رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : از آزادسازی علم نترسیم

از آزادسازی علم نترسیم

نقد رسول جعفریان نسبت به تلقی سنتی از دانش

پرسش از چرایی «بسته‌ بودنِ تاریخیِ علم» در ایران، پرسش دربارۀ یک ذهنیت دیرپاست؛ ذهنیتی که علم را نه «حق همگانی» بلکه «دارایی طبقات خاص» می‌دانست. از کتابخانه‌های صندوقی گرفته تا شیوۀ مواجهه با نسخه‌های خطی، همه‌ جا «ترس از عمومی‌سازی» دیده می‌شود.
رسول جعفریان، رئیس کتابخانه مرکزی کتابخانه دانشگاه تهران در گفت‌وگو با ایبنا، ریشه این نگاه را در تلقی سنتی از دانش می‌بیند؛ جایی که علومِ سرّی، جفر و سلسله‌مراتب اخلاقی تعیین می‌کرد، چه کسی «مستحق دانستن» است. اما دنیای مدرن، علم را از صندوق بیرون کشید و روی قفسه گذاشت؛ قابل تکثیر، قابل انتقال. او از مواجهه با کامپیوتر، نرم‌افزارهای پژوهشی و تکثیرپذیری متن و تأثیر این مواجهه گفت که وقتی علم تکثیر می‌شود، «زنده» می‌ماند. مقاومت در برابر دسترسی آزاد هنوز ادامه دارد؛ از محدود کردن نسخه‌های خطی تا پنهان‌کاری دانشگاه‌ها در اشتراک داده‌ها. جعفریان معتقد است، تغییر ذهنیت زمان می‌برد و تنها با گفت‌وگو، آموزش و فشار افکار عمومی ممکن می‌شود. گشودگی اگر به «ساختار» تبدیل نشود، با تغییر مدیر، همه‌چیز دوباره به تنظیمات کارخانه بازمی‌گردد. راه نجات، پذیرش این حقیقت ساده است: عصر جدید، عصر تکثیر و گردش آزاد داده‌هاست؛ نه صندوق‌های بسته و علمِ طبقه‌بندی شده است.

