نگاهی به سریال از یادرفته ساخته برزو نیکنژاد
به قلم؛ محمد تقیزاده؛ منتقد

از یاد رفته سومین سریال نمایش خانگی برزو نیکنژاد است که هر سه هم از پلتفرم فیلمنت پخش شدهاند. آفتابپرست سال ۱۴۰۱ با حال و هوایی طنز، مرداب سال ۱۴۰۲ یک تریلر معمایی و از یاد رفته یک سریال درام و خانوادگی است که در سال ۱۴۰۴ در حال پخش است و در زمان نگارش این یادداشت ۵ قسمت آن پخش شده است. بهجز نیکنژاد که سابقه زیادی در ساخت سریالسازی در تلویزیون و نمایشخانگی دارد (از دودکش و نویسندگی پایتخت ۱ تا ساخت ایران و دردسرهای عظیم) نشان میدهد که در وهله اول با کارگردانی باتجربه مواجه هستیم. از تدوین میثم مولایی، نویسندگی نوید محمودی تا حضور ستارگان و بازیگران کارکشته تئاتر و سینما از فرهاد اصلانی و حسین محجوب تا آزیتا حاجیان، حمیدرضا آذرنگ و… دلیل دیگری از حضور کَست و عوامل حرفهای در پشت و جلوی دوربین است که میتواند، کنجکاوی مخاطب را در گام نخست برانگیزد اما این تمام ماجرا نیست…داستان دوخطی سریال در ۵ قسمت نخست به ارتباط نوه و پدربزرگی مربوط میشود که بعد از سالها همدیگر را پیدا کردند و قرار است، ثروت هنگفت پدربزرگ به نوه فقیرش برسد در این میان نیز روابط اعضای خانواده با یکدیگر و برخی شخصیتهای تازه، مسیر درام را پیش میبرد. مشکل اصلی سریال از همین عادی و تکراری بودن شروع میشود، وقتی که همه چیز از قصه تا شخصیتها کاملاً کلیشهای و قابل پیشبینی هستند. از سوی دیگر روند طراحی کاراکترها به تکراریترین شکل ممکن صورت گرفته است و ایدئولوژی نخنمای فقرای خوب و زحمتکش و ثروتمندان مفتخور و بیدرد، بار دیگر در این سریال طراحی شده تا هیچ خلاقیتی در شخصیتپردازی به وجود نیاید و همه چیز بر همان پاشنه و کلیشههای قبلی استوار شود. روند پیشرفت قصه در از یاد رفته به شکلی کند و تدریجی ادامه مییابد بهطوری که میتوان ۵ قسمت اول را در یک قسمت به راحتی توصیف کرد و با یک تدوین مجدد این اپیزودها را ترکیب و حتی مجموعه جذابتری تحویل مخاطب داد. از یاد رفته نیز همانند سریالهای دیگر نمایش خانگی از جمله تاسیان، آبان، ازازیل، زخمکاری و… دچار معضل و مشکل کشآمدگی و آب بستن شده است. سکانسهای اضافی در سریال کم نیستند و کاراکترها گاهی برای پر کردن زمان اپیزود بیخود و بیجهت ماجرا درست میکنند و قصه میسازند بدون اینکه این کاشتها در ادامه نتیجه بدهد. شخصیتپردازی ضعیف سریال باعث شده که شاهد یکی از ضعیفترین بازیهای بازیگران باسابقهای در این مجموعه باشیم. آزیتا حاجیان، فرهاد اصلانی و حمیدرضا آذرنگ از جمله بازیگران این سریال هستند که ضعیفترین بازیهای کارنامه بازیگری خود را در این اثر ارائه کردند که بیش از توانایی شخصی به ضعف فیلمنامه و هدایت کارگردان ارتباط پیدا میکند. چطور میشود بازیگر فیلمهای فیلمسازان صاحب نامی چون ابراهیم حاتمیکیا و داود میرباقری یعنی آزیتا حاجیان چنین بازی مکانیکی و فاقد حسوحالی ارائه دهد و یا اینکه بازیگر توانمند تئاتر حمیدرضا آذرنگ اینگونه برای ایفای یک نقش بیهویت دستوپا بزند و در نهایت بازی اُور اَکت و نافرجامی را ارائه دهد. کارگردانی برزو نیکنژاد به شواهد قسمتهای پخش شده جزو ضعیفترین کارگردانیهایی است که انجام داده و باعث شده، سریال تا حد عنوان بدترین یا یکی از بدترین سریالهای نمایش خانگی پیش رود. راکوردهای اولیه در میان بازیگران حفظ نشده، مشکلات مونتاژی بیداد میکند و انگارنهانگار میثم مولایی بهعنوان یکی از توانمندترین مونتورهای ایران این سریال را تدوین کرده است، تدوین قرار است جور کندی و کشدار بودن فیلمنامه را بکشد و شاهد نوعی دستپاچگی در ارتباط دادن سکانسها هستیم: سکانسی هست که سینا مهراد میخواهد به دیدن پدربزرگ برود و در راه پله با فرهاد اصلانی روبهرو میشود در اینجا شاهد کاتهای متعدد و نامفهوم به اعضای دیگر خانواده از جمله فریبا کوثری، الهام اخوان و… هستیم که جزو آماتورترین لحظات سریال است و معلوم نیست چه کارکردی دارد. نور و صدا در لحظات مختلفی اصلاً سینک نیست و در لحظهای شاهد صدای توأمان ریختن نوشیدنی و بازی بیلیارد هستیم. از سوی دیگر در صحنه دعوای مجید مظفری و سینا مهراد، صورت مظفری کاملاً محو و ناپیدا شده تا اینگونه گافهای ابتدایی مشت نمونه خروار ایرادات سریال در قسمتهای ابتدایی باشد. با چنین فیلمنامه آشفته و کارگردانی ضعیفی نمیتوان به ادامه سریال امیدوار بود و فقط در امتداد قسمتهای پیش رو باید شاهد خردهداستانهای اضافی باشیم تا در انتها تعلیق اعدام مازیار، پسر حسین محجوب و پدر سینا مهراد مشخص شود. راستی چگونه ممکن است که یک پسر تا سنین ۲۵ سالگی نداند، سرنوشت پدرش چه بوده و به یکباره با یک حادثه اتفاقی به دنبال گذشته خود برود. از سوی دیگر، تعلیق پیدا کردن دلیل مرگ و اعدام پدر که با یک جمله قابل طرح و تبیین است بیخود و بیجهت کش پیدا کرده تا اینگونه مخاطب تا قسمتهای بعدی پول اشتراک و اینترنت داده و مجبور( نه مشغول) سریال شود.

