“عمادالدین باقی”
در خشونتهای چند دهه اخیر در خاورمیانه همواره طرفین جنگ با توسل به مذهب به مواجهه با یکدیگر میپردازند و اکنون که رویاروییها نسبت به گذشته اوج و گسترش گرفته و میان اسرائیل با فلسطینیان، اعراب، مسلمانان و ایرانیان دوقطبی شده، با وجود اینکه مساله ارضی و اشغال مطرح است اما باز هم خصلت مذهبی به خود گرفته است.
نتیجه کلی بحث این است که برای تصمیماتی که به حیات و سرنوشت مردم و یک کشور مربوط میشود نباید به ایدههای اتوپیایی، ذهنی و آخرالزمانی متوسل شد. اینها انسان را از عقلانیت ابزاری و محاسبه سود و زیان و منطقی رفتار کردن دور میکند و آسیب میرساند. همین نگاه باعث شده که در دولت آقای پزشکیان به خاطر اهمیت دادن به نظر کارشناسی کوشیده است فعلاً و تا اینجا واکنشهای نسنجیده را مهار کند و جلوی ادامه جنگ را بگیرد. جنگ از نظر جامعهشناسی به منافع بالا یا نیروی ایمان نیاز دارد، نه اخلاق و نیروی اصلی که پشت جنگ اسرائیل نهفته آرماگدون و افکار آخرالزمانی است. دشمن واقعی و بالفعل اسرائیل کیست؟ پاسخ ایهود اولمرت، نخستوزیر سابق اسرائیل در مصاحبه با «سیانان» این است: «دشمن واقعی که ما داریم ایران نیست، حزبالله نیست، حماس نیست. دشمن واقعی درون اسرائیل است، گروههای آخرالزمانی موعودگرای یهودی مسیحگرای دیوانه، افراطیهای اسرائیلی، دولت نتانیاهو و…».
این رویکردهای آخرالزمانی در ایران و لبنان هم وجود دارد اما نه به غلظت اسرائیل. البته بیشتر در سالهای اخیر از ایران منتقل شده است. در لبنان به خاطر جنگهای خونین میان لبنانیها و فلسطینیها بعد از ۱۹۷۵ ضدیت با فلسطینیها حتی در میان شیعیان بیشتر از ضدیت با اسرائیل بود و با حضور حکومت ایران و حزبالله در لبنان این جو قدری تغییر کرد. باورهای آخرالزمانی در نبرد با اسرائیل هم در همین دوره رواج پیدا کرد. چند سال پیش کتابی به نام «یومالخلاص» به قلم كامل سلیمان منتشر شد که به نام روزگار رهایی به فارسی ترجمه و در دو جلد منتشر شد. در این کتاب ۶۰۰ روایت را جمع کرده و به مصداقشناسی میپردازد. در مقدمه مینویسد: من این کتاب را مینویسم تا مردم را از واقعهای آگاه کنم که همه مقدماتش به وقوع پیوسته است.
شیخ علی کورانی از روحانیون لبنانی که دهه۶۰ در قم بود و از نزدیک با او آشنا بودم، کتابی دارد به نام عصر ظهور. البته در لبنان در زمان احمدینژاد هم کتاب «احمدی نجاد و الثورة العالمیة المقبلة» (احمدینژاد و انقلاب جهانی پیشرو) از شادی فقیه در سال ۲۰۰۶ توسط انتشارات دارالعلم منتشر و مدعی شده بود، احمدینژاد رهبر سربازان مهدی است که قدس را آزاد میکند. مولف مدعی بود که بازگشت مهدی موعود بسیار نزدیک است و ما الان در دورهای زندگی میکنیم که آن را عصر ظهور نامیده است. او برای این دوره ۱۷ علامت ذکر میکند که محقق شده است. این علامات به ما میگوید که ما در دوره ظهور امام زمان زندگی میکنیم و احمدینژاد یکی از رهبران ارتش امام زمان است.
در ایران عدهای حتی بمب اتم را گره زدند به ظهور امام زمان. همسر مصطفی احمدیروشن (از دستاندرکاران برنامه هستهای که سال ۹۰ ترور شد) میگوید: «مصطفی یک بار پیش آیتالله خوشوقت رفته و از ایشان پرسیده بودند «ظهور چقدر نزدیک است؟» آقای خوشوقت فرموده بودند: بستگی به این دارد که شما در نطنز چه کار میکنید».
