رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > جامعه : باران می‌بارد امشب

باران می‌بارد امشب

در روزهای اوج آلودگی هوا و بیماری آنفلوآنزا گزارش‌های هواشناسی حاکی از آن است که موج بارندگی، هوای تهران و شهرهای دیگر را تلطیف خواهد کرد

هفده روز، هفده طبقه از دوزخ «کُند‌سوز» شهری. در این روزهایی که گذشت، تهران نه بر مدار حیات که بر پاشنه تعلیق می‌چرخید. از زیر سقف سنگین و لزج غبار، آفتاب همچون یک سکه کهنه و مسین، در آسمانی از جنس سرب سرد غرق شده بود. منظر شهر، یک تابلوی نقاشی سیاه و سفید بود که رنگ زندگی از آن زدوده شده بود.
خیابان‌ها، که باید شریان‌های تپنده باشند، به کوره‌هایی ساکت بدل گشته بودند و نفس کشیدن، یک عمل رادیکال و اعتراضی بود. پایتخت، در کُما فرو رفته بود؛ کُمایی که زائیده طبیعت نبود بلکه محصول دستانی بود که قانون را وانهادند.
در آستانه شب ۱۷ آذرماه، شهر سر به زیر انداخته است. نوای وعده باران از دل پیش‌بینی‌های هواشناسی می‌آید؛ نوایی به طراوت منجی. تهران، با آن چشم‌های خاکستری و متورمش به آسمان می‌نگرد. انتظار یک «کاتارسیس» طبیعی. اما آیا این سجده‌ آذرماهی به درگاه طبیعت، می‌تواند تلخی شکستی را بزداید که در عمق سیاست و تدبیر، ریشه دوانده است؟

شمارش معکوس مرگ: از تپش‌های رنج تا ۳۵۷ اعتراف
آلودگی در تهران، یک پدیده هواشناسی نیست؛ یک کشتار خاموش و تدریجی است که در سایه بی‌تفاوتی مدیریتی، هر نفس را گران‌تر می‌فروشد. در کوران این خفقان هفده روزه، فاجعه از مرزِ توصیف گذشت و به قلمرو آمار پا نهاد.
رئیس مرکز اورژانس استان تهران گواهی می‌دهد: در بحرانی‌ترین هشت روز اخیر، شبکه‌ اضطراری شهر مملو از ۵۷ هزار تماسِ مازاد بود. این رقم، گویای آن است که دلهره‌ زندگی در تهران، به یک حالت دائمی اضطرار تبدیل شده بود. اما هیچ عددی به ‌اندازه ۳۵۷ نفر، وحشتِ این دوره را مجسم نمی‌کند؛ ۳۵۷ جان که بسیاری از آنها در امتداد یک رنج بی‌پایان تنفسی در «اتاق گاز» پنهان شهر خاموش شدند.
هر پنج تماس با اورژانس، یکی به دست‌وپا زدن در برابر حملات قلبی و تنگی نفس مربوط بوده است. این اعداد، دیگر آمار رسمی نیستند؛ بلکه تراژدی‌نامه‌ای هستند که بر سینه‌ پایتخت حک شده است. تعطیلی مکرر مدارس، خود یک اعتراف دردناک بود: ما شهروندان را در این گرداب رها کرده‌ایم و فقط در برابر کودکانمان، سر تعظیم فرود آورده‌ایم.

رسوایی ۹۱‌ درصد وظایف زمین‌ مانده
بحران آلودگی تهران، ماحصل یک غفلتِ فردی نیست؛ نتیجه یک شکست سیستمی و اخلاقی در لایه‌های عالی تصمیم‌گیری است. قانون جامع «هوای پاک» (مصوب ۱۳۹۶) قرار بود، نردبانی برای صعود به سلامت عمومی باشد. این قانون ۲۳ دستگاه را به انجام تکالیفی دقیق و زمان‌بندی‌ شده موظف کرد. اما دیوان محاسبات، بزرگ‌ترین رسوایی را رقم زد: دستگاه‌های اجرایی، تنها ۹‌ درصد از تعهدات خود را عملی کرده‌اند. این قصور ۹۱‌ درصدی، نه فقط یک تخطی بلکه یک خیانت به اعتماد عمومی و یک سلب عامدانه‌ حق حیات از شهروندان است. فقدان اراده‌ جدی سیاسی برای صیانت از جان مردم، قیمت خود را با احتراق مازوت و گازوئیل بی‌کیفیت در شریان‌های حیاتی شهر وصول می‌کند. جهش غیرعادی دی‌اکسید گوگرد، بوی تند بی‌مسئولیتی است. در این میان، نه فقط صنایع بلکه ناوگان متحرک نیز به «بمب‌های ساعتی» تبدیل شده‌اند. ۱۱ میلیون موتورسیکلت فرسوده و انبوهی از خودروهای غیر‌استاندارد، در غیابِ نظارت، هر روز صبح سهم خود را از آلودگی بر فراز شهر تزریق می‌کنند. در چنین وضعیتی، خشکی پاییز کم‌بارش صرفاً یک همدست طبیعی در جنایت بشری بود.

از ۱۶۱ مرگ تا ۱۷.۲ میلیارد دلار
ابعاد این فاجعه از مرزهای شهری عبور کرده و به یک مرثیه ملی تبدیل شده است. آمارها مو را بر تن سیخ می‌کنند: سال گذشته بیش از ۵۸ هزار و ۸۰۰ نفر در ایران، تنها بر اثر مواجهه با ذرات معلق ریز(۲.۵ PM) جان باختند. این یعنی هر روز ۱۶۱ مرگ؛ معادل سقوط مداوم یک هواپیمای مسافربری در سکوت خبری. علاوه بر این فاجعه انسانی، بار اقتصادی این قصور نیز سرسام‌آور است. خسارت اقتصادی آلودگی هوا، بالغ بر ۱۷.۲ میلیارد دلار در سال برآورد شده است. این هزینه‌ جان و مال، سندی محکم بر این حقیقت است که حکمرانی در ایران، اراده‌ای برای حفظ سلامت عمومی در برابر منافع مالی و صنعتی نشان نداده است.

باران می‌آید؛ اما چهره‌ حقیقت، شسته نمی‌شود
در شامگاه ۱۷ آذر، تهران منتظر است. قطره اول، حکم یک معجزه موقت را دارد. باران، آسفالت را می‌شوید، برگ‌های چنار را تازه می‌کند و لایه‌ای از سم را از روی سینه شهر برمی‌دارد. برای لحظاتی، شهر نفس خواهد کشید و از آن کُما بیرون خواهد آمد. اما این رهایی، فریبنده است. باران، تنها یک مُطَهِّرِ فیزیکی است؛ قادر نیست ننگ شکست اخلاقی و قصور مدیریتی که ۳۵۷ نفر را به کام مرگ کشاند و میلیاردها دلار خسارت زد را بشوید. تا زمانی که اراده‌ای قاطع، آن ۹‌ درصد عمل را به ۱۰۰ در‌صد الزام قانونی نرساند و جلوی سوخت‌های کثیف را نگیرد، داستان تهران هر سال تکرار خواهد شد. تهران امروز، سندی است از این واقعیت تلخ: ما برای نفس کشیدن به رحمت آسمان متوسل شده‌ایم، نه به تدبیرِ انسان.

sazandegi

پست های مرتبط

نقشه کنترل رسانه‌ها

جمعی از نمایندگان مجلس با طرح «قانون حمایت و رسیدگی به تخلفات…

۱۹ آذر ۱۴۰۴

اینترنت بی‌فیلتر؛ ابزار یا رانت؟

نشست بررسی سیم‌کارت‌های سفید برگزار شد گروه اجتماعی:‌ نشست بررسی سیم‌کارت‌های سفید…

۱۸ آذر ۱۴۰۴

مروی‌سنتر علیه کاخ گلستان

چگونه ساخت یک مجتمع تجاری در پهنه میراثی جنجال آفرید داستان ساخت‌وسازهای…

۱۷ آذر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید