در کنار مذاکره و آمادگی دفاعی، باید چه استراتژی برای ایران به کار گرفت؟
به قلم؛ امیرهوشنگ میرکوشش؛ عضو هیاتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی

جنگ اسرائیل و ایران که در ژوئن ۲۰۲۵ رخ داد یکی از مهمترین رویدادهای ژئوپلیتیک خاورمیانه در سالهای اخیر بود. این جنگ زنگ خطری برای کل نظم منطقهای خاورمیانه به شمار میرود،چراکه تقابل مستقیم بین دو بازیگر اصلی منطقه از مرحله منازعات به فاز جنگ رسمی و متقابل تبدیل شد و این موضوع خود باعث پیچیدگی بیشتر بحران شده است.
باید توجه کرد که نقش قدرتهای خارجی در این میان بسیار مهم است اما با توجه به آتشبس شکننده فعلی و احتمال از سرگیری مذاکرات همچنان موانع کلیدی زیادی سر راه قرار دارد؛ یکی از مهمترین این موانع، تضمین امنیتی است که ایران بارها از آمریکا درخواست کرده است و باید دید، چشمانداز واقعی گفتوگو بین ایران و آمریکا چگونه خواهد بود.
با توجه به مذاکرات احتمالی پیشرو و گفتوگوهای اخیر نتانیاهو با ترامپ که رئیسجمهور ایالات متحده اعلام کرده به دنبال آتشبس دائمی با ایران است باید دید این وعدهها چقدر عملی خواهد بود. در این شرایط باید در چند حوزه بازتعریف راهبردی داشته باشیم و تجدیدنظر کنیم؛ اول، مقوله نفوذ است که سیاستگذاران ما باید به دنبال کشف کامل این نفوذ باشند و صرفاً با محدود کردن حضور تعدادی افغانها، این موضوع درست نمیشود. دوم، فرصتسوزیهای مکرر در مذاکرات که شاید این دور آخرین فرصت ایران برای بهبود شرایط باشد. مساله سوم هم برتری تکنولوژیک و عملیاتی اسرائیل بود که البته ایران در زمینه بازدارندگی عملکرد قابل قبولی داشت.
اگر بخواهیم راهبردی مطلوب برای ایران در ادامه این وضعیت ترسیم کنیم، مهمترین نکته، اجتناب راهبردی از جنگ مستقیم است و باید تمرکز بر بازدارندگی هوشمند و پاسخهای موضعی باشد. همچنین در مذاکرات آتی باید از موضع قدرت نرم و دیپلماسی وارد شد و از آن به نحو درست استفاده کرد. میتوانیم تضمینهای امنیتی از آمریکا در مقابل خرابکاریهای اسرائیل بگیریم و درباره کاهش تدریجی تحریمها در برابر تعهدات گام به گام صحبت کنیم همچنین حمایت اروپا و سازمانهای بینالمللی را جلب کنیم.
از سوی دیگر باید روابط منطقهای با کشورهای همسایه مثل عربستان، قطر و امارات احیا شود تا فشار بینالمللی کاهش یابد؛ به عبارت دیگر سالها شکاف و دوری بین ایران و جهان عرب وجود داشته که باید بازتعریف شود که اخیراً هم گامهایی در این راستا برداشته شده است.
در عین حال باید با واقعبینی نسبت به روسیه و چین روابطمان با آنها را مدیریت کنیم؛ این دو کشور تاکنون حمایت قابل توجهی از ایران نداشتهاند و نباید اتکای مطلق به آنها داشت. در عین حال میتوانیم ظرفیتهای کشورهای غیرغربی را در چارچوب سازمانهایی مثل شانگهای و بریکس به کار بگیریم. نباید از یاد بُرد که حلقه مفقوده مهم در این میان اروپاست. به دلیل همراهی ایران با روسیه در جنگ اوکراین، اروپا در مقابل ایران جبهه گرفته و اکنون میتواند مکانیسم ماشه را فعال کند. باید ارتباطمان را با اروپا قویتر کنیم و در زمینه اقتصادی امتیازاتی بدهیم و بگیریم تا حداقل اروپا مخالف ایران نباشد. یکی دیگر از نکات مهم، مهار جنگ روانی و شناختی است. این جنگ تاثیرات روانی زیادی بر مردم ایران گذاشته و افکار عمومی داخلی و خارجی به خوبی مدیریت نشده است. باید روایتهای مستند، صادقانه و محکم درباره جنگ منتشر کنیم و فضای التهابآمیز رسانهای را کاهش دهیم. قطع اینترنت و فیلتر شدن موجب تشدید نفوذ دشمن میشود؛ باید بتوانیم روایت خود را به شکل موثر منتقل کنیم و رسانه ملی هم باید در این زمینه عملکرد بهتری داشته باشد. علاوه بر این باید از تهدیدهای لفظی و شعارهای بدون پشتوانه پرهیز کنیم و فضای کشور را به سمت آرامش و ثبات هدایت کنیم. در این زمینه باید دیپلماسی عمومی و فرهنگی را تقویت کنیم؛ فرهنگ و تمدن ایرانی- اسلامی را به عنوان نقطه قوت به کار بگیریم تا بتوانیم این دوران سخت را پشت سر بگذاریم. در نهایت باید به سمت آرامش و ثبات حرکت کنیم. صلح صرفاً به معنای پایان جنگ نیست بلکه باید به آتشبس پایدار مبتنی بر قرارداد تبدیل شود که راهبردی جامع برای بقای نظام، کشور و توسعه در عرصه بینالمللی باشد.
این رویکرد نیازمند سه مولفه اصلی اعم از قدرت مردمی، توسعه اقتصادی و دیپلماسی فرهنگی همراه با توان دفاعی هوشمندانه است و با این ترکیب میتوان وضعیت پایدار و مثبتی برای آینده ایران فراهم کرد.

