محمدطبیبیان،مسعودنیلی،موسیغنینژاد،داودسوری و فرهادنیلی پنج اقتصاددان آزادیخواه از مسعودپزشکیان حمایت کردند
دلایل اقتصاددانان برای مشارکت در انتخابات چیست؟
داود سوری- محمد طبیبیان- موسی غنینژاد- فرهاد نیلی و مسعود نیلی، پنج اقتصادانان سرشناس هستند که در بیانیهای به تحلیل انتخابات ۸ تیر پرداختند و دیدگاه خود را درباره انتخابات ۱۵ تیر مطرح کردند. به عقیده اقتصاددانان، این انتخابات به طور ناگزیر، نه برای بیان خواستهها، بلکه برای اعلام ناخواستههاست.
سه نفر از این جمع، در ماه مهر ۱۴۰۱ در بیانیهای با عنوان «چرا التهاب موجود جامعه ایرانی را باید جدی گرفت؟» به تبیین دیدگاههای خود درباره اعتراضهای ناشی از درگذشت مهسا امینی پرداختند و خواستار آزادی بازداشتیهای آن دوره و فراهم آوردن شرایط طرح و بیان آزادانه انتقادها و ابراز اعتراضهای رسمی و مسالمتآمیز شدند. از آن جمع، محمدمهدی بهکیش و حسن درگاهی ترجیح دادهاند بیانیه انتخاباتی اخیر را امضا نکنند و به جای آنها دو اقتصاددان سرشناس دیگر بیانیه را امضا کردهاند. ویژگی مشترک این اقتصاددانان، اعتقاد عمیق آنها به اقتصاد آزاد است که در چند دهه گذشته همواره بر آن تاکید داشتهاند.
محمد طبیبیان فارغالتحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه دوک است و به واسطه صراحت بیان و طرح آزادانه نظراتش شهرت دارد. دکتر طبیبیان مدتی در سطوح پژوهشی و برنامهریزی سازمان برنامه و بودجه حضور داشته و از بنیانگذاران اصلی موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی است.
موسی غنینژاد را نیز به خاطر طرح نظراتش در دفاع از لیبرالیسم و بازار میشناسیم. او فارغالتحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه سوربن است و در سالهای گذشته همواره به نقد سیاستهای اقتصادی دولتها پرداخته است.
مسعود نیلی نیز که نقش اصلی را در تدوین برنامه سوم توسعه داشته، فارغالتحصیل رشته اقتصاد از دانشگاه منچستر است. نیلی سالها سابقه حضور در سازمان برنامه و تدریس اقتصاد را در دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف دارد. این سه نفر به اقتصاددانان نسل اول معروفند که خیل کثیری از اقتصادانان جوان را آموزش دادهاند و رونق دانشکدههای اقتصاد مدیون تلاش آنهاست.
اما دو اقتصاددان دیگر که بهنوعی شاگردان نسل اول به حساب میآیند، در سالهای گذشته نقش قابلتوجهی در ترویج اصول اقتصاد آزاد داشتهاند.
داود سوری فارغالتحصیل دکترای اقتصاد از دانشگاه ویرجینیا تِک در آمریکاست و در حوزه فقر و ریشههای تورم در ایران مطالعات گستردهای داشته است. آقای سوری پس از اعتراضهای اجتماعی سال ۱۴۰۱ بازداشت شد و مدتی را در زندان به سر برد. همچنین فرهاد نیلی که برادر کوچکتر مسعود نیلی است و علاوه بر تدریس اقتصاد، چند سال نماینده ایران در بانک جهانی بوده است.
بیانیه اقتصاددانان
پنج اقتصاددانان در بیانیه خود نوشتهاند:«انتخابات هشت تیرماه ۱۴۰۳، پیامهای مهم و متعددی دربر داشت که اینجا فرصت پرداختن به همه آنها نیست. ازجمله نتایج برآمده از این رویداد مهم آن بود که مشخص شد درصد بزرگی از جمعیت صاحب رای کشور، یا آینده مطلوب خود را در میان هیچ کدام از چهرههای تاییدشده ندیدند؛ یا نامزدها را در جایگاهی ارزیابی نکردند که بتوانند به آنچه میگویند عمل کنند؛ یا میخواستند به مسالمتآمیزترین شکل ممکن، بگویند که خواستار تغییراتی بسیار بزرگتر هستند».