متعصبان به باورهای آخرالزمانی در ادیان مختلف در اقلیت هستند اما وقتی دوشاخه آنها به پریز قدرت و ثروت وصل شود خیلی اثرگذار و جریان میشوند. خیلی از یهودها سکولارند اما الان در اسرائیل صهیونیستهای آخرالزمانی متصل به ثروتهای عظیم در دنیا به قدرت وصل رسیده و دارند شرارت میکنند. چسبندگی تعصب و ایمان دور از عقل به حدی است که نشئگی میآورد چنانکه مانند موادمخدر توهمزا عمل میکند و افراد سعی میکنند، تاریخ گذشته و وقایع امروز را هم به سود عقیده خود تفسیر یا تحریف کنند. نمونهها بیشمارند. یک نمونه امروزی و داخلیاش این است که یک کانال تلگرامی دارای همین گرایشها در پستی، بخشی از ترجمه کتاب «آمریکای زمینگیر؛ چگونه عظمت را به آمریکا بازگردانیم»، نوشته دونالد ترامپ را به این مضمون منتشر کرده: «ایران تا زمانی که متعصبان مذهبی بر آن حاکم باشند، ملتی قدرتمند است». درحالی که این ترجمه غلطی از جملاتی است که ترامپ در کتاب خود با عنوان:Crippled America: How to Make America Great Again نوشته است. ترجمه متن اصلی به این صورت است: «ایران، تا زمان به قدرت رسیدن مذهبیون تندرو، ملت قدرتمندی بود(فکتنامه).
جنوب لبنان چطور؟
جنگهای مذهبی زیادی در تاریخ وجود داشته و امروز هم وجود دارد که نمیتوان چون مذهبی هستند به آنها صفت آخرالزمانی داد. برای مثال؛ جنگهای صلیبی که چند قرن طول کشید و با حمله مسیحیان به بیتالمقدس شروع شد و با پیروزی مسلمانان خاتمه یافت. ۹ جنگ صلیبی واقع شده که جنگ مذهبی تمامعیار بود اما به ندرت ویژگی آخرالزمانی داشتهاند. جنگ با مغولان طرف جنگ مذهبی نبود اما شیعیانی که با مغولان مبارزه میکردند تحت تاثیر انگارهای آخرالزمانی قرار داشتند. سربداران با این پندار که وقت پایان جهان و ظهور منجی است هر جمعه به بیرون شهر به پیشواز مهدی موعود میرفتند و اینان بودند که در برابر مغولان ایستادند.
جنگ طولانی صفویان و عثمانیان که نزدیک به ۲۰۰ سال (البته با وقفههای مختلف) طول کشید، جنگی مذهبی بود اما آخرالزمانی نبود. جنگ مسیحیان و مسلمانان سودان که سرانجام در ۹ ژوئیه ۲۰۱۱/ ۱۸ تیر ۱۳۹۰ سودان جنوبی که حدود یکچهارم جمعیت را تشکیل میداد بهعنوان کشوری مسیحی از سودان جدا شد و سازمان ملل متحد استقلال آن را به رسمیت شناخت؛ هرچند هنوز سودانشمالی دنبال یکپارچگی است. جنگ بین ارمنستان و ترکیه که به قتلعام ارامنه منجر شد و جنگ مسلمانان ترک با یونانیان مسیحی که همین الان در قبرس دیواری کشیدهاند و یک طرف قبرس ترکی و یک طرف قبرس یونانی است.
جنگ بین مسلمانان و مسیحیان تیمور. تیمور از استانهای اندونزی بود. اندونزی امروز۳۰۰ میلیون جمعیت دارد و در شورشهای استقلالطلبانه سرانجام در سال ۲۰۰۲ تیمور شرقی از اندونزی اعلام استقلال کرد و اهالی این سرزمین کوچک که امروز یک میلیون و اندی جمعیت دارد طی یک همهپرسی زیر نظارت نیروهای حافظ صلح ملل متحد، در ۳۰ آگوست ۱۹۹۹ به استقلال خود از اندونزی رای دادند.
جنگ بین مسلمانان بالکان و صربهای مسیحی که با دخالت دخالت نظامی شورای امنیت و آمریکا به ایجاد کشور مسلمان بوسنی در اروپا انجامید. جنگ داعش با شیعیان و ایزدیها و در افغانستان بین طالبان و شیعیان هزاره و جنگ هند و پاکستان که به استقلال پاکستان از هند منجر شد و هنوز کشمکش مسلمانان و هندوها چه درون هند و چه میان دو کشور هند و پاکستان ادامه دارد و در میانمار هم شاهد نسلکشی مسلمانان توسط بوداییها هستیم، جنگهای مذهبی هستند اما خصلت آخرالزمانی ندارند.
نکته دو اینکه، گرچه موضوع بحث ما باورهای آخرالزمانی است اما پیشفرض من این است که برخلاف آنچه مشهور شده، سرشت جنگهای منطقه ما به نظر من مذهبی نیست، سیاسی و اقتصادی است.
جنگ جاری منطقه از منظر جامعهشناختی هم مورد توجه قرار نمیگیرد و نگاه سیاسی در تحلیلها غلبه دارد. برای مثال؛ مسائل جمعیتی و جمعیت جوان نقش مهمی دارند اما متغیرهای جامعهشناختی در تحلیلها غایب است. اما آنچه موضوع اصلی گروه جامعهشناسی دین است اینکه اگر بپذیریم که سرشت اصلی این کشمکشها مذهبی نیست اما مذهب به عنوان ابزار یا پشتیبان به کار رفته است و ما روی یک وجه آن هم تمرکز داریم و آن عقاید آخرالزمانی است نه کل مذهب.
