق دارد، در قیاس با انسانهای غیرآرمانی به دست بیاورد و مفاهیم اخلاقی بنیادی، اساساً از دایره بحث الهیاتی حذف شوند. به این ترتیب به راحتی براساس این الگوها و تصویر آرمانی از انسان، تفوق سیاسی و سلطه و کشتار و انواع خشونت انسان با انسان و طبیعت موجه میشود. این الگوها حتی اگر به صورت مصرح در شکلگیری نظم و نظامهای سیاسی موثر نباشند، دستکم به صورت پیشفرضهای ناگفته و پنهان در نضج گرفتن آنها حضور دارند.
جز این الگوها میتوان به مفاهیم الهیاتی پیچیدهتر فکر کرد که در توسعه نظامهای سیاسی و اجتماعی نقش زیادی نداشتهاند. اما ظرفیت بالایی دارند که تصویر ما از انسان و خدا، تناهی و مرگ و امر نامتناهی و پیوندهای اخلاقی- تاریخی میان انسان و طبیعت را میتوانند، تغییر دهند. ازجمله در سنت اسلامی، این الگوهای الهیاتی همیشه وجود داشتهاند اما از جهان متنهای مقدس یا عرفانی و ادبی به جهان زندگی راه پیدا نکردهاند. به طور خاص، منظور الهیاتی است که عمدتاً در داستانهای عرفانی قرآن میتوان سراغ گرفت. ازجمله همین داستانهایی که در کتاب حاضر بررسی شده است.
خداوند در داستانهایی که در این کتاب مرور شده است، همزمان با اینکه متعالی و قادر مطلق است با شخصیتهای داستان، موسی، مادر موسی، هارون و دیگران سخن میگوید. مدام در شأنی جدید است تا امور جهان را رتق و فتق کند. مدام با شخصیتهای داستانی همراه و درحال فعالیت و واکنش است. درست خلاف تصویر فلسفی- کلامی که خدا را فارغ از جهان و بریده از خلق ترسیم میکنند و بالاتر از این، خدا از طریق همین داستانها، مستقیماً با مخاطبان خود سخن میگوید و آنها را با تجربههای انسانهای گذشته پیوند میزند. در واقع این داستانها، خواننده را به همان مای جمعی فراتاریخی یا موسع شده در تاریخ انسانیت پیوند میزنند. انسانی که امروز داستانهای ۱۴ قرن پیش را میخواند با موسایی که قرنها پیش از آن داستانها میزیسته، همذاتپنداری میکند و آنها از طریق تجربههای انسانیشان به همدیگر وصل میشوند. همزمان منبع و منشأ این اتصال، یک متن مقدس است که به عنوان گفتار الهی، جهانهایی مشترک میان انسانها میسازد و خود نیز در آن حضور مستقیم و فعال دارد. همین خاصیت داستانی میتواند مبنای نگاه الهیاتی متفاوتی باشد که فهم متفاوت و عمیقی از جهان و انسان و معنای زندگی پدید آورد، مسئولیت ما برای انسانهای دیگر در تاریخ انسانیت در همین زمان کنونی و با دیگرانی که به عنوان انسان تعریف نمیکنیم.
در این کتاب روش خاص تفسیر عرفانی- باطنی حاکم بر متافیزیکی استوار است که میگوید، حقیقت یا آن امر باطنی بینهایت جلوه، مظهر و مرتبه دارد و میتواند به شیوههای متنوع بازنمایی شود و به سخن دربیاید. کار تفسیر باطنی، کشف و گشودگی مداوم حجابها و سیر در مراتب نامتناهی و گشودن افقهای جدید است. این متافیزیک، زبان را از اساس با کشف مراتب حقیقت پیوند میزند و شیوههای بیان و ادبیات را راهی برای ارائه حقایق میداند. بنابراین تفسیر عرفانی- باطنی، راه را برای امکان تفسیرهای متفاوت باز میکند؛ اما همزمان معیارهای متنی و معنایی برای جلوگیری از بینظمی و تفسیر به رای هم ارائه مینماید. از این جهت تفسیر باطنی با معیارهایی که در پیشگفتارکتاب آمده است عمدتاً با تفسیرهای سنتی (ظاهری و باطنی) متفاوت میشود. تفسیر باطنی- عرفانی ضمن پایبندی عمیق به معیارهای انسجامبخش و ضمانت بقاء معانی و حقایق مندرج در متن، منظرهای مختلف برای بیان یک رخداد یا واقعیت و نوعی تکثر منظر و تنوع آرا را مسلم میگیرد.
در کنار قابلیتهای اخلاقی، روش تفسیر عرفانی، الهیات مدنظر میتواند منبعی برای تأملات اخلاقی- سیاسی باشد. الهیاتی که همه چیز را جلوهای از حقیقت واحد میداند و به این ترتیب، خدا را در همه چیز حاضر و فعال و همراه میداند، مفاهیم اخلاقی و اجتماعی را نسبت به الهیاتی که خدا را مطلقا ثابت و بدون حضور متصل در اشیا و رخدادها میبیند به صورت متفاوتی تعریف میکند. بدون اینکه با سادهسازی درباره لوازم این الهیات برای اخلاق و سیاست چیزی گفته شود.
ازجمله راههای تحقیق، رجوع به محتوای داستانهایی است که در این کتاب بررسی شده است. داستانهای قرآن ازجمله داستان موسی، ابعاد سیاسی و اجتماعی متنوعی دارد. اصلاً اهمیت «قصه» در همین است که انسان را به صورت خاص در موقعیتهای مختلف زندگی تصویر میکند و او را در تکاپو برای مواجه شدن با مشکلات یا تعامل با دیگران بارور میکند.
آنچه گذشت شاید این نتیجه را به دست دهد که در امتداد تلاشهای گسترده و سترگ گذشته از زوایای بدیع و خلاقانهتری میتوان به متن قرآن نگاه کرد. این کتاب تنها به سه ماجرا از قصههای مربوط به موسی پرداخته است. درحالی که قرآن مشحون از روایتهای داستانی دیگر پیامبران و غیرپیامبران است بلکه همه قرآن به مثابه روایت است و میتواند مشمول این فرآیند واقع شود و نتایج آن میتواند، گام نوینی باشد برای مطالعات آینده در زمینه توسعه نگاه عرفانی و هرمنوتیک باطنی به قرآن و داستانهای قرآنی به ویژه در امتداد یافتن پاسخ نسبت به مسائل و نیازهای اساسی دنیای امروز.