بررسی تحولات ژئوپلیتیک ایران در خاورمیانه
تلفیق تاریخ و بازی استراتژیک
قرن سوم پیش از میلاد، کوئینتوس فابیوس ماکسیموس با صبر استراتژیک و جنگ فرسایشی، ژنرال هانیبال افسانهای را از ایتالیا بیرون راند و رم را بدون نبردهای بزرگ به پیروزی رساند. او با قطع خطوط تدارکات، جداسازی متحدان و فشار مداوم، دشمن را فرسود و نشان داد که میتوان با خویشتنداری هوشمندانه به پیروزی رسید.
مذاکرات قدرتهای بزرگ، مانند گفتوگوهای آمریکا و روسیه در ریاض (دوم اسفند ۱۴۰۳) و تحولات اخیر ازجمله دیدار تنشآلود زلنسکی و ترامپ در واشنگتن، بر پیچیدگیهای استراتژیک امروز جهان افزودند. این مقاله با تلفیق تاریخ تطبیقی و نظریه بازیها، به این موضوع پرداخته است که ایران در میانه کدام بازی استراتژیک در زمانه کنونی است.
راهبرد فابیوسی
اسرائیل از ابتدای دهه ۹۰ میلادی الگوی فایبوسی را پیاده کرده است. حملات به ایران بدون هدفگیری مراکز هستهای یا زیربنایی، همچنین به تعویق افتادن پاسخ ایران به اسرائیل، نمونههایی از صبر استراتژیک دو طرف ماجراست. تلاش آنها با ترور رهبران حزبالله لبنان و انعقاد معاهده آتشبس با حماس، کاهش حملات حوثیها و بستن راههای زمینی و هوایی به لبنان، کاستن از نفوذ ایران در منطقه اما نبرد نظامی فقط در جبههها محدود نیست. ژرژ کلمانسو، نخستوزیر فرانسه در جنگ جهانی اول میگفت: «جنگ مسالهای بسیار مهمتر از آن است که سرنوشت آن به نظامیان سپرده شود» و تلآویو و تهران به خوبی بر این موضوع واقف هستند و میدانند که پیروزی نهفقط در میدان نبرد، بلکه در بازیهای دیپلماتیک شکل میگیرد. با روی کار آمدن ترامپ و اعمال سیاست فشار حداکثری، اقتصاد تهران دچار تلاطم شد، همچنین اما از منظر تاریخ تطبیقی، پیروزیهای فابیوس بدون نبرد زاما (۲۰۲ ق.م) به فرماندهی «سکیپیو» کامل نشد.
پوکر قدرت در میدان مذاکرات
دوم اسفند ۱۴۰۳ مذاکرات ریاض قواعد بازی را تغییر داد. آمریکا و روسیه، با میزبانی عربستان و غیبت اوکراین و اتحادیه اروپا گفتوگو کردند که احتمال انعقاد معاملهای پنهانی را تقویت کرد. نظریهبازیها این موقعیت را به شکل «معضل زندانی تکرارشونده» مدلسازی میکند؛ یعنی تا آنجا که به ایران مربوط است اگر آمریکا و روسیه ضمن معامله بر سر ایران با یکدیگر همکاری کنند، آنگاه آمریکا با صلح در اوکراین و روسیه با کاهش تحریمها سود میبرند. سناریوی تعادل نش، که در مقاله پیشین (شماره ۱۹۱۶ روزنامه سازندگی ۵/۱۲/۱۴۰۳) مطرح شد، این معامله را محتملترین نتیجه میدانست.
اما دیدار ترامپ و زلنسکی در واشنگتن، به تنش کشیده شد و به توافق معدنی نینجامید و بر پیچیدگی معادلات افزود. عدم توافق آمریکا و اوکراین میتواند فشار بر کییف را افزایش دهد و فرصت معاملهای میان آمریکا و روسیه را به طور موقت به تعویق بیندازد. در چارچوب نظریهبازیها، این تنش نشاندهنده تداوم «بازی لبه پرتگاه» Brinkmanship Policy)) میان آمریکا و اوکراین است. اگر زلنسکی نتواند حمایت آمریکا را جلب کند، احتمال چرخش او به سمت اروپا افزایش مییابد. این وضعیت میتواند فشار بر روسیه را بیشتر و مسکو را به حفظ موقت اتحاد با ایران ترغیب کند، اما همچنان خطر معاملهای پشتپرده میان آمریکا و روسیه به ضرر تهران پابرجاست.