آخرالزمان پنداری که در انگلیسی End time یا Armageddon یا last days میگویند، واژه کلیدی بحث است. منظور این است که ادیان معتقدند روز رستاخیزی در این جهان وجود دارد که آخرالزمان است و دنیا با بحران روبهرو میشود و حوادث عجیبوغریب طبیعی و انسانی، بشریت را به نقطه پایان میرساند که در سوره قیامت در قرآن و برخی آیات دیگر توصیف شده و کموبیش در دیگر ادیان هم وجود دارد. طبق این انگارهها در پی این رویدادهای شگفتآور، تنها آنان که خداوند را شایسته میدانند، وارثان زمین خواهند شد. شخصیتی منجی در همه این آیینها وجود دارد. حال اینکه آیا این آخرالزمان همان قیامت است یا غیر از آن، خودش محل اختلاف و موضوع بحثی دیگر است.
تفکر آخرالزمانی متعلق به خواص نیست بلکه در ادبیات عامه و فولکلور هم میتوان آن را مشاهده کرد. مرحوم مادرزن ما وقتی که خبر عجیبوغریب را میشنیدند یا از تلویزیون میدیدند، میگفتند که انگار دوره آخرالزمان است. شبیه این حرف را قطعاً بسیاری از شما از پدر و مادرهای یا پدربزرگها و مادربزرگها شنیدهاید. منظور آن است که وقتی هیچ چیز سر جای خودش نباشد و از نظم و قاعده مرسوم و منطقیاش خارج شده باشد میگویند، انگار آخرالزمان است.
از نظر باورمندان پایان دنیا، اپیدمیها نشانههای آخرالزمان هستند. اینکه جهان دیوانه شده و مشابه زمان قوم لوط که بشر نابود شد و دوباره زندگی از نو شروع شد، امروزه شوها و مدهای عجیبوغریب که اخیراً با لباس کله حیوانات هم انجام شده یا ظهور پدیدههای غیراخلاقی جدید و به هم ریختن قاعده طبیعی ازدواج، نشانه تکرار همان سرنوشت است.
باورهای آخرالزمانی در آیین زرتشتی، یهودی، مسیحی و اسلامی وجود دارد. فیلمهای علمی تخیلی فراوانی ازجمله پایان دنیا، برفشکن و… فیلمها درباره زامبیها یا انشار ویروسهایی که دنیا را از بین میبرند مانند فیلم شیوع، نشان میدهند که تفکر آخرالزمانی در رویکردهای علمی و فناورانه هم نفوذ کرده و وجود دارد.
در عقاید آخرالزمانی محور همه چیز در جهان تقابل خیر و شر است. تعبیر محور شرارت بوش هم متاثر از همین نگاه بود. او تعبیر جنگهای صلیبی را هم به کار برد. جالب اینکه در هر زمانی در گذشته که جنگ و خشونت اوج گرفته مثل جنگهای صلیبی یا حمله مغول، فکر میکردند آخرالزمان موعود فرارسیده. الان هم چنین است.
اینکه در این آیینها، باورهای آخرالزمانی چگونه بیان شده و چه تشابهات و تفاوتهایی دارند باز هم از موضوع بحث ما دور است و ما فقط بر نقش و حضور این باورها در جنگهای جاری تمرکز داریم و اینکه عقاید مذهبی و آخرالزمانی در جنگهای جاری خاورمیانه نقش دارند تا حدی که قوم یهود چون خود را قوم برگزیده میداند و بارها در سخنان آنها و حتی در «شبه قانون اساسی»شان آمده است، معتقدند آنها هستند که در آخرالزمان وارث زمین خواهند بود. دلیل اصرار بر حفاظت از پاکی خون و اصالت نژاد در صهیونیستها که یهودیانی خالص هستند همین است. اگر یک یهودی با غیریهودی ازدواج کند دیگر خون او خالص نیست. قانونی هم گذراندند که غیریهودیان را شهروند درجه دو تعریف میکند و غیراصیلها و غیریهودیها از ردهای به بالا مجاز به داشتن سمت و مقام نیستند.
آنها حتی نقشه جغرافیایشان را از روی کتاب عهد تعیین میکنند به مرزهای جغرافیایی رسمیت یافته توسط سازمان ملل فعلاً به صورت تاکتیکی به حداقلی نگاه میکند را میپذیرند اما به عنوان کف، نه به عنوان سقف. دهها مورد شعار از نیل تا فرات و شوش و همدان را از سران و مقامات اسرائیلی دیدهایم .در تازهترین نمونهاش برای مثال دانیل وایس، رئیس جنبش یهودی ناچالا در مورد محدوده کشور جعلی اسرائیل از نیل تا فرات با عنوان ارض موعود میگوید: «برای ملت یهود همان سرزمین موعود در کتاب مقدس از نیل تا فرات را آرزو دارم و من یقین دارم که روزی اتفاق خواهد افتاد. سوال: جنوب لبنان چطور؟ اگر قسمتی از آن سرزمین موعود است آن هم باید باشد حتی قسمتهایی از سوریه، عراق و ایران! بسیار منطقه بزرگی است».
این متن سخنرانی نگارنده در نشست انگارههای آخرالزمانی در جنگ جاری خاورمیانه است