به مناسبت سالروز شهادت “حاجاحمد کاظمی”
دی ماه سال ۱۳۸۴ زمانی که سردار احمد کاظمی به شهادت رسید، قاسم سلیمانی تصور میکرد که فردا تمام روزنامهها تیتر بزنند که «فاتح خرمشهر به شهادت رسید»؛ همانطور که به طور مثال، وقتی نابغهای در حوزه ریاضیات فوت میکند، روزنامهها تیتر میزنند: «پدر علم ریاضیات دار فانی را وداع گفت». نه تنها سردار سلیمانی که بسیاری از شخصیتهای جنگ ۸ ساله ایران و عراق حاج احمد را میشناختند و احترام زیادی برای او قائل بودند. او یکی از فرماندهان کلیدی سپاه در دوران جنگ ایران و عراق بود که ۱۹ دی ماه سال ۱۳۸۴ در سانحه سقوط هواپیمای داسو فالکون ۲۰ در نزدیکی ارومیه به همراه شماری از فرماندهان سپاه به شهادت رسید. سازندگی به همین مناسبت به اقدامات او در دوران جنگ، روایتهای کمتر شنیده شده و ماجرای سقوط هواپیمای این فرمانده جنگ ایران و عراق پرداخته است.
جوانی و ورود به عرصه جنگ
سال ۱۳۳۷ در شهرستان نجفآباد استان اصفهان به دنیا آمده بود و از ابتدای جنگ عراق علیه ایران فرماندهی جبهه فیاضیه آبادان، فرماندهی لشکر ۸ نجف، فرماندهی لشکر ۱۴ امام حسین(ع) و فرماندهی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) را بر عهده داشت و بعد هم به مدت ۵ سال به عنوان فرماندهی نیروی هوایی سپاه فعالیت میکرد و در زمان شهادت هم فرمانده نیروی زمینی سپاه را بر عهده داشت. پیش از انقلاب، فعالیتهای مبارزاتی علیه حکومت پهلوی داشت و پس از انقلاب هم همراه گروه ۵۰۰ نفری به سرپرستی شهید محمد منتظری برای فراگیری آموزشهای چریکی به صف مبارزان جبهههای جنوب لبنان پیوست و حدود یک سال بعد به ایران برگشت و عضو سپاه پاسداران شد. فوقلیسانس جغرافیای سیاسی و دانشجوی دکتری دفاع ملی بود و سه مدال فتح هم دریافت کرده بود.
حاجاحمد کاظمی و حاج قاسم سلیمانی در دوارن جنگ با هم رفیق شدند و ارتباط نزدیکی با هم داشتند اما این رفاقت تنها به واسطه جنگ نبود و سردار امینی از همرزمان آنها میگوید که حتی بعد از پایان جنگ این ارتباط بیشتر شد؛ به طوری که پس از شهادت احمد کاظمی، قاسم سلیمانی در یکی مصاحبههای خود گریه کرد و گفت؛ حاضرم همه چیزم رو بدهم و حاج احمد کاظمی را یکبار دیگر ببینم. سردار امینی تعریف میکند؛ محال بود که حاج احمد کاظمی در پادگان حضور پیدا کند و سربازان را جمع نکند و با آنها احوالپرسی نکند، از پاسدارها تا کادر اداری تا آشپزخانهها سر میزد و حواسش به تمام نیروها بود.
در روایت دیگران
صادق آهنگران، کسی که در ۸ سال جنگ عراق علیه ایران برای مردان جبهههای جنگ نوحههای حماسی میخواند، در کتاب تاریخ شفاهی خود، سرلشکر شهید حاج احمد کاظمی را یک فرمانده دقیق و با اقتدار توصیف کرده است: این را از نظم و انضباطی که بر لشکرش حکمفرما بود، میشد فهمید. در بحث عملیات با کسی تعارف و رودربایستی نداشت. وقتی با اجرای عملیاتی مخالف بود خیلی صریح و واضح اعلام میکرد که حاضر نیست، یگانش را به عملیات بیاورد. ازجمله فرماندهانی بود که برای حضور در یک عملیات، ساعات زیادی با فرماندهی بحثوجدل میکرد. او معتقد بود که بسیجیها امانت مردم دست او هستند و باید با حداقل تلفات بتواند به اهداف عملیات برسد. شهادت مهدی باکری خیلی برای او سخت بود، حرف باکری که پیش میآمد، چشمانش پر از اشک میشد. سردار کاظمی بارها در یک محور و در کنار شهید حسین خرازی جنگیده بود و در واقع این دو از نخستین فرماندهانی بودند که در عملیات بیتالمقدس وارد خرمشهر شدند. به گفته صادق آهنگران با شهادت باکری و خرازی، دوستی حاج احمد با حاج قاسم عمیقتر شد. روز اول عملیات بیتالمقدس، تیپ ۸ نجف از قرارگاه فتح، هزار عراقی را اسیر کرد. ترکش به سر احمد کاظمی؛ فرمانده تیپ نجف اشرف خورد اما او با سری که باندپیچی شده بود به کار خود ادامه داد. در کتاب روایتی از زندگی سیدیحیی (رحیم) صفوی به نقل سرلشگر رحیم صفوی آمده است: «صبح روز اول که توی خط رفتم دیدم با یک لباس ساده دارد اینطرف و آنطرف میرود. توی یک شب سرپلی به وسعت ۸۰۰ کیلومتر را گرفته بود و چند هزار نیرو را از کارون عبور داده بود».
همتای سقوطهای تلخ
سانحه سقوط هواپیمای داسو فالکون ۲۰ در نوزدهمین روز دی ماه ۱۳۸۴ و شهادت سردار احمد کاظمی همه را در بهت فرو برد؛ سانحهای که مانند سانحه و سقوط هواپیماهای برخی دیگر از مقامات نظامی ایران ازجمله شهید منصور ستاری، یوسف کلاهدوز، ولیالله فلاحی، جواد فکوری، موسی نامجو و محمد جهانآرا همچنان تلخ و در هالهای از ابهام است. یدالله ربیعی، معاون وقت روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همان زمان از اعلام گزارش نقص فنی در چرخهای هواپیما و از کار افتادن موتور آن از سوی خلبان به ایسنا گفته بود و اینکه با وجود تلاش خلبان جهت نشاندن هواپیما در سطح اما به خاطر شرایط خاص منطقهای این اتفاق نمیافتد و هواپیما با زمین برخورد میكند.