راز موفقیت جهان جدید عمومی‌سازی دانش است
او در نقد تلقی سنتی از علم می‌گوید: «تلقی تاریخی ما از علم حالا نخواهیم آن را دقیقاً با برخی جوامع اشرافی یا غیراشرافی مقایسه کنیم مثل آنچه به دورۀ ساسانی نسبت می‌دهند، این بوده که علم متعلق به گروهی خاص است؛ یعنی گروهی «مستحق علم‌اند» و بقیه نه. مشابه همین را در طیف‌بندی‌های صوفیه می‌بینیم؛ جایی که از «سرّ» و «راز» سخن می‌گویند. آیا در قرآن جایی هست که علم، ویژه گروهی خاص دانسته شده باشد؟ آیه «فَاسْئَلوا أَهْلَ الذِّکْر» هست که البته مربوط به حوزه دین است. اما بعدها این تصور شکل گرفت که هر کسی شایسته دانش نیست و نباید علم را به هر کسی آموخت، چون ممکن است «ضرر» داشته باشد. برای کی؟ این تفکر منشأ بسیاری از توهمات و محدودیت‌ها شده است. گمان من این است که این ذهنیت فقط ویژه ما هم نیست؛ احتمالاً بخشی از تفکر سنتی بشری است. نوعی از علوم مانند «کیمیا» و «سیمیا» که سرشار از رمز و راز بوده‌اند، همین تصور را تقویت می‌کردند. حتی ایده «ریاضت برای فهمیدن» بخشی از همین ذهنیت است؛ یعنی علم، قابلیت معنوی و اخلاقی می‌خواهد. یکی از دوستان می‌گفت، من سال‌ها دنبال «علم جفر» بودم؛ نه از سَر مادیات بلکه چون فکر می‌کردم اگر به «پشت صحنه غیب» راه پیدا کنم، هم پول به دست می‌آورم و هم حقایق عالم را می‌فهمم. می‌گفت ۱۵ سال عمرم را صرف این کردم. ببینید تصور راه رسیدن به علم چه بوده است. این‌ها را بگذارید در برابر تصور دنیای مدرن؛ جهانی که خوب یا بد علم را عمومی کرده است. مثال «کتابخانه‌های صندوقی» نمونه خوبی است. کتاب‌ها در صندوق بودند، نه قفسه. علم، در صندوقی بسته بود تا زمانی که تبدیل به قفسه شد؛ پشت کتاب‌ها پیداست و همه می‌توانند بخوانند. رده‌بندی علوم نیز همین معنا را تقویت کرد؛ کتاب‌های مربوط به یک حوزه را کنار هم گذاشت و مسیر مطالعه را روشن کرد. من اولین بار این شیوه کتابداری را در دهۀ ۶۰ در بنیاد پژوهش‌ها دیدم. آن سال‌ها که می‌رفتم آنجا البته پیش از آن در «راه حق» هم تجربه‌هایی از دسته‌بندی کتاب‌ها بود اما بنیاد پژوهش‌ها، علمی‌تر عمل می‌کرد. مثلاً دربارۀ نیشابور، هرچه لازم بود پشت ‌سرِ هم چیده شده بود؛ دربارۀ خراسان هم همین‌طور و این کاملاً یک الگوی مدرن است: گسترش علم و عمومی‌سازی آن. یکی از مهم‌ترین دلایل موفقیت جهان جدید نیز همین است. حال تصور کنید ۱۰۰ سال پیش کسی نمی‌گفت «سوادآموزی برای همه واجب است» اما امروز این بدیهی است. در نظام سنتی ما، علم دایره‌ای محدود داشته است. بعدها برخی‌ها حدیث «طَلَبُ العِلمِ فَریضَۀ» را به معنای «خواندن و نوشتن» تفسیر کردند، درحالی ‌که مفهوم «علم» در دوره میانه چنین گسترده نبود. جلال متینی مقاله دقیقی در این‌ باره دارد در «ایران‌نامه» که تلقی علما از مفهوم علم را بررسی کرده است. همه این‌ها را بگذارید کنار ذهن من؛ ذهنی که به‌خصوص از حدود سال‌های ۷۰–۶۸ متوجه مفهوم «انتشار علم» شد. بعدها هم که درباره مفهوم علم در دنیای اسلام کار کردم و از حوالی سال ۸۰ بود که حساسیتم روی ترویج علم، دسترسی آزاد به آن، سهل‌گیری و به قول شما، گشاده‌رویی را در برابر خواستاران کتاب توسعه دادم.»
ترس از علم پس از جنگ جهانی دوم
جعفریان می‌گوید بعد از جنگ جهانی دوم، در غرب هم بدبینی‌هایی نسبت به علم شکل گرفت و در توضیح علت این بدبینی می‌گوید: «پیشرفت‌های علمی سبب تولید سلاح‌هایی شد که میلیون‌ها نفر را در جنگ جهانی دوم کشت. اصلاً این‌جور قتل‌عام در تاریخ نمونه ندارد. این سبب بدبینی به علم شد. علم، سبب رواج شرایطی شد که فساد به همراه داشت. حتی برخی پیشرفت‌های زیست‌شناسی، موجی از خشونت ناشی از نژادگرایی را تولید کرد. بالاتر، برخی از کشفیات علمی سبب خشونت بیشتر نسبت به زنان شد؛ پیشرفت‌هایی که مثلاً می‌گفتند «مغز زنان کوچک‌تر از مردان است». بسیاری از جوامع سنتی از علمی که سبب افسارگسیختگی جامعه‌شان شده، متنفر هستند. خب، وقتی آدم از علم چنین بینشی دارد، خیلی هم از اشاعه آن خشنود نیست. با این حال، علم با زبان ساده‌ای که برای اشاعه انتخاب کرده در حال پیشرفت است. پاره‌ای از کشورهای دنیا به دسترسی آزاد باور دارند. باور کنید من یک‌بار در کتابخانه برلین رفتم، مستقیم وارد فضای خطی این کتابخانه شدم. شما تصورش را هم نمی‌توانید بکنید که در کتابخانه‌های ما چنین برخوردی که سهل است یک‌دهم آن با شما بشود. البته در میان ما، با رانتِ رفاقت همه کاری می‌شود کرد؛ هرچه بخواهید می‌توانید بگیرید، اما اگر شما را نشناسند، چهره‌شان را در هم می‌کشند و اعتنایی نمی‌کنند. همان‌طور که بسیاری از مسائل فرهنگی دیگر با گذشت زمان دگرگون می‌شود، این هم حل خواهد شد. دنیای دیگری شکل خواهد گرفت. گاهی باید منتظر ماند تا نسل‌ها عوض شود. مدیران دولتی که فکرهای بسته دارند، تغییر کنند. بالاخره این اتفاق خواهد افتاد. مشکل ما مدیرانی هستند که خودشان پژوهشگر نیستند و نمی‌دانند، ارزش کتاب به چیست.»
دعوت به عقب‌ماندگی
رسول جعفریان، دعوت به خواندن کتاب کاغذی را نوعی دعوت به عقب‌ماندگی می‌داند و می‌گوید: «باید راه‌های جدید اشاعه علم را یافت. مگر الان کسی در دنیا، مجلۀ علمی منتشر می‌کند؟ همه، فایل است و همه ‌جا هم در دسترس است. چرا کتاب نباید این‌طور باشد؟ برای تفریح خوب است، عناوینی باشد اما همان هم ظلم به طبیعت است که درخت به این نازنینی را ببرید و با آن کاغذ درست کنید که همان سبب آلودگی محیط‌زیست می‌شود؛ چه خبر است که چند سطر می‌خواهد بخواند. خب این شخص گوشی، تبلت و لپ‌تاپ داشته باشد؛ به اندازه کتابخانه عمومی محله‌اش می‌تواند، فایل در آن بگذارد. این را باید تشویق کرد. مشکل اصلی این است که ما هنوز درک نکرده‌ایم که رفتار مطالعه تغییر کرده است. مردم امروز ساعت‌ها با گوشی تلفن خود کتاب می‌خوانند. آن‌وقت ما همچنان بر «کتاب کاغذی» اصرار می‌کنیم. این در حالی است که بسیاری از مجلات دانشگاهی دیگر چاپ نمی‌شوند. تالارهای مرجع خالی است. همه سراغ اینترنت می‌روند. با این وضع، تازه بعد از دو، سه قرن که از نهضت دایرۀ‌المعارف‌نویسی در غرب می‌گذرد، ما بیماری دایرۀ‌المعارف‌نویسی گرفته‌ایم. خب، برای چه هر روز رادیو مصاحبه می‌کند که چه کنیم فرهنگ کتاب‌خوانی توسعه یابد؟ به‌ جای این‌ها، دانش را با زبان‌ها و ادبیات مختلف بریزید در گوشی مردم. به نظرم ایبنا در این میان می‌تواند نقش مهمی داشته باشد؛ با گفت‌وگو، گزارش، آگاهی‌بخشی و پیگیری مسائل حقوقی نشر. باید به مردم توضیح داد که علم فقط «روی کاغذ» نیست. گوشی‌های مردم امروز، محل اصلی مطالعه است. ما باید این رفتار را بشناسیم، نه اینکه آن را انکار کنیم.»

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

اقتباسی هوشمندانه

نگاهی به سریال بامداد خمار ساخته نرگس آبیار با پخش سریال «بامداد…

مسئولیت ایرانی بودن

نگاهی به روایت ژاله آموزگار از وطن‌دوستی و هویت ایرانی در هشتادوششمین…

شروین مجاز شد

اولین آلبوم رسمی شروین حاجی‌پور منتشر می‌شود نخستین آلبوم رسمی شروین حاجی‌پور،…

۱۲ آذر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید