روسای جمهور و مجلس درباره آفتی به نام ضعف مدیریتی در کشور سخن گفتند
⭕️ آفت مدیریت
▫️”پزشکیان”: طرف بدون هیچ تجربهای ناگهان مدیرکل سازمانی میشود، چون حزباللهی است. آیا حزباللهی باید بدون تجربه و امتحان بالا بیاید؟
▫️”قالیباف”: مردم از نوع مدیریتها و نحوه تصمیمگیریهایمان در زندگی خودشان، به ویژه در حوزه اقتصاد گلهمندند. حق هم با آنهاست
میگویند بهترین مدیریت در کشورهایی اتفاق میافتد که مدیران آن به ضعفهای خود اذعان داشته باشند. موضوعی که در کشور ما کمتر دیده میشود. هرچند این بار اینطور نشد و اتفاقاً رؤسای دو قوه با فاصله کمی از مسئولیتهای نابهجا که موجب ضعفهای مکرر میشود، سخن گفتند. رئیسجمهور پزشکیان در همایش کارگزاران گزینش کشور گفت: «شاهد بودهایم که طرف هیچ تجربهای ندارد اما ناگهان مدیرکل سازمانی میشود چون حزباللهی است، آیا حزباللهی باید بدون تجربه و امتحان بالا بیاید؟ میشود مسئولیت را به کسی سپرد که تجربه و علم لازم آن را ندارد؟ آیا خیانتی بالاتر از این وجود دارد». همچنین محمدباقر قالیباف رئیس مجلس دوازدهم هم در فیلمی که از حضور و سخنرانی او در شورای برنامهریزی و توسعه استان خراسانرضوی منتشر شده، میگوید که باید بپذیریم امروز مردم از نوع مدیریت ما و نحوه تصمیمگیریهایمان در زندگی خودشان به ویژه در حوزه اقتصاد گلهمندند. حق هم با آنهاست. پس بدانیم آنطور که باید کارمان را انجام میدادیم، انجام ندادیم. وی اینطور ادامه میدهد: «این هیچ منطقی ندارد که ما در یک کشوری زندگی میکنیم که رتبه اول دنیا در نفت و گاز را داریم اما تابستان برق نداریم و زمستان هم گاز نداریم. با همین روند پیش برویم، هر دوی اینها را در یک زمان نخواهیم داشت. این معلوم میکند که اشکال در مدیریتهای ماست. ما باید اینها را حلوفصل کنیم». با مروری بر ۲۰ سال اخیر متاسفانه چهرههای کمی را میبینیم که درخصوص مدیریت غلط نه تنها هشدار ندادند بلکه تلویحاً اعتراف هم نکردند. هرچند هستند نمایندگان مجلسی که پشت تریبونهای پارلمان به بهانه تذکر از ناکارآمدیها گفتهاند اما همگان خوب میدانند که اصولاً چنین سخنرانیهایی که منجر به استیضاح یا احضار دولتیها شده است تسویهحساب سیاسی یا حتی شخصی به حساب میآید. بنابراین فاصله سخنان کسانی مانند رئیسجمهور یا رئیس مجلس یا مواردی که گفته شد، فاصله از زمین تا آسمان دارد. شاید خالی از لطف نباشد که یادی کنیم از افراد شناختهشدهای که در این راستا هشدار دادهاند. برای نمونه ۲۲ دی ماه ۸۹ محمد خاتمی، رئیس دولت اصلاحات در دیدار با جمعی از اساتید دانشگاهی و اعضای جامعه پزشکی، گفته بود: «اشتباهکنندگان این طرف و آن طرف به اشتباه خود اعتراف کنند. به گفته آقای خاتمی این جامعه است که قضاوت خواهد کرد که آیا حمله به کوی دانشگاه درست بود؟»
یا اینکه در اردیبهشت ۱۴۰۱ مصطفی پورمحمدی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز به شفقنا عنوان کرد: واقعاً بپذیریم و اعتراف کنیم که در رسیدن به برخی از اهداف خود ناموفق بودیم. بخشی از این «نرسیدنها» به دلیل ضعف، خطا و لغزشهای ما مسئولان است. البته در این مورد هم باید انصاف به خرج دهیم. در این میان هر یک از ما مسئولان در ایجاد این ناتوانیها و نرسیدن به اهداف مطلوب نقش داشتیم و باید سهم خود را بپذیریم و در جهت جبران و اصلاح حرکت کنیم. اتفاقاً قالیباف که باز هم درباره نحوه مدیریت اشتباه در کشور هشدار داده است ۳ سال پیش یعنی در آذر ۱۴۰۰ در نشست با جمعی از نویسندگان در مجلس تاکید کرده بود که مشکل ما پول و امکانات نیست؛ ضعف مدیریت یک مشکل مهم است. وقتی یک باشگاه ۴۰۰ میلیارد تومان مصرف میکند پس مشکل پول نداریم، چاره این نیست که وزیری بیاوریم که پول را از جایی جابهجا کند، پول که ملک شخصی وزیر یا رئیس قوه نیست پس معلوم است ما فرهنگ اجرای قانون نداریم. حتی محمدرضا عارف هم چند سال پیش در سخنرانیای از ناکارآمدی مدیریت گفته بود: «در کشورهایی که ثبات مدیریت وجود دارد، مدیر میداند به خاطر یک اختلاف سلیقه تغییر نمیکند و شجاعت در تصمیمگیری پیدا میکند». رسانههای اصلاحطلب هم همینطور آنها حتی موقعی که دولت نزدیک به جریانشان هم روی کار آمد هر جا که باید به مدیریت آنها انتقاد کنند، این کار را انجام دادند. همانطور تحلیلهایشان در دولت دوازدهم با دولت روحانی در سال ۹۲ فرق داشت.
