بازاندیشی در سیاستهای منطقهای ضرورت دارد
به قلم؛ قاسم محبعلی؛ مدیرکل پیشین خاورمیانه وزارت خارجه

در ظاهر، توافق آتشبس غزه شامل آزادی بخشی از گروگانهای اسرائیلی و تعدادی از اسرای فلسطینی، ورود کمکهای انسانی و کاهش موقت حملات است. اما این تنها سطحی از ماجراست؛ چراکه در عمق آن، پروندههایی بسیار سنگینتر مانند نحوه اداره غزه، خلع سلاح حماس، بازسازی و حتی تعیین وضعیت نهایی این منطقه در جریان است.
مساله اداره غزه پس از جنگ به یکی از چالشهای اصلی تبدیل شده است. اسرائیل میخواهد، اطمینان یابد حماس دیگر به عنوان نیروی نظامی یا سیاسی بازنخواهد گشت، در حالی که واشنگتن ترجیح میدهد، سازوکاری چندجانبه شامل تشکیلات خودگردان فلسطین و برخی کشورهای عربی بر این منطقه نظارت کنند. در مقابل، حماس هنوز حاضر نیست از نقش خود در غزه دست بکشد و این نقطه، شکاف اصلی در گفتوگوهای آینده خواهد بود.
فاصله میان مواضع تلآویو و طرفهای فلسطینی، آنچنان زیاد است که حتی طرح پیشنهادی دونالد ترامپ نیز در تفسیر و اجرا با اختلافات عمیق مواجه شده است. اسرائیل این طرح را بهگونهای میخواند که دستش را برای کنترل امنیتی و شهرکسازی باز بگذارد، در حالی که آمریکاییها و برخی عربها آن را چارچوبی برای بازگشت ثبات میدانند. اما پرسش اصلی اینجاست که آیا آتشبس فعلی میتواند، زمینهساز توافق نهایی باشد؟ پاسخ، دستکم در شرایط کنونی منفی به نظر میرسد. نه فقط به دلیل شکاف مواضع سیاسی بلکه به خاطر مسائل پیچیدهای چون آینده بیتالمقدس، سرنوشت آوارگان و وضعیت کرانه باختری و بلندیهای جولان که هر یک به تنهایی میتواند هر روند صلحی را متوقف کند. ترامپ در سخنرانی اخیر خود در پارلمان اسرائیل ضمن اشاره به تشکیل «کشور فلسطین» تأکید کرد که «بیتالمقدس پایتخت ابدی اسرائیل» است؛ جملهای که نشان میدهد، تناقض در طرحهای پیشنهادی همچنان پابرجاست. در حالی که فلسطینیها و اعراب، شرق بیتالمقدس را پایتخت کشور آینده فلسطین میدانند، اسرائیل حاضر به هیچ عقبنشینی در این باره نیست.
در کنار این اختلافات، تلاش آمریکا برای جلب حمایت کشورهای عربی و گسترش «پیمان ابراهیم» وارد مرحله تازهای شده است. واشنگتن میکوشد با مشارکت دادن امارات، بحرین و حتی قطر در بازسازی غزه ضمن کاستن از بار مالی خود، روند عادیسازی روابط عربی- اسرائیلی را شتاب دهد. نگاهها اکنون بیش از هر چیز متوجه عربستان سعودی است؛ کشوری که همچنان بر تشکیل دولت مستقل فلسطینی تأکید دارد و تاکنون از پیوستن رسمی به پیمان ابراهیم خودداری کرده است. در صورت تغییر موضع ریاض، نقشه سیاسی منطقه دگرگون خواهد شد؛ اما اگر عربستان بر شرط خود پافشاری کند، مسیر آشتی منطقهای واشنگتن با مانع جدی روبهرو میشود. از دیگر سو غیبت ایران پرسشبرانگیز بود. ایران طی سالها، حامی گروههای مقاومت از جمله حماس، جهاد اسلامی و گروههای دیگر در لبنان و سوریه بوده اما اکنون در روند تصمیمسازی غزه نقشی ندارد. همانگونه که برخی تحلیلگران تأکید کردند، حماس و متحدانش هنگام جنگ از حمایت ایران بهره میگیرند اما در هنگام مذاکره، نامی از تهران نمیبرند. این حذف تدریجی نشانهای از تغییر موازنه نفوذ در خاورمیانه است؛ تغییری که اگر مدیریت نشود، میتواند به حاشیه رانده شدن ایران در معادلات پساجنگ منجر شود.
به همین دلیل، بازاندیشی در سیاستهای منطقهای ضرورت دارد. تداوم درگیریهای پراکنده یا صرفاً تکیه بر محور مقاومت، بدون حضور مؤثر در روندهای دیپلماتیک، تنها میتواند به زیان تهران تمام شود. آمریکا و اسرائیل ممکن است در ظاهر از «صلح» سخن بگویند اما هر دو نگاه امنیتمحور و محدودکنندهای نسبت به ایران دارند.
وی در پایان گفت: اگر ایران میخواهد در شکلگیری نظم جدید خاورمیانه سهمی داشته باشد باید به سمت حضور فعال در دیپلماسی منطقهای حرکت کند. در غیر این صورت ممکن است دیگران درباره سرنوشت فلسطین تصمیم بگیرند بیآنکه ایران حتی در اتاق مذاکره حضور داشته باشد.