سفر لاوروف به تهران و تاکید بر اجرای معاهده مشارکت راهبردی میان دو کشور کوششی برای حفظ اتحاد با ایران به نظر میرسد، همچنین تاکید عراقچی بر عدم مذاکره مستقیم با واشنگتن تا پایان فشار حداکثری تمایل تهران به بازی لبه پرتگاه را نشان میدهد. اما روسیه شریک قابل اعتمادی است؟ حتی اگر گذشتههای تاریخی را فراموش کنیم باز هم نمیتوان به راحتی از آخرین رفتار روسیه همچون رای مثبت روسیه به قطعنامه ۱۹۲۹، درگیر کردن ایران در جنگی اروپایی و خالی کردن پشت ایران در سوریه چشم پوشید. آیا مذاکرات ریاض و واشنگتن تکرار تاریخ است؟
تلفیق تاریخ و بازی: کدام بازی در جریان است؟
تحولات منطقهای و فرامنطقهای این روزها را میتوان با الگوی زندانی تکرارشونده، شکار گوزن، شطرنج نامتقارن و سیاست «لبه پرتگاه» تحلیل کرد.
در الگوی معضل زندانی تکرارشونده و جنگ فرسایشی، اسرائیل و ایران پیوسته میان صبر استراتژیک (کاهش تنش) و اقدام متقابل در نوساناند. حملات محدود اسرائیل و پاسخهای سخت ایران هزینههای بازی را بالا برد، اما هر دو بازیگر به صبر استراتژیک روی آوردند. اسرائیل با دیپلماسی منطقهای (پیمان ابراهیم، مذاکرات ریاض) میکوشد بازی شکار گوزن (همکاری با قدرتهای منطقهای و جهانی) را به نفع خود تمام کند.
سفر لاوروف به تهران نشان میدهد تهران همچنان به شکار گوزن با مسکو امید دارد، با این حال بیاعتمادی تاریخی ممکن است این همکاری را شکننده کند. عدم توافق میان زلنسکی و ترامپ در واشنگتن، شکار گوزن میان روسیه و آمریکا را به تعویق انداخت که این وضعیت میتواند اوکراین را به سمت اروپا سوق داده، فشار بر روسیه را افزایش دهد، اما همزمان فرصت کوتاهی برای تنفس ایران فراهم میکند تا اتحاد خود با مسکو را تقویت کند.
در الگوی شطرنج نامتقارن هر حرکت اسرائیل، از خرابکاری سایبری تا حملات هوایی، شرایط را برای ایران تغییر میدهد. پاسخهای نامتقارن ایران نیز قواعد را برای تلآویو سختتر میکند. مذاکرات ریاض و تنش اوکراین-آمریکا، حرکات کلیدی در این شطرنجاند که ایران را در موقعیت دشواری قرار دادهاند.
در بازی لبه پرتگاه دو طرف تا آستانه برخورد پیش میروند و بازنده کسی است که اول عقب بکشد. حالا تنش میان ترامپ و زلنسکی نشان میدهد که بازی لبه پرتگاه نه فقط میان ایران و اسرائیل، بلکه میان آمریکا و اوکراین نیز در جریان است. این پیچیدگی، تصمیمگیری را برای تهران دشوارتر میکند. در این شرایط اگر ایران به سمت مذاکره مستقیم با غرب یا اتحاد با چین برود، ممکن است از شکست در این بازی اجتناب کند.
پیشبینی با تلفیق تاریخ تطبیقی و نظریهبازیها
تنش میان زلنسکی و ترامپ و عدم امضای توافقنامه معدنی، بسته شدن سریع پرونده اوکراین را به تعویق انداخته است. این وضعیت میتواند فشار بر روسیه را افزایش داده، و مسکو را به طور موقت به حفظ اتحاد با ایران وادار کند که میتوان آن را «تعادل موقت» نامید. Temporary Equilibrium)) با این حال، اگر آمریکا و روسیه در آینده به توافقی دست یابند، سناریوی معامله پنهان میان آمریکا و روسیه بر سر ایران را محتملتر کرده، که به پیچیدهتر شدن وضعیت ایران میانجامد و مسکو ممکن است بار دیگر فکر منافع خود باشد (تعادل نَش). عدم توافق زلنسکی و ترامپ، تعادل نش را به طور موقت از سناریوی معامله آمریکا و روسیه دور کرده، اما انگیزه بالای مسکو و واشنگتن برای کاهش تنشها، این احتمال را زنده نگه میدارد.