به عقیده آنها:«نمیتوان کتمان کرد که بخشی از آنانی هم که رای دادند، در حوزههایی، با گروه اول، همنظر بودند؛ مگر در این نکته که هنوز رگههایی از امید به بهبود در دل داشتند. شاید همه پیامها را بتوان در این عبارت کوتاه اما بسیار هشداردهنده خلاصه کرد که : بخش بزرگی از جامعه، این صندوق رای -که میتواند مسالمتآمیزترین و کمهزینهترین ابزار برای حل مشکلات بزرگ ازجمله تعارض منافع باشد- را، ناتوان از انجام ماموریت یاد شده ارزیابی میکنند».
در بیانیه آمده است:«اینکه آیا همه پیامهایی که در رخداد روز ۸ تیرماه، توسط مردم داده شد، شنیده هم شده است، یا نه را آینده آشکار خواهد کرد. آیا این پیام مهم شنیده شد که ظرفیتهای در اختیار، برای ایجاد تغییراتی حتی اندک و تدریجی، ولی پایدار و ماندگار در زندگی مردم، درحال زوال است؟»
پنج اقتصاددانی که بیانیه را امضا کردهاند با اشاره به بیانیهای که در ماه مهر ۱۴۰۱ منتشر کردند، نوشتند:«ما در مناسبتهای دیگر، هشدار دادهایم که التهابهای بزرگ خارجی در کنار چالشهای عظیم اقتصادی در حوزههای آب، انرژی، بودجه و فرابودجه، بانک، صندوقهای بازنشستگی و فقر و نابرابری، در یک طرف و التهابهای عمیق سیاسی، فرهنگی و اجتماعی داخلی برآمده از شکاف درحال بزرگتر شدن بیننسلی در طرف دیگر، جامعه ایران را بسیار ناپایدار کرده است. این شکنندگی ناشی از آن است که حسب تجربه، گروههای بزرگی از زنان، جوانان و بخش بزرگی از قشر متوسط، کسانی را که رای و نظر آنها را در نظام حکمرانی نمایندگی و پیگیری کنند نمییابند».
به عقیده امضاکنندگان بیانیه:«لازم میدانیم توجه هموطنان گرانقدر را به این نکته مهم جلب کنیم که زمین بازی انتخابات روز ۱۵ تیر با انتخابات روز ۸ تیر متفاوتاست. کارکرد انتخابات ۱۵ تیر، به طور کامل و بسیار تعیینکننده، پیشگیرانه و سلبی است. این انتخابات به طور ناگزیر، نه برای بیان خواستهها، بلکه برای اعلام ناخواستههاست. برای پیشگیری از تحمیل هزینههای بیشتر بر تن نحیف ایران عزیز و ممانعت از حاکــم شدن باورها و سیاستهایی است که بارها نخواستن آنها فریاد زده شده است».
از نظر اقتصاددانان،«ابعاد بزرگ مشکلات خارجی و خطرات بزرگتر پیشروی مرتبط با آن، در کنار شکافهای عمیق و واگرای ناشی از ناترازیهای مالی و زیستمحیطی، ظرفیتی را برای تحمل ضربات ناشی از رویکردهای پرهزینه در روابط خارجی و آزمودن ایده های توهمآلود و علمستیز در مواجهه با مشکلات داخلی، باقی نگذاشته است».
پنج اقتصاددان در پایان بیانیه خود نوشتهاند:«خاضعانه از شمـا ملت شریف ایران، بهویژه زنان و جوانان، دعـوت میکنیم، صرفاً برای کاهش احتمال مواجه شدن با بحرانهای غیرقابل کنترل و افتادن در مسیر صعب بدون بازگشت، در انتخابات تعیینکننده روز ۱۵ تیر شرکت کنید».
تقدم حل مسائل سیاسی
اقتصاددانان در طول چهار دهه گذشته، از هیچ تلاشی برای نشان دادن مسیر درست به سیاستمداران دست برنداشتهاند، چالشهای اقتصادی را مطرح کردند، ابرچالشها را به جامعه و سیاستمداران نشان دادند و متناسب با هر کدام، راهحلها را نیز مطرح کردند و انتظارشان این بود که سیاستمداران در نظام تصمیمگیری به این همه مشکل واکنش نشان دهند و راهحل اقتصاددانان را بپذیرند اما سیاستمداران عموماً اعتنایی نکردند. به این ترتیب، اقتصاددانان به این نتیجه رسیدهاند که سکانداران قدرت در کشور ما یا این حرفها را قبول ندارند، یا اینکه نفعشان در این نیست که این راه را بروند. چند دهه است که اقتصاددانان به طور مرتب تلاش میکنند برای چالشهای اقتصادی کشور راهکار ارائه دهند اما این راهحلها از سوی سیاستمداران نادیده گرفته شده است. در این مدت چالشها به ابرچالش و ابرچالشها به بحرانهای اجتماعی و سیاسی و امنیتی تبدیل شدند اما تصمیمگیرندگان کشور به هیچ کدام از راهکارهای اقتصادی وقعی ننهادهاند.
در همه این سالها اقتصاددانان درباره اهمیت اصلاحات اقتصادی صحبت میکردند تا شاید سیاستمداران را متقاعد به تغییر کنند. برخی دیگر هم درباره اصلاحات سیاسی و فرهنگی صحبت میکردند و آنها هم در تلاش بودند که سیاستمداران و تصمیمگیرندگان را به اصلاحات سیاسی و فرهنگی ترغیب کنند. اما این تلاشها به نتیجه نرسید. اقتصاددانان در عرصه اقتصاد، به این نتیجه رسیدند که نفع سیاستمدار در این نیست که به توصیه اقتصاددان گوش کند. در نتیجه اقتصاددانان رفتهرفته از ساختار تصمیمگیری دور شدند. اگر اقتصاددانان هماهنگ با سیستم تصمیمگیری بودند، در سطوح اصلی تصمیمگیری قرار میگرفتند. اما چرا سیاستمداران به این طیف از اقتصاددانان اعتماد نکردند؟ شاید دلیلش این است که این طیف مرزهای ظریفی در سیاست و اقتصاد دارند و از اصولی خاص پیروی میکنند. این اقتصاددانان زمانی که در سیاستگذاری حضور داشتند سعی کردند با حفظ اصول خود در مسائل کشور اثرگذار باشند اما زمانی که میدیدند قادر به اثرگذاری نیستند، یا دولت در مسیر نادرست حرکت میکند از دولت فاصله گرفتند.
درحال حاضر اقتصاددانان معتقدند راهحل سیاسی مقدم بر راهحل اقتصادی است. وقتی اراده سیاسی نباشد، اقتصاد به درستی کار نمیکند. سیاست همهجا راه را باز میکند تا اقتصاد مسیر خودش را برود اما در کشور ما از اقتصاد میخواهند از مانع بتنی و زمین ناهموار عبور کند. اقتصاددانان در بیانیهای که منتشر کردند بهصراحت گفتند جامعه سیر مهم و عمیق تحولات کیفی را طی کرده و این موضوع تبدیل به تقاضای کیفی از حکمرانی شده است. اگر حکمرانی نتواند ابعاد این تقاضا را درک کند، حتماً مشکل جدی به وجود خواهد آمد. مشکل اصلی هم این نیست که ساختار سیاسی عوض شود، مهم این است که همین حکومت نتواند کار کند. اقتصاد از نظر اقتصاددانان، «هسته سخت حکمرانی» است به این دلیل که در مسائل فرهنگی، حکومت در یک شب میتواند دستور دهد که گشت ارشاد نباشد، از فردا نخواهد بود. این یک اصلاح فرهنگی است که با یک جمله به پایان میرسد. یا در سیاست اگر حاکمیت تصمیم بگیرد که نظارت استصوابی نداشته باشیم، از فردای همان روز هر کس که اراده کند میتواند در انتخابات شرکت کند و مردم هم میتوانند به او رای دهند. یعنی بسیاری از اصلاحات فرهنگی و سیاسی با یک دستور اداری میتواند تغییر کند اما اقتصاد از این قاعده پیروی نمیکند. یعنی اگر تصمیم بگیرند از فردا نرخ ارز را یکسان کنند، این اتفاق بدون صرف هزینه گزاف رخ نمیدهد. یا اگر حاکمیت تصمیم بگیرد از فردا قیمت انرژی را به قیمت جهانی برساند، چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. اقتصاددانان به همین دلیل در بیانیه نوشته بودند که شاید هنوز دیر نشده باشد اکنون هم شاید واقعاً دیر نشده باشد، ولی باید بدانیم که مدام زمان درحال تنگ شدن است. مهمترین تلاش اقتصاددانان در بیانیه این بوده که تحلیلی از نقاط ضعف اقتصادی کشور ارائه دهند. با این حال، علائمی که بر مبنای آن تحلیل اقتصاددانان درک شده باشد مشاهده نمیشود و این خطر را جدیتر و نزدیکتر میکند. آحاد جامعه نمیدانند چه اتفاقی خواهد افتاد و هنوز هم ابتکار عمل با ساختار سیاسی و نظام تصمیمگیری است. آنها در بیانیه سعی کردند شرایط را تشریح کنند، درحالی که مدافعان وضع موجود در پاسخ به اقتصاددانان گفتند «اقتصادداننما» و نوشتند «زباندرازی» کردهاند. همین واکنشها نشان میدهد سیاستمداران در کشور ما نهتنها علاقهای به راهحلهای اقتصادی ندارند، که آن را مانعی پیشروی منافع خود میبینند.