“قاسم محبعلی”
موضوع اصلی سفر نخستوزیر عراق به تهران براساس گزارشها و مستندات موجود، آینده گروههای مقاومت در این کشور است. پس از سوریه، پرونده عراق و یمن دو موضوعی هستند که در دستور کار بغداد قرار گرفته است. طبیعی است که هر دولتی علاقهمند نیست که سلاح خارج از اراده او استفاده شود و در تمام دنیا هم این موضوع یک امر مهم تلقی میشود، مگر اینکه دولت مستقر توان کنترل آن را نداشته باشد. پس از وقایع اخیر در خاورمیانه دیده شد که دولت لبنان بر اساس قطعنامه ۱۷۰۱ بر خلع سلاح تاکید کرده و در سوریه هم دولت انتقالی اعلام کرده که جریانات مسلح باید در این کشور سلاح خود را تحویل دهند و حالا هم نوبت به عراق رسیده و بحث رسیدگی به این موضوع با کمترین هزینه در حال بررسی و پیگیری است و اگر موافقتی با این موضوع صورت نگیرد، ممکن است که جنگ داخلی صورت بگیرد سپس این روند به مداخله خارجی منجر شود. در این مسیر باید توجه شود که ترامپ قبل از آنکه وارد کاخ سفید شود، موضوع کنترل سلاح و تحویل آن به دولت عراق را پیش کشیده که این فشارها در حال نمایان شدن است. اینکه اراده قدرتهای بزرگ و دولتهای منطقهای بعد از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به این سمت رفته که نباید گروه شبهنظامی در منطقه وجود داشته باشد، موضوعی است که در حرف و عمل تایید شده اما اینکه این مواضع تا چه حد میتواند عملیاتی شود، بحث دیگری است. در مورد عراق هم دو راه وجود دارد. نخست راه کم هزینهتر یعنی ادغام در ساختار ارتش این کشور است تا خارج از ساختار نظامی کلاسیک و رسمی، هیچ جریانی وجود نداشته باشد و پس از انحلال وارد ارتش شوند. راه دوم هم این است که این جریانها سلاح خود را تحویل ندهند و در اینجا یا ارتش عراق با کمک ایالاتمتحده به وارد عمل خواهد شد یا اینکه ایالات متحده در قالب ائتلاف بینالمللی رأساً ورود خواهد کرد و دست به اقدام میزند که در اینجا ممکن است، پای ایران هم وسط کشیده شود. به موازات این روند بحث سوریه هم یکی از محورهای سفر محمد شیاع السودانی به ایران میتواند باشد. عراق بر این عقیده است که در مورد سوریه موضع بیطرفی دارد و تحولات فعلی را یک مساله داخلی میداند و علاقه دارد که این موضع را به تهران اعلام کند. این در حالی است که اگر موضوع سوریه به درگیری ختم شود و جنگ کردی- عربی صورت بگیرد و تُرکها هم وارد این مجادله شوند، ممکن است که یک درگیری منطقهای رخ دهد؛ چراکه به غیر از سوریه، کشورهایی مانند عراق، ترکیه و حتی ایران در این امر دخیل میشوند و حتی قدرتهای فرامنطقهای هم به میدان میآیند. به این دلیل موضوع ادغام سلاح خارج از دولت در سوریه هم مطرح است و این مساله به تحولات داخلی آنها مربوط است. تمامی این تحولات در حالی رخ میدهد که دونالد ترامپ چندی دیگر به عنوان چهلوهفتمین رئیس جمهور آمریکا وارد کاخ سفید میشود و باید توجه شود که ایالات متحده در راهبرد کلی خود به دنبال آن است که منافع خود و متحدانش مورد تهدید قرار نگیرد و برای همین است که با طالبان بر همین اساس توافق کردند. در توافق دوحه، طالبان دو تعهد به واشنگتن داد؛ نخست اینکه آنها به هیچ نیروی مخالف آمریکا در افغانستان میدان و امکان ندهند و دوم اینکه منافع و امنیت آمریکا و پایگاههای آن تهدید نشود. ایالات متحده در مورد عراق و سوریه هم همین راهبرد را دنبال خواهد کرد و آمریکا به دنبال آن است که مشابه توافق دوحه در این منطقه هم اتفاق بیفتد. به گونهای که ایالاتمتحده در لبنان همین موضوع را با مدیریت خود پیش میبرند و در سوریه کمی اوضاع و احوال فرق میکند. در عراق هم آمریکاییها به دلیل مدیریت مستقیم اوضاع، خودش این پرونده را پیش میبرد و در یمن هم با کمک عربستان سعودی و امارات به دنبال چنین وضعیتی هستند. اینکه آیا نخستوزیر عراق در تهران پیام دیگری را به ایران منتقل خواهد کرد یا خیر موضوعی است که ریشه آن در پیوستگی تحولات مذکور قرار دارد. ارتباط ما با عراق و گروههای مقاومت و رابطه با آمریکا و حتی مناسبات اقتصادی دو جانبه با بغداد، همگی به هم ربط دارد. اینکه پول برق ایران از سوی بغداد پرداخت نمیشود، ریشهاش در اروپا و آمریکا قرار دارد و به تحریمها مربوط میشود. حتی امنیت داخلی عراق و آینده دولت فعلی عراق به این بستگی دارد که چگونه این فضا را مدیریت کند و حتی مناسبات عراق با جهان عرب هم به این موضوع مربوط است؛ چراکه بغداد به دنبال جذب سرمایهگذاری و توسعه اقتصادی است و این مسائل منوط به حل و فصل درگیریها در منطقه است. عراقیها نگران آن هستند که در یک درگیری بزرگتر اسیر شوند و میخواهند که خود را از این درگیری دور نگه دارند تا بتوانند پس از گذار از این مسائل و خروج از این شرایط، سیاست خارجی خود را تنظیم کنند.