تصمیمات بیمسئولیتها
به نظر میرسد اما این فرهنگ سیاسی در بسیاری از جناحها وجود ندارد. حال میتواند اصلاحطلب باشد یا اصولگرا یا جریان تندرو که از اساس فکر میکنند فقط خودشان میتوانند بهترین مدیران باشند. تازهترین روندی که شاهدش بودیم، دولت سیزدهم بود. دولتی که از رئیسجمهورش تا پایینترین رده مدیریتی به هیچ عنوان ضعفهایشان را قبول نمیکرد. نکته قابل تامل آن است که رئیس دولت سیزدهم و دولت نه تنها مسئولیت تصمیم خود و دیگر ارکان را نمیپذیرفتند بلکه شبکههای اجتماعی همسو با دولت با فضاسازی تبلیغاتی و حملاتی گسترده همچون «ایتا» یا روزنامههای حامی تندروها همچون «کیهان» کار را به جایی رسانده بودند که اعضای دفتر رهبری را تکذیب و تخریب میکردند و حاضر نبودند بپذیرند که عامل اصلی این «بیقاعدگیها»، دولت و حامیان تندرو آن هستند. اتفاقی که همچنان نیز شاهد آن هستیم که خودش حدیث مفصل است و در این مقال نمیگنجد.
ضعفهای مدیریتی در تمام زمینهها کشور را مانند موریانهای میخورد به ویژه اقتصاد که اصل زندگی مردم است. طبق نتایج پژوهش ۳۰ ساله مدیریت اقتصادی دولتها که با هدف ارزيابی سياستگذاری اقتصادی در ۹ دولت پس از پيروزی انقلاب اسلامی ایلنا منتشر کرده بود، تعدادی از اقتصاددانان برجسته كشور به سرپرستيی دكتر عبدالرسول قاسمی، عضو هيات علمی دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايی، عملکرد دولتهای پس از انقلاب (از۱۳۶۱ تا ۱۳۸۶) را ارزیابی و رتبهبندی کردند. بر این اساس ارزیابی کارایی دولتها درخصوص متغیر رشد اقتصادی بیانگر آن است که با توجه به امکانات در اختیار دولتهای مختلف، دولت چهارم بهترین عملکرد را داشته و دولتهای سوم و نهم با نتایجی نزدی، حداقل کارایی را در ارتباط با رشد اقتصادی داشتهاند. پس از دولت چهارم، بهترین عملکرد در زمینه رشد اقتصادی متعلق به دولتهای هفتم و هشتم بوده و دولتهای ششم و پنجم در رتبه بعدی قرار داشتهاند. دولت نهم در عملکرد رشد اقتصادی در همه سالها ناکارا عمل کرده به طوری که مسئولیت قوه مجریه را از دولت هشتم با رتبه رشد اقتصادی ۶ (در ۳۰ سال گذشته) تحویل گرفته و آن را به رتبه ۲۴ در سال آخر دوره خود رسانده است.
