“مهرزاد دانش”
به زودی هفتمینسری از فرنچایز یا سلسله فیلمهای جیغ روی پرده میآید. من علاقهای به این مجموعه فیلم ندارم، اما این خبر، طرفداران پروپاقرص جیغ را هم چندان خشنود نکرده است. چرا؟ چون ملیسا باررا، بازیگر اصلی اینسری فیلم که از جیغ ۵ بدان پیوست، سال گذشته از این پروژه کنار گذاشته شد و علاوه بر او، جنا اورتگا، بازیگر زن مکمل هم که نقش خواهرناتنی شخصیت اصلی را ایفا میکرد، به بهانه اینکه قصد تمرکز بر حضور در فصل دوم سریال ونزدی را دارد، از پروژه جیغ کنار کشید که بنا بر برخی روایتها، در اصل در اعتراض به کنار گذاشتن بازیگر اصلی فیلم، این کار را انجام داده است. علاقهمندان جیغ، حالا از غیبت این دو بازیگر محبوبشان ناراحت هستند و در رسانهها و شبکههای اجتماعی مختلف، نارضایتی خود را بروز میدهند.
کنار گذاشتن ملیسا باررا و کنار رفتن جنا اورتگا، به خاطر متن کوتاه و ملایمی بود که بازیگر اصلی جیغ، پارسال در اعتراض به نسلکشی اسرائیل در غزه در شبکههای اجتماعی نوشته بود که محتوای ضداسرائیلی آن کار دست باررا داد و منجر به اخراجش از پروژه شد. همین یک نمونه به قدر کافی گویای سیطره سایه شوم صهیونیسم بر تشکیلات فیلمسازی در آمریکا و بسیاری دیگر از کشورهای دنیاست که چگونه نهتنها ساخت فیلم علیه جنایتهای این رژیم را در فلسطین و لبنان و بسیاری دیگر از کشورهای دنیا با محدودیت مواجه میسازد، هر اعتراض ولو نرم و ملایم را هم برنمیتابد و فشار آورده میشود تا با گوشمالیهایی نظیر بایکوت فرد معترض در سینما، خفقان مطلق درباره سفاکیهای بیسابقه این قوم بربر حاکم شود.
سینمای جهان درباره حکومتها و رژیمهای سفاک، فیلم فراوانی در گنجینه خود دارد: از دوران باستان مانند حکومت نرون و چنگیز گرفته تا دوران نوین که اسپانیای فرانکو و ایتالیای موسولینی و آلمان هیتلری و شیلی پینوشه را در خود جای داده است و جدا از این، درباره موقعیتهای معاصرتر مانند طالبان و داعش و تجاوز روسیه به اوکراین و … هم فیلمها ساخته شده است. اما این میان، وقتی به تجاوز، اشغالگری و تصرفهای غیرقانونی و خشونتبار اسرائیلیها در منطقه میرسیم، سکوتی فراگیر بر بدنه سینمای جهان حاکم میشود و علاوه بر آن، معادله هم وارونه میشود و بر پرده سینما، اسرائیلیهای مظلومی را میبینیم که همچنان صلیب هولوکاست را بر دوش گرفتهاند و اعراب و مسلمانان و ایرانیان، انواع ستمها را بر آنها روا میدارند.
به فیلم جیغ برگردیم و شخصیت ضدقهرمانش که شبحچهره (Ghostface) است و در ترکیبی از جنون و عقده و توهم، دست به جنایتهای غافلگیرانه میزند. به گمانم، خود این شمایل، میتواند نمودی از اسرائیل باشد که با ایدئولوژیای آمیخته به خرافات و خشونت و توهم و جنون، نظم مسالمتآمیز منطقه را به همزده است و به طور فزاینده، همچنان در پی اشغال، تصرف، تجاوز و خونریزی است. اسرائیل شبحی از همان قاتل زنجیرهای سیاهپوش نقاب بر صورت و خنجر در دست این فیلم است که هویتش، وابسته به ایجاد وحشت و خشونت و قتل است.