درباره “امیرکبیر” و سرنوشت غمبار او
بزرگترین قتل تاریخی ایران در بیستمین روز دی ماه سال ۱۲۳۰ و تنها یک روز پس از روز به دنیا آمدن امیرکبیر به دسیسه مهدعلیا و سایر درباریان ناصری به فرمان مخدوش ناصرالدینشاه در حمام فین کاشان اتفاق افتاد. امیرکبیر را در حمام تنها یافتند و کار را یکسره کردند و فکر ترقی در ایران تا مدتها تعطیل شد. سازندگی به مناسبت قتل اصلاحگر بزرگ تاریخ ایران به جزئیات زندگی، نحوه قتل و خدمات او پرداخته است.
آغاز راه
نام کاملش میرزا محمدتقیخان فراهانی بود و ۱۹ دی سال ۱۱۸۵ در فراهان به دنیا آمد. فرزند کربلایی محمد قربان، آشپز میرزا عیسی، قائممقام فراهانی که به واسطه هوش و ذکاوت، نظر قائممقام فراهانی را جلب کرد و از شاگردی در آشپزخانه به شاگردی استاد و همدرسی با آقازادههای دربار رسید. دوران کودکی را در دربار قائممقام فراهان گذراند و به سرعت در دربار جای خود را پیدا کرد. محمدشاه که از دنیا رفت با تدبیر خود ناصرالدین میرزای ولیعهد را از تبریز به تهران رساند تا بر تخت پادشاهی بنشیند. ولیعهد در آن زمان حتی پول کافی برای سفر به تهران در اختیار نداشت بنابراین میرزا تقیخان فراهانی برای فراهم کردن هزینه سفر از یک تاجر تبریزی پول قرض کرد و ۶ لشکر پیاده و سواره و نیروی نظامی برای سفر شاه جوان آماده کرد بنابراین بیش از گذشته مورد لطف ناصرالدینشاه قرار گرفت. بعد به عنوان نخستین صدراعظم ایران در دوره ناصرالدینشاه قاجار انتخاب شد. به او لقب اتابک اعظم و امیرکبیر دادند و به پیشنهاد ناصرالدینشاه با خواهر تنی شاه ازدواج کرد. تنها سه سال و سه ماه صدراعظم ایران بود اما در همین مدت کوتاه، قدمهای مهمی برای پیشرفت در ایران برداشت.
از تاسیس دارالفنون تا شبکه ضدجاسوسی
مدرسه دارالفنون، ایجاد چاپخانه، ترجمه کتب اروپایی، اعزام محصل به اروپا و دایر کردن روزنامه وقایعاتفاقیه، توسعه زراعت نیشکر در مازندران و خوزستان، توسعه زراعت زعفران در خراسان، ایجاد کارخانه کاغذسازی در تهران و تاسیس کارخانههای چلواربافی، چینیسازی، حریربافی و بلورسازی از جمله اقدامات مهم فرهنگی و اقتصادی امیرکبیر بود که پیشزمینه تحول امروز در ایران را رقم زد. در امور نظامی قانون سربازگیری را تدوین کرد و با تاسیس کارخانههایی برای ساخت ملزومات نظامی و تسلیحات ساده، متحدالشکل کردن لباس نظامیان، ایجاد امنیت در راهها، ایجاد قراولخانه و چاپارخانه در حدود شهرها نیروی نظامی ایران را به سامان رساند. ترویج آبلهکوبی و احداث نخستین بیمارستان دولتی، مساحی و نقشهبرداری تهران و دیگر مناطق و راههای کشور، کوتاه کردن دست قدرتهای بیگانه از دخالت در امور داخلی، گسترش روابط خارجی و ایجاد سفارتخانههای دائمی در کشورهای دیگر را از دیگر خدمات امیرکبیر به ایران بود که بارها از آن سخن گفته شده است. او نخستین شبکه اطلاعاتی در ایران را برای مقابله با جاسوسی راهاندازی کرد، آن هم در شرایطی که پس از شکستهای ایران در جنگ روسیه، نفوذ سفارتخانههای خارجی در ایران به اوج خود رسیده بود. امیر برای کنترل سفارتخانهها، سفیران کشورها و سایر دیپلماتهای خارجی، یک سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی تشکیل داد. دستور داد که رسم قمهکشی و لوطیبازی از شهرها و راهها برداشته شود؛ حمل اسلحه سرد و گرم را ممنوع کرد و قاعده بستنشینی را لغو کرد.
دشمنی و برکناری امیر
مجموعه اصلاحات امیرکبیر و افزایش قدرت او در نظر درباریان به عنوان یک خطر مطرح بود به ویژه پس از آنکه مستمریهای گزاف آنان قطع شد، شاه را علیه او تحریک کردند تا در نهایت پس از سه سال و سه ماه از صدارت معزول و به حکومت کاشان منصوب شد. ۲۰ آبان ۱۲۳۰ ناصرالدینشاه با ارسال این دستخط، امیر را از صدارت عزل کرد: «چون صدارات عظمی و وزارت کبری زحمت زیاد دارد و تحمل این مشقت برای شما دشوار است، شما را از آن کار معاف کردیم. باید به کمال اطمینان مشغول امارت نظام باشید». برکناری امیر از صدارت برای دشمنان او، کافی نبود بنابراین توطئه قتل او را پروراندند. مهدعلیا؛ مادر ناصرالدینشاه و مادرزن امیرکبیر از مهمترین دشمنانی بود که نامش در تاریخ پررنگ مانده است. در گزارشهای وزیر مختار انگلیس هم در این باره آمده است: «برانداختن دولت امیرنظام بیشتر نتیجه توطئه و نیرنگ اندرون شاه است که در رأس آن مهدعلیا مادر شاه قرار دارد». دشمنی او و سایر درباریان از همان زمان که شاه، لقب امیرکبیر را به میرزاتقیخان فراهانی داد، آغاز شده بود و انتخاب امیرکبیر به عنوان نخستین صدراعظم خود به اوج رسید درحالی که آنها گزینههای دیگری برای این مقام داشتند. مهدعلیا از کاهش نفوذ خود بر سلطنت نگران شده بود و اصلاحات انجام شده در آن سه سال، دست او را کوتاه کرده بود و در این راه تلاشهایش برای نفوذ بر امیر نیز بینتیجه مانده بود. پس از مدتی زنان حرمسرا هم که از توقف اجرای فرمانهایی که با واسطهگری آنها نزد شاه اجرا میشد، ناراضی بودند به مهدعلیا پیوستند. قدرت امیر، کاهش حقوق و مستمریهای مادر شاه و دیگر زنان دربار، زیر نظر گرفتن رفتوآمدها و روابطش با شاهزادگان و سفارتخانههای بیگانه ازجمله انگلستان، محدود کردن ملاقاتهای او با شاه و دیگر محدودیتها؛ مهدعلیا را به دشمن اصلی امیر تبدیل کرد. خصومت او به قدری جدی بود که حتی ازدواج امیرکبیر با دخترش نیز نتوانست روابط آنها را بهبود بخشد بنابراین وقتی امیر در کاشان بود هم دست از دسیسه برنداشتند. شایعه کردند که امیر قصد پناهنده شدن به سفارتخانه روسیه را دارد بنابراین شاه امیر را از کلیه مناصب دولتی و لشکری کنار گذاشت. وجود امیرکبیر بدون منصب و مسئولیت و دور از پایتخت هم آنها را به وحشت میانداخت بنابراین نقشه قتل او را کشیدند و فرمان آن را با نیرنگ از شاه گرفتند.
برخی وقایع روز قتل
در روز قتل امیر که در حمام فین کاشان از ماهیت ماجرای قتل خود اطلاع یافت ابتدا به آنها گفت: «آیا میگذارید که من از حمام بیرون بیایم آن وقت ماموریت خود را انجام دهید؟» موافقت نکردند و امیرکبیر که دید گریزی از مرگ ندارد، درخواست کرد ماموریت به طرزی که میگوید، انجام شود. دلاک نیشتر را به دست گرفت و به دستور امیر رگهای هر دو بازوی او را زد تا نقش خون در حمام جاری شود. دلاک در یک گوشه حمام حیران ایستاده و از ترس فراشباشی جرأت حرکت برای گرفتن جلوی خون را نداشت و نمیدانست سرانجام چه خواهد شد و چه وقت باید جلوی خون را بگیرد. ۶ روز بعد، روزنامه «وقایعاتفاقیه» خبر از وخامت حال امیر و «ناخوشی» او به دلیل «ورم پا و صورت» داد و نهایتاً ۲۰ روز بعد از قتل او به صورت کوتاه نوشت که میرزا تقیخان در کاشان، وفات یافته است. پس از آن هم بسیاری از مورخان معاصر اما دلیل درگذشت امیر را ناخوشی و تورم دست و پا و آماس بدن اعلام کردند اما حاجمیرزا محمدجعفر، ملقب به حقایقنگار خورموجی برای نخستین بار آن را به قلم خود نوشت. به هر ترتیب امیرکبیر قربانی جهل و استبداد شد. به گفته دکتر محسن بهشتیسرشت، مدیر گروه تاریخ پژوهشکده امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی او از استعداد مسالهشناسی خوبی برخوردار بود اما عدم ظرفیتشناسی که موجب شد، او ارتباطات خود را با علما و روشنفکران توسعه ندهد، به او آسیب زد و پس از قتل او هیچ صدای اعتراضی شنیده نشد.