به مناسبت سالروز تولد “ابراهیم یزدی”
ابراهیم یزدی در جریان نخستوزیری محمد مصدق با نهضت ملی همراه شد و بعد از کودتای ۲۸ مرداد به عضویت این نهضت در آمد، درجریان انقلاب ۵۷ هم این انقلاب را همراهی کرد، ولی حالا او را بهعنوان کسی که از قطار انقلاب پیاده شده است، میشناسند. قضاوت درباره عملکرد او در طول زندگی سیاسیاش با تاریخ است و این گزارش در سالگرد مرگ او در ۶ شهریور سال ۱۳۹۶ به بخشی از آن میپردازد.
لیبرالیسم بهعنوان اتهام
ابراهیم یزدی، وزیر امور خارجه دولت بازرگان بعد از انقلاب همواره با اتهام وابستگی به آمریکا از سوی مخالفان روبهرو بود، بارها دستگیر شد و به زندان رفت اما در برابر حمله مخالفینش، در سوی دیگر او را با عنوان روشنفکری برجسته لقب دادهاند. ابراهیم یزدی از دانشگاه تهران دکترای داروسازی داشت اوایل دهه ۴۰ به آمریکا رفت و در آنجا به کار تحقیقاتی در این زمینه پرداخت. نهضت آزادی ایران که تاسیس شد، بهعنوان رئیس شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در خارج از کشور انتخاب شد. لباس چریکی به تن میکرد و زمانی هم به مبارزه مسلحانه اعتقاد داشت، بنابراین با همکاری مصطفی چمران و محمد توسلی نخستین پایگاه آموزش جنگهای مسلحانه ابتدا در مصر و سپس در جنوب لبنان را تاسیس کردند. مهاجرت بنیانگذار انقلاب به فرانسه در سالهای پیش از انقلاب به پیشنهاد او انجام شد. در آن زمان امام خمینی از عراق تبعید شده بود و دولت کویت پذیرش رهبر انقلاب را رد کرده بود. خانهای در نوفللوشاتو مهیا شد و ابراهیم یزدی که به زبان خارجی تسلط داشت بهعنوان مشاور و از افراد نزدیک حلقه نزدیک به امام(ره) نقش سخنگو در برابر رسانهها را ایفا کرد. بهمن ۵۷ همراه امام خمینی به ایران آمد و پس از تشکیل شورای انقلاب، عضو این شورا شد. در زمان ریاست مهدی بازرگان در دولت موقت، معاون نخستوزیر در امور انقلاب و سپس سکان وزارت امور خارجه دولت را بر عهده گرفت. آبان سال ۵۸ وقتی همراه چمران برای شرکت در جشن استقلال الجزایر راهی این کشور شده بود، دانشجویان پیرو خط امام سفارت آمریکا را تسخیر کردند. او مانند مهدی بازرگان با این عملکرد برخی انقلابیون تندرو مخالف بود و بارها این مخالفتش را اعلام کرد و گفت که این اتفاق روابط ایران با دنیا را دچار اختلال جدی کرد. مخالفان هم که لیبرالیسم را نقطهضعف افراد و گروهها میدانستند، او و بقیه اعضای دولت موقت بازرگان، لیبرال خواندند تا مهر بیاعتمادی را مهمان کارنامه سیاسی آنها کنند.
مخالفت با اعدامهای دهه ۶۰
در دورانی که صادق خلخالی، صفحات پرشمار احکام اعدام را امضا میکرد، مخالف این اعدامها بود و صادق خلخالی نیز در کتاب خاطرات خود در این باره نقلهایی کرده است. حاکم شرع یک سال اول انقلاب نوشته است: «همانطور که گفتم من میخواستم در آن شب تعداد ۲۴ نفر را اعدام کنم، چشم همه آنها را بسته بودیم؛ اما این آقایان، دائماً این پا و آن پا کردند و میرفتند و میآمدند و من هم خون دل میخوردم. این آقایان حتی برای وقتگذرانی و ایجاد فرصت برای جلوگیری از اعدام آنها کاغذهایی تهیه کرده و گفتند که میخواهیم نام متهمان را با خط درشت روی آن بنویسیم و به سینه آنها بچسبانیم، من وضع را ناجور دیدم و متوجه شدم که ابراهیم یزدی در آنجا حضور ندارد، حس کردم که ممکن است خدمت امام رفته باشد. در همین موقع از مقر امام مرا خواستند. دویدم و خودم را به مدرسه علوی شماره یک که محل اقامت امام بود رساندم نفس زنان از پلهها بالا رفتم و نفسم تنگ شده بود، با کمال تعجب دیدم که آقایان ابراهیم یزدی و مطهری و بهشتی و احمدآقا خمینی در خدمت امام هستند. عرض کردم، ای امام! ما حاضر نیستیم به جهنم برویم. امام فرمود: مگر جهنمی در کار است؟ عرض کردم، بلی اگر این ۲۴ نفر را اعدام نکنیم، همه ما به جهنم میرویم و خلاصه خیانت به انقلاب است. امام ما را به بردباری دعوت کرد و فرمودند: تعداد اعدامها امشب چهار یا پنج نفر بیشتر نباشد بحث شد که نفر پنجم چه کسی باشد. عدهای گفتند سالار جاف و من گفتم: ربیعی فرمانده نیروی هوایی؛ سرانجام ساعت دو بعد از نیمهشب آن چهار نفر را به پشت بام بردیم و اعدام کردیم». ابراهیم یزدی هم بعدها گفته بود: «ما علیالاصول با آن نوع برخورد و با آن نوع محاکمه، که محاکمه نبود، دادگاهی نبود، مخالف بودیم».