از دیگر سو، موضع قاطع عراقچی و اعمال فشار حداکثری نشان میدهد، احتمال مذاکره مستقیم میان ایران و آمریکا کمرنگ است. ایران پس از خروج آمریکا از برجام به دیپلماسی مستقیم بدبین است، مگر اینکه آمریکا عقبنشینی کند که این نیز با توجه به رویکرد ترامپ بعید است (سناریوی بعید). اگر معامله ریاض عملی شود، ایران ممکن است به چین روی آورد و معاهده راهبردی با روسیه نیز میتواند بستری برای این چرخش فراهم کند اما تحقق این سناریو نیز به زمان و منابع نیاز دارد که ایران از این منظر در مضیقه شدید است (سناریوی ممکن).
ایران در تقاطع ابهام و فرسایش
تا دهم اسفند ۱۴۰۳، ایران در شطرنج ژئوپلیتیک خاورمیانه با موقعیتی شکننده روبهرو است. راهبرد فابیوسی اسرائیل، با حملات محدود و فشار دیپلماتیک، تهران را به گوشه رینگ رانده و پنج ماه باقیمانده تا ضربالاجل اسنپبک را به آزمونی سرنوشتساز برای ایران بدل کرده است. تنش میان ترامپ و زلنسکی، که به عدم توافق در واشنگتن انجامید، لایهای از پیچیدگی به این بازی افزود. این تنش، آمریکا، روسیه و ایران را در ائتلافی ناخواسته و موقت قرار داده، پرسشهایی کلیدی پیشروی تهران مینهد:آیا تعادل شکننده فعلی Temporary Equilibrium))، از فشار آمریکا بر ایران میکاهد؟ حال که ایران، روسیه و آمریکا ناخواسته در اتحادی موقت گرد هم آمدهاند، آیا روسیه برای کاهش اختلافات میان تهران و واشگتن میانجیگری میکند؟ یا تعادل موقت شکل گرفته فقط مقدمهای برای معاملهای بزرگتر به ضرر ایران است؟
در چارچوب نظریهبازیها، این جبههبندی ناخواسته یک «تعادل موقتی» است که ابهام استراتژیک ایران را عمیقتر کرده است. روسیه، تحت فشار جنگ اوکراین، ممکن است به طور موقت با حفظ اتحاد با ایران، از شدت گرفتن فشار آمریکا بر تهران بکاهد، اما تاریخ نشان میدهد مسکو در بزنگاههای حساس، به منافع خود اندیشیده است. اتحادیه اروپا، که با شکاف فزاینده از آمریکا و نزدیکی به اوکراین روبهرو است، میتواند با فعال کردن اسنپبک، تهران و مسکو را هدف قرار دهد، اما این تصمیم به انسجام شکننده غرب و رویکرد ترامپ بستگی دارد. اسرائیل، بهعنوان بازیگری اخلالگر، بعید است اجازه دهد این تعادل به نفع ایران پایدار بماند و با فشار نظامی و دیپلماتیک، میکوشد هر روزنهای را برای برونرفت تهران ببندد و فرسایش فابیوسی را تداوم بخشد.
این شرایط موقتی، که ریشه در مقاومت اوکراین و عدم تسلیم زلنسکی دارد، ممکن است با چرخش کییف به اروپا یا توافقی حداقلی با روسیه پایان یابد و تمرکز غرب را بار دیگر به خاورمیانه بازگرداند. در این میان، ایران یا باید با دیپلماسی هوشمندانه از بازی خارج شود، یا به بازی فرسایش فابیوسی وارد شود. پنج ماه پیشرو نه فقط آزمونی برای سیاست خارجی ایران، بلکه صفحه شطرنجی است که نشان میدهد تهران چه خواهد کرد.