“سیدمحمد مرعشی”
در روزهای گذشته بگومگویی بین اسطوره علی دایی و قهرمان سابق کشتی در گرفت که در فضای مجازی و واقعی سروصدای زیادی به راه انداخت و خیلیها به آن پرداختند و مانند همیشه یک دوقطبی ناب شکل گرفت و طرفداران دو طرف به هم تاختند و به هم پرداختند. در اشاره به صحبتهای آن قهرمان کشتی که چیزی نمیتوان گفت و انتظاری هم از ایشان نیست. به شخصه و به احترام علی آقای دایی، کلاه از سر برمیدارم اما در حرفهای ایشان نکتهای خطرناک وجود داشت که بر خود لازم دانستم به آن بپردازم. این حرف که خیلی هم توسط مردم از آن استقبال شده به نوعی نشاندهنده یکی از دلایل حالوروز امروزمان است. پهلوان علی دایی بیمنت در طرف مردمش ایستاده و به طور واقعی صدای بیصدایان شده درست است و ما همیشه ایشان را میستاییم.
علی دایی چنین گفته است: «مدیریت آن نیست که برویم عراق و لبنان و سوریه و … استادیوم درست کنیم تا در روزمه ما بیاورند در عراق استادیوم ساخته، بعد در همان استادیوم عراق به تیم ملی ایران توهین میشود. بعد در همین استادیومها، جام خلیج عربی برگزار میکنند. ما تا کی باید خاموش باشیم؟»
در مورد چیستی مدیریت باید گفت که اتفاقاً مدیریت این است که کاری کنیم، شرکتهای ایرانی در عراق، لبنان، سوریه و سایر کشورها استادیوم درست کنند. مدیریت درست، یعنی گسترش حضور ایرانیان به منظور مشارکتهای بینالملل.
آمریکاییها پس از جنگ دوم جهانی با ارائه طرح مارشال توانستند کشورهای غربی را به متحدین خود در مقابل شوروی و کمونیستها تبدیل کنند.
یکی از دلایل رشد و توسعه آمریکا پس از جنگ جهانی دوم دست برتر دولت آمریکا در بازسازی کشورهای تخریب شده از جنگ دوم جهانی بود. آمریکاییها که در جنگ دوم جهانی کوچکترین آسیبی ندیده بودند با هدایت سرمایه دولتشان تحت عنوان طرح مارشال و با درایت و مدیریت رهبرانشان، آن طرح را پشتوانه شرکتهای آمریکایی قرار دادند و به کشورهای استفادهکننده از طرح مارشال اعلام کردند: اگر میخواهید از اعتبار و سرمایه ما برای بازسازی خود استفاده کنید باید که کار را به شرکت آمریکایی بدهید. آنها با این طرح ۴ هدف را دنبال میکردند:
۱- سرمایهشان را از رکود خارج میکردند.
۲- به واسطه آنکه شرکت در ایالاتمتحده قرار داشت، چرخه توسعه را در کشورشان فعال نگه میداشتند و اشتغال نیروی کارشان را تضمین میکردند.
۳- پس از چند سال اصل پول را به همراه سود آن پس میگرفتند.
۴- و مهمترین هدف دست برتر را در معادلات جهانی ایفا میکردند. به نوعی کشورهای استفادهکننده از طرح مارشال را به مستعمره خود تبدیل میکردند. با این طرح هم کشورهای جنگزده را در کنار خود نگه داشتند و هم بزرگتر آنان شدند و هم برایشان تصمیمگیری میکردند. این کار به نوعی استعمار نوین بود. استعماری که در گذشته بریتانیا با زور و بدنامی به دست آورده بود را آمریکاییها با اصرار طرف مستعمره و با سود بیشتر به دست آوردند.
اصولاً یکی از ایرادات دولتهای ما عدم حمایت از شرکتهای برتر ایرانی برای حضور در کشورهای منطقه است. با این کار ما میتوانیم هم نفوذمان در منطقه را افزایش دهیم هم صادرات خدمات فنی و مهندسی انجام دهیم. این کار باعث میشود که شرکتهای ما در رقابت با شرکتهای بینالمللی ارتقا یابند و برای کشور ارز حاصل از صادرات به دست بیاورند و هم کشورهای منطقه را به نوعی وابسته قدرت ما کنند.
اصولاً یکی از انتقادات به سفارتخانههای ما این نکته است که سفرای محترم و ساختار سفارتخانه که باید تسهیلگر حضور ما در کشور مقصد باشد چنین مدیریتی را بلد نیست و انجام نمیدهد. امیدوارم روزی برسد که تمامی شرکتهای برتر ایرانی استادیومهایی بزرگتر در سایر کشورها بسازند و مدیریت ما در سفارتخانهها و کنسولهای اقتصادی بتوانند، عرصه را برای عرضاندام شرکتهای ایرانی در عرصه بینالمللی باز کنند. همچنین آرزو دارم بزرگانی چون پهلوان علی دایی که همیشه صدای بیصدایان بودهاند، روزی چنین کارهایی را ارج بنهند و بدانند که پیشرفت و توسعه بدون انجام کارهای بزرگ شدنی نیست و بزرگانی چون علی دایی این شیوه تفکر را در ایرانیان بهبود ببخشند تا ایرانیها افتخار کنند که بهترین ورزشگاه عراق را یک شرکت بخش خصوصی ایرانی ساخته است!