استعفا، شایعه ثبتنام در انتخابات و زندان
همراه با استعفای مهدی بازرگان استعفا کرد و تا سال ۵۹ سرپرست موسسه کیهان بود و بعد در انتخابات مجلس کاندیدا و انتخاب شد، ولی شورای نگهبان صلاحیت او را رد کرد. مخالفانش او را به هواداری آمریکا متهم میکردند، ولی بعد در جریان طرح ایده فروش هواپیماهای F14 باز هم مورد حمله قرار گرفت. او معتقد بود که نگهداری این هواپیماها سخت است و باعث تداوم وابستگی به آمریکا میشود، در هر حال با این ایده او مخالفت شد. مهدی بازرگان تا سال ۱۳۷۳ دبیرکل نهضت آزادی ایران بود، ولی پس از مرگ بازرگان، یزدی بهعنوان رئیس این تشکیلات انتخاب شد. درباره ثبتنام او در انتخابات ریاستجمهوری دو روایت وجود دارد. برخی میگویند که او در این انتخابات ثبتنام کرده و در فرم انتخاباتی واژه «اعتقاد» در عبارت «اعتقاد به مبانی قانون اساسی» را خط زده و عبارت «التزام» را جایگزین کرده اما یزدی این موضوع را تکذیب کرده است. یزدی در گفتوگویی که با حسین دهباشی در برنامه خشت خام داشت، گفت که هیچگاه در آن دوره از انتخابات ریاستجمهوری نامزد نشده است. در جریانات سیاسی که سال ۸۸ به وقوع پیوست، چند بار دستگیر شد. او را با اتهاماتی چون «اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و تاسیس و هدایت نهضت آزادی» محاکمه کردند و حکم زندان برایش بریدند. در جریان انتخابات ریاستجمهوری سالهای ۹۲ و ۹۶ از حسن روحانی حمایت کرد، چراکه معتقد بود آلترناتیو دیگری وجود ندارد.
در همان سالهای اولیه انقلاب، نوشتن را دنبال کرد؛ گزارش تحلیلی انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ را با عنوان آخرین تلاشها در آخرین روزها نوشت و مقالات و نوشتههای دیگر در حوزه اقتصاد اسلامی، دکترین امنیت ملی، روشنفکری دینی و چالشهای جدید و خدا در ناخودآگاه داشت. همچنین خاطرات خود را در کتاب سه جلدی با عنوان « ۶۰ سال صبوری و شکوری» نوشت و به پدر و مادرش تقدیم کرد. او در این کتاب درباره روزهای نخست و علت عدم حضورش در بهشتزهرا را اینطور روایت کرده است: «آقای خمینی علت نیامدنم را پرسیدند. همان جوابی را که در آخرین شب اقامت به نوفللوشاتو، قبل از حرکت به فرودگاه به ایشان داده بودم، مطرح کردم و به برخی رفتارهای غیراخلاقی و مخرب اطرافیان که عمدتاً از حسادتها و خصلتها سرچشمه میگرفت، اشارهای کردم؛ سپس با بیان مختصر داستان غمانگیز امیرکبیر و ناصرالدینشاه اضافه کردم که نه شما ناصرالدینشاه هستید و نه من امیرکبیر، اما تاریخ گواه بر این است که مخالفان و دشمنان امیرکبیر – هم آنهایی که با سیاستها و برنامههای او مخالف بودند و هم کسانی که به او رشک میبردند – آنقدر نزد ناصرالدینشاه از او شکایت و سعایت کردند، که در نهایت امیرکبیر به دستور شاه کشته شد. من نمیخواهم سرنوشت مشابهی پیدا کنم. داعیهای ندارم، هر کاری کردهام کم یا زیاد، خوب یا بد، برای کمک به ملت در پیروزی بر استبداد و سلطه بیگانگان بر کشورمان بوده است و حالا که شاه رفته و ملت پیروز شده، دوست دارم به گشتوگذار در میان مردم بپردازم».