دستان نهادهای دولتی
اگر بخواهیم بیپرده بگوییم، مدیران ناکارآمد همه جا هستند. در سه قوه، صداوسیما، وزارتخانهها و حتی سازمانهای وابسته و به دلیل اینکه درصد بالایی از اختیارات ما در دستان نهادهای دولتی است، بنابراین مدیران ناکارآمد نهایتاً از پستیبهپستی دیگر جابهجا میشوند و طبق روال همیشگی هم علاقهای به بیان ضعفهایشان ندارند. کار را خراب میکنند، تحویل مدیر بعدی میدهند و بیسروصدا میروند جایگاه بعدی. آن هم مدیران ناکارآمدی که با فرصتطلبی پشت نقاب اصولگرایی و اصلاحطلبی خود را به جامعه قالب میکنند. بهکارگیری مدیران ناکارآمد در نظام سیاسی حتی اگر به هزینه ناکارآمدسازی نظام و نارضایتیسازی مردم انجام شود، در جامعه کنونی ایرانی و در بین سران احزاب و گروهها کاملاً پذیرفته شده است. هرچند تنها به این دلیل که یک مدیر امروز از سبک مدیریتی ناکارآمد استفاده میکند به این معنی نیست که نمیتواند تغییر کند. مشکل این نیست که آنها قرار است «مدیران بد» باشند- آنها فقط آموزش یا مربیگری لازم برای مدیریت موثر را دریافت نمیکنند. در پژوهشی که Five 15 که یک پلتفرم مدیریت عملکرد است و مدیران موثر، کارکنان بسیار متعهد و سازمانهایی با عملکرد برتر ایجاد میکند انجام داده است، نشان میدهد که ۶۵ درصد از مدیران احساس میکنند که آمادگی لازم را ندارند و برای انجام وظایف خود دچار مشکل میشوند. بسیاری از مدیران اگر فقط به آنها پیشنهاد شود از آموزش و مربیگری با آغوش باز استقبال میکنند. تحقیقات چنین اثبات میکند که برای توسعه رهبران موثرتر، تیمهای منابع انسانی باید مدیران را با انتظارات، فرصتهای یادگیری و ابزار مناسب قادر به بهبود مستمر کنند. آنها به یک برنامه منسجم توانمندسازی مدیر نیاز دارند که حول سبکهای مدیریت موثر برای یک محل کار مدرن ساخته شده باشد که شامل آموزش، آموزش و مربیگری مدیر میشود با ابزارهای کاربر پسند و دادههای عملی.
اما در جامعهای که بیشتر مشاغل کلیدی در اختیار بخش دولتی است و مقدرات مردم را مقامات تعیین میکنند، مدیران ناکارآمد از پستی به پست دیگر جابهجا می شوند. در جامعهای که نهادهای مستقل نظارتی وجود ندارد، مرکز پایش و آمارسنجی مستقلی وجود ندارد و در جامعهای که هر قضاوت افکار عمومی درباره عملکرد مقامات با عینکهای جناحی و باندی سنجیده میشود، مدیران ناکارآمد بهترین مجال را برای گردش از یک پست به پست دیگر به دست میآورند.
در جامعهای که مثلاً تک تک رفتار کارکنان دولت در پرونده قطور ثبت و ضبط میشود، پروندهای برای مدیران ناکارآمد دولتی وجود ندارد؛ آنطور که تابناک در این خصوص نوشته است، مثلاً در جایی ثبت نشده که یک مدیر، یک نهاد اقتصادی دولتی را به ورشکستگی کشانده و صلاحیت مدیریتی در هر دولتی- چه اصولگرا و چه اصلاحطلب- را ندارد. ثبت نشده که در دوران مدیریت یک مدیر دولتی، هزینههای اداره یک نهاد وحشتناک اوج گرفته و کارآمدی آن تنزل یافته است. در پرونده هیچ مدیری ثبت نشده به دلیل تخلفات روی نداده در زمان مدیریتش، صلاحیت مدیر شدن در یک سازمان دیگر را ندارد؛ ثبت نشده که در دوران مدیریت یک مدیری، سازمان فامیلی و خانوادگی اداره شده و او صلاحیت ادامه مدیریت را ندارد. پروندهای برای مدیرانی وجود ندارد که حین اشتغال به پستهای مدیریتی در بخش خصوصی هم همزمان فعال شدهاند و با برخورداری از رانت مدیریتی، کاسبی دهها میلیاردی برای خود مهیا کردهاند و همچنان هم مدیر دولتی هستند و دهها و صدها مساله دیگری که در پرونده مدیریتی هیچ مدیری ثبت نشده که با استناد به آن از تداوم روند فساد مدیریتی وی جلوگیری شود. در این سالها تقریباً نشنیدهایم که مدیری در کشور به دلیل ناکارآمدی برکنار شده باشد. کافی است فهرست شرکتهای زیانده دولتی را دربیاورید، مدیران آنها را در این سالها بررسی کنید. ببینید چه کسانی بودهاند و الان در کجا به فعالیت اشتغال دارند.