“جلال متینی” درگذشت
دکتر جلال متینی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی، شاهنامهپژوه و رئیس سابق دانشگاه فردوسی مشهد (سالهای ۱۳۵۴ تا ۱۳۵۶) و از چهرههای شاخص و تأثیرگذار در حوزۀ تاریخ و فرهنگ ایران، ۳۰ دی در مریلند آمریکا درگذشت.
اصالت کاشانی
جلال متینی برخلاف آنچه در سایتها و خبرگزاریها آمده، سال ۱۳۰۷ در خانوادهای اصالتاً کاشانی و در تهران زاده شد، نه در مشهد. زندهیاد متینی در جلد ششم تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران دربارۀ سوابق خانوادگی و دوران کودکی خود گفته: «خانوادۀ پدی و مادری من هر دو کاشانی هستند. پدرم متولد کاشان است و مادرم متولد تهران ولی هر دو از خانوادههای شاید سرشناس کاشان بودهاند. در خانوادۀ پدری من تا آنجایی که اطلاع دارم تا یک نسل پیش، همزمانِ پدر من، همیشه یک تن لااقل در جامۀ روحانیت بوده و به امور روحانی میپرداخته است. خود من حدود ۶۰ سال پیش [در زمان مصاحبه] در تهران متولد شدهام و زندگیام را تا موقعی که به آبادان رفتم در تهران گذراندم.» متینی تحصیلات ابتدایی در مدرسۀ امیر اتابک و دبیرستان را در دارالفنون گذارند، پس از آن لیسانس، فوقلیسانس و دکتری ادبیاتش را در دانشکدۀ ادبیات دانشگاه تهران خواند و از سال ۱۳۲۹ تا ۱۳۳۶ در دانشکدۀ فنی آبادان تدریس میکرد. متینی پس از گذراندن سالها آموزش و دورههای دانشگاهی سال ۱۳۳۹ به جایگاه استادی زبانوادبیات فارسی در دانشگاه فردوسی مشهد (در دهۀ ۱۳۵۰) رسید. در آن سالها دانشگاه فردوسی از بهترین دانشکدههای زبانوادبیات فارسی ایران شناخته میشد و استادانی مانند علیاکبر فیاض، احمدعلی رجاییبخارایی، غلامحسین یوسفی، محمدمهدی ناصح و شماری دیگر از ناموران ادبیات فارسی از استادان آن بودند. جلال متینی پس از پیروزی انقلاب راهی آمریکا شد و در آنجا افزون بر کار تدریس زبان فارسی در دانشگاه، مجلۀ «ایرانشناسی» و «ایراننامه»را انتشار داد و نوشتههای علمی و پژوهشی خود و دیگر استادان را منتشر کرد.
ویژگیهای شاخص متینی
نگاهی اجمالی به کارنامه فرهنگی دکتر جلال متینی، از ایام استادی و سپس ریاست دانشگاه معتبر و مهم مشهد (فردوسی) و خدمت در فرهنگستان و سپس انتشار مجلههای «ایراننامه» و «ایرانشناسی» در خارج از ایران نشان میدهد که او به تنهایی به اندازۀ یک آکادمی فرهنگی فعالیت کرده است. زندهیاد جلال متینی علاوه بر اینکه محققی متواضع بود از سه خصیصه برخوردار بود که او را از لحاظ فکری و فرهنگی در میان ایرانیان متمایز از دیگران جای میدهد: ایراندوستی، پرکاری و انصاف.
ایراندوستی دکتر متینی از سر اعتقادی عمیق است. هر جا که نام ایران مطرح میشد، از فرهنگ و ادب جهانی آن سخن میگفت و این کار را وظیفۀ خود میدانست. در سالهایی که بسیاری از ایرانیان حتی از افشای هویت ملی خود پرهیز داشتند، جلال متینی نه فقط دربارۀ فرهنگ و تاریخ و ادب ایران مقالات متعدد و پرفایده و محققانه مینوشت و منتشر میکرد، بلکه بیش از آنچه از یک ایرانیِ فعال در امور اجتماعی و سیاسی انتظار میرود، دربارۀ مسائل و مشکلات ایران، مخصوصاً دربارۀ لزوم دفاع از تمامیت و حاکمیت ارضی ایران سخن میراند و مینوشت و منتشر میکرد. حفظ تمامیت ارضی ایران از موضوعات پراهمیت در تحقیقات و نوشتههای دکتر جلال متینی بود. او که تمامیت ارضی ایران روزگار خود را در خطر میدید کوشید تا در مقالاتی چون «هان ای ایرانیان، ایران اندر بلاست»، «بر آذربایجان چه گذشت؟»، «اران قفقاز در صدد بلع آذربایجان»، «روز نجات آذربایجان» و «نیاکان هموطنان آذربایجانی ما چه کسانی هستند؟» ذهن هموطنان خود را به این مسأله معطوف دارد و به شبههافکنیها و تفرقهانگیزیهای تجزیهطلبان پاسخ گوید.
خصیصۀ دیگر دکتر متینی پرکاری است. شاید برای بسیاری باورکردنی نباشد که در چند دهۀ اخیر، دکتر متینی هر سال نه فقط حدود ۱۰۰۰ صفحه مطالب و مقالات محققانۀ مجلۀ «ایرانشناسی» را شخصاً و با دقتی کمنظیر ویرایش میکرد ، بلکه تصحیح مطبعی و تطبیقهای چندباره با اصل مقالات و نامهنگاریهای اداری، تا حسابداری و پست و اشتراک و… را نیز یکتنه انجام داد و این همه علاوه بر نوشتن دستکم دو مقاله در هر شماره از مجله بود. انصاف علمی و اجتماعی ویژگی دیگر دکتر متینی بود که در آن دسته از آثارش که به وقایع تاریخی و اجتماعی ایران پرداخته است آشکارتر است. از آن میان میتوان به خاطراتی که دربارۀ چگونگی حضور دکتر علی شریعتی در دانشگاه مشهد نوشت یا تحقیق و تألیفی که دربارۀ زندگی سیاسی دکتر محمد مصدق انتشار داد و زندگی اجتماعی و سیاسی سرشناسترین رهبر سیاسی ایران معاصر را با استناد به منابع گوناگون مانند دانههای تسبیح به رشته کشید، اشاره کرد. مخصوصاً اهمیت این کتاب از آنجا که گردوغبار سیاستزدگیهای تبآلود آن سالها هنوز فرو ننشسته، هر روز بیشتر نمایان میشود و از سوی علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران مورد استقبال و استفاده روزافزون قرار میگیرد.
متینی که از شاگردان استاد ذبیحالله صفا (۱۲۹۰ ـ ۱۳۷۸) بود، در سوگ او دست به قلم بُرد و از یاد نبرد که یاد آن استاد ممتاز و برجسته را زنده نگه دارد. این نشانهای از حقشناسی متینی نسبت به استادان خود و شخصیت نمونهوار اوست. وی پس از درگذشت دکتر پرویز ناتل خانلری (۱۲۹۲ ـ ۱۳۶۹) شمارهای از مجلۀ «ایرانشناسی» به معرفی و تجلیل از خدمات علمی او اختصاص داد و بدینسان سپاسمندیاش از کارهای فرهنگی و ادبی خانلری را بهجا آورد.
آثار متینی پنجرهای به تاریخ و فرهنگ ایران
پژوهشهای جلال متینی بخشهای گوناگونی از ادب و فرهنگ ایران را دربرمیگرفت: از پژوهش دربارۀ شاهنامه، حافظ، سعدی، مولانا و خیام گرفته تا متنهای کهنی مانند: ویسورامین و کوشنامه (منظومهای حماسی) و نیز کندوکاو و بررسی شعر ملکالشعرای بهار، پروین اعتصامی و شمار دیگری از سخنوران معاصر ایران. بخش دیگری از پژوهشهای متینی دربارۀ شاعران نوپرداز معاصر بود. او همان اندازه که به شعر کهن ایران توجه داشت، به شعر نو و برخی از سرآمدان آن (مانند نادر نادرپور) اهمیت میداد و دربارۀ آنها مینوشت و سخن میگفت. نویسندگان معاصر، مانند: جمالزاده و صادق چوبک نیز از نگاه پژوهشی او دور نبودند و دربارۀ آثار آنها نیز مینوشت. متینی دربارۀ شیوههای گسترش زبان فارسی نیز جُستارها و نوشتههای بسیار مهمی از خود به یادگار گذاشت. او همواره دغدغۀ زبان فارسی را داشت و میاندیشید که چگونه میتوان این زبان زیبا و خوشآهنگ را از آسیبها و زیانها دور نگه داشت و قلمرو آن را در بخشهای فارسیزبان جهان گسترش داد. استاد متینی هیچگاه از پرداختن به تاریخ ایران (بهویژه تاریخ ۲۰۰ سال گذشته) کناره نگرفت و همواره به معرفی آثار و کتابهای باارزشی میپرداخت که دربارهی دورهها و دهههای تاریخی ما بودهاند. کتاب «نگاهی به کارنامۀ سیاسی دکتر محمد مصدق» زندهیاد متینی، آغازگر بازبینی بنیادین در برههای مسألهساز از تاریخ معاصر ایران است. ارج این کتاب تا بدان جایگاه است که به گفتۀ منتقدان جا دارد که پژوهشهایی که در زمینۀ کارنامۀ محمد مصدق و دوران ملی شدن صنعت نفت ایران شده است به پیش و پس از انتشار این کتاب تقسیم شود. متینی در مجلۀ «ایرانشناسی» به شناساندن و معرفی کتابهای تاریخی چاپشده در ایران و بیرون از ایران میپرداخت و اهمیت آنها (و گاه کموکاستیهایشان) را برمیشمرد. از این راه است که درمییابیم که در سراسر زندگی پُربار استاد متینی آنچه برای او ارزش داشت مسالهای به نام «ایران» بود.
از دیگر خدمات علمی دکتر جلال متینی میتوان به تصحیح چند متن کهن فارسی مانند هدایهالمتعلمین فیالطب، تفسیر پارسی قرآن محفوظ در کتابخانۀ موزۀ دانشگاه کمبریج، کوشنامه و متنی ظاهراً از قرن پنجم (منتشرشده با نام پند پیران) اشاره کرد. «سرود مولیان: ۱۱۰ گفتار از جلال متینی در تاریخ و فرهنگ ایران و زبان و ادبیات فارسی» هم کتابی است که به کوشش تهمینه عطایی کچویی و محمود ندیمی هرندی فراهم آمده و بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار بهزودی آن را منتشر میکند. این مقالات از بهترین نمونههای تحقیقات علمی معاصر بهشمار میآید و هریک نمونه و راهنمایی مناسب در شناخت زبان و ادب فارسی و ایرانشناسی است. مقالات متینی براساس موضوع در چند بخش طبقهبندی شده است: رسمالخط در نسخ خطی فارسی، مباحث لغوی، دستور تاریخی زبان، پژوهشهای ادبی، اساطیر و فرهنگ ایران باستان و متون حماسی، تاریخ و فرهنگ ایران، متون کهن فارسی، رجال ادبی و هنری. آثار زندهیاد جلال متینی به دلیل دقت پژوهشی، تحلیلهای عمیق و زبانی شیوا، همواره مورد توجه ایرانشناسان و علاقهمندان به ادبیات کلاسیک فارسی بوده است.
متینی و شریعتی
زندهیاد جلال متینی، بهعنوان یکی از شاهدان عینی فعالیتهای دکتر علی شریعتی در دانشگاه فردوسی مشهد، خاطرات و نکات مهمی از این دوران به یادگار گذاشته است. در مقالات و گفتوگوهای متینی، بهویژه در مقالهای با عنوان «دکتر علی شریعتی در دانشگاه فردوسی مشهد»به طور مفصل به این موضوع پرداخته شده است. «دکتر علی شریعتی در دانشگاه فردوسی مشهد»، خاطرات دکتر جلال متینی، معاون و رئیس دانشکدۀ ادبیات فردوسی در دهۀ ۱۳۴۰ است که برای اولین بار در زمستان ۱۳۷۲ در مجلۀ «ایران شناسی» در کالیفرنیا منتشر شد. به گفتۀ دکتر متینی دو موضوع انگیزۀ اصلی او برای نوشتن خاطرات مشترکش با علی شریعتی پس از ۲۵ سال شده است: از یکسو چاپ نامه شریعتی خطاب به خود که توسط خانوادۀ شریعتی در مجموعه آثارنامهها برای اولین بار به چاپ رسید (نامهای که هرگز به دست ایشان نرسیده بوده است و در سال ۴۹ نوشته شده) و از سوی دیگر چاپ «نامۀ منتشر نشده» شریعتی به ساواک که برای اولین بار در ایران و در چند ماه قبل از نگارش این خاطرات توسط مجلۀ ۱۵ خرداد در سه شماره ۷-۸ و ۹ در سال ۱۳۷۱ با مدیریت حمید روحانی(ریاست وقت «مرکز اسناد انقلاب اسلامی») انتشار یافت. متینی در این مقاله دربارۀ مدرک تحصیلی شریعتی و درخواست او برای پذیرش بهعنوان هیأت علمی دانشگاه مشهد مینویسد: «از همان هنگام که وی از فرانسه به ایران بازگشت و موضوع استادیاریش در دانشکده مطرح شد، گرچه خود او جز مدرکی که تسلیم دانشکده کرده بود، چیزی نمیگفت و ادعایی نمیکرد، ولی یاران و مریدانش همواره از درجۀ دکتری دولتی او در جامعهشناسی، دکتری جامعهشناسی، دکتری تاریخ ادیان و مذاهب و… از دانشگاه پاریس سخن میگفتند، بیآنکه از موضوع رسالۀ او سخنی به میان بیاورند… ولی حقیقت چیزی جز اینهاست. رسالۀ دکتری دانشگاهی دکتر شریعتی «ترجمۀ خلاصۀ یک فصل از نسخۀ خطی کتاب فارسی فضائل بلخ به زبان فرانسه» بود… این کتاب، یک متن سنگین فلسفی و ادبی نیست که ترجمۀ آن کار هر کسی نباشد، بلکه متن بسیار سادهای است در شرح احوال بزرگان شهر بلخ… ما در مشهد و در دورۀ لیسانس رشتههای مختلف سالها بود که ترجمه را از عربی یا فرانسه و انگلیسی به زبان فارسی بهعنوان رسالۀ دورۀ لیسانس هم نمیپذیرفتیم… اینک چنان دانشکدهای با داوطلب استادیاری مواجه شده بود که رسالۀ دکتریش از دانشگاه دهنپرکن پاریس، فقط ترجمۀ یک فصل از یک متن فارسی بود به زبان فرانسه». متینی در ادامه میگوید پس از پذیرش شریعتی بهعنوان استادیار رشتۀ تاریخ نامهای به دانشگاه پاریس مینویسد و آنها در پاسخ میگویند این رساله از نظر علمی مورد قبول آنها نیست اما بهخاطر شرایط اضطراری با پایینترین نمرۀ ممکن آن را پذیرفتهاند.
متینی دربارۀ نحوۀ تدریس شریعتی در دانشگاه هم نوشته: «دکتر شریعتی بهراستی مردی بود که نمیتوانست بر طبق مقررات و در یک چارچوب اداری کار کند. او میخواست آزاد باشد و آنچه دلتنگش میخواهد و آنچه را که به حساب خودش برای دانشجویان و مملکت لازم و مفید میداند بگوید… او به طور کلی مردی آرام و متواضع مینمود. هرگاه در کارش مشکلی پیش میآمد و آن را با وی در میان مینهادم، سخنان مرا به دقت گوش میکرد و جواب کوتاهی میداد، نه از روی اعتراض. بدینجهت اوایل میپنداشتم که در روش خود تجدیدنظر خواهد کرد، ولی پس از مدتی این نکته برایم روشن شد که او یا نمیخواهد یا نمیتواند شیوۀ کار خود را تغییر بدهد». متینی بهرغم برخی انتقادها و فشارها، از شریعتی حمایت میکرده و تلاش میکرد تا فضایی برای فعالیتهای علمی و فرهنگی او در دانشگاه فراهم کند.