محمدعلی علومی از چهرههای برجستۀ ادبیات داستانی معاصر، شاهنامهپژوه و طنزپرداز یکشنبه، ۱۶ اردیبهشت و در ۶۳ سالگی در زادگاهش بم درگذشت. علومی در سالهای اخیر به تنهایی در بم زندگی میکرد.
رمان «آذرستان» علومی سال ۱۳۷۷ کتاب برگزیدۀ سال حوزۀ ادبیات داستانی از سوی وزارت ارشاد وقت شد و با رمان طنز «شاهنشاه در کوچه دلگشا» جایزۀ ۳۰ سال رمان طنز ایران را کسب کرد. علومی در چندین دورۀ جشنوارههای سراسری طنز در بخش داستان داور بوده و در اولین جشنواره سراسری داستان بیهقی نیز داور بود و دبیر جشنوارۀ سراسری طنز و کاریکاتور بم در سال ۸۴ هم بود که بعد از آن تعطیل شد.
دوست بسطامی، شاگرد انجوی
محمدعلی علومی ۱۶ فروردین سال ۱۳۴۰ در بم به دنیا آمد و جایی گفته بود در دورۀ کودکیاش، باورهای باستانی برجا مانده از دوران ساسانی میان مردم زادگاهش بسیار رایج بود، مثلاً گاهی که دمدمهای صبح میوزید و در کوچهپسکوچههای باریک و لابهلای شاخههای درختان صداهای وهمانگیز ایجاد میشد، مردم میگفتند این صدای یک شاهدخت ساسانی است که شوهرش را کشتهاند و این نوای غمناک صدای شیون اوست که بیشک روزی شوم در پی خواهد داشت. این باورها در علومی رسوخ کرد و بعدها به دنبال گردآوری قصههای بومی و اساطیری میرود. علومی دانشآموختۀ علوم سیاسی دانشگاه تهران بود؛ رشتهای که با علایقش سازگاری نداشت. او از دهۀ ۶۰ فعالیت روزنامهنگاری خود را در روزنامۀ اطلاعات آغاز کرد و از دهۀ ۷۰ نیز به طور جدیتر وارد حوزۀ ادبیات داستانی و فرهنگ مردم شد و به طور خودآموز، اصول داستاننویسی را از کتابهای آموزشی معدود آن دوران فرا گرفت؛ در واقع اولین آموزگارانش مردم عادی کوچه و بازار، روستاییها و عشایر بودند. علومی سال ۱۳۷۰ با گردآوری قسمتی از فرهنگ مردم استان کرمان در ماهنامۀ ادبی-فرهنگی «ادبستان» مشغول به کار شد و در عین حال چندین سال بخش آموزش داستاننویسی در مجلۀ «جوانان» را بر عهده داشت. در همان دوران یک روز تلفن ادبستان زنگ میخورد و صدای پشت تلفن میگوید، سیدابوالقاسم انجویشیرازی هستم؛ کارهایت را خواندم و بیا پیشم که شیوۀ علمی کارت را یادت بدهم. به این ترتیب علومی شاگرد انجویشیرازی (مشهور به پدر فرهنگ مردم) میشود و آخرین گفتوگوی مطبوعاتی با او مندرج در ادبستان را انجام داد. علومی که لهجۀ شیرین بمی داشت مدتها در تهران با دوست و همشهری هنرمندش زندهیاد ایرج بسطامی همخانه بود.
آثار علومی
اغلب رمانهای علومی بر پایۀ اساطیر ایرانی نوشته شدهاند. سبک نوشتار او ساده و بسیار خودمانی است و در جایجای اغلب داستانهایش، طنز پنهان احساس میشود. «امیر ساباط» رمان منتشرنشده علومی است که در انتظار دریافت مجوز نشر بهسر میبرد و اجل مهلتش نداد تا انتشار آن را ببیند.
آذرستان: «آذرستان» که از مهمترین آثار محمدعلی علومی بهشمار میرود، سال ۱۳۷۵ منتشر شد. این کتاب به روایت ماجرای دختری میپردازد که به دست سواران ارباب ربوده شده است. «آذرستان» در سه بخش با بیانی شیوا و قلمی ساده بهگونهای نگارشیافته که مخاطب را به ادامۀ خواندن ترغیب میکند. علومی که در این رمان حتی اصطلاحات بومی بم و کرمان را در انتهای کتاب معنا کرده تا خواننده شیرینتر و روانتر تاریخ سیاه گذشته ایران و ایرانی را ورق بزند؛ داستان قدیمی جدا کردن لیلی و مجنونهایی را راوی شده که فقر کمرشان را خم کرده اما «عزت» و «غیرت» آنها را چون روزهای بیخزان، استوار نگاه داشته و عدالتخواهی شرط حیاتشان بوده است. داستان آذرستان افزون بر مطرح کردن اوضاع نابهسامان کرمان در اولین دورۀ رضاخان به فرهنگ و رسوم آن منطقه میپردازد. با توجه به طبقهبندیهای گوناگون در داستانهای بلند، داستان «آذرستان» را دقیقاً نمیتوان در گروه خاصی جای داد. در این زمینه نویسنده با استفاده از تمثیل و خلق صحنههای نمادین و اسطورهای همچنین بهکارگیری عناصر ماوراءالطبیعی چون حضور عینی روح و حضور در دنیای خاکی، اثر خود را از داستانها و رمانهای نو که بیشتر سعی در شناخت و مطرح کردن روح و روان شخصیتها و پردازش به حقیقت محض دارند، دور کرده است. در حقیقت داستان «آذرستان» آمیزهای از تاریخ، اسطوره و عناصر ماوراءالطبیعی است. با این وجود با مطرح شدن شخصیتهایی چون رضاخان، کلنل پسیان و اشاره به حوادث قیام میرزا کوچکخان و تیراندازی به سوی ناصرالدینشاه، داستان به سوی تاریخ بیشتر گرایش مییابد. در چنین داستانهایی برگزیدن شخصیتهای غیرتاریخی بلامانع است. به همین دلیل افرادی چون سرپرسی جونز (به احتمال قوی این اسم از تلفیق نام سرپرسی سایکس، رئیس پلیس جنوب و سرهارفورد جونز، نماینده دولت بریتانیا در ایران در دوران فتحعلیشاه ساخته شده است)، صمصام، ضرغام و دیگران، فیالواقع افراد مشابه خود هستند. زاویۀ دید داستان دانای کل از نوع سوم شخص است. نویسنده در این شیوه به راحتی در همه جا حضور دارد و میتواند طرح داستان خود را به راحتترین شکل ممکن پیریزی کند.
داستانهای غریب، مردمان عادی: نشر افکار این کتاب محمدعلی علومی را ذیل مجموعۀ «قصۀ ایران» منتشر کرده است. این کتاب مجموعهای از داستانهای کوتاه مستقل و در عین حال به هم مرتبط است که درونمایهای از فرهنگ و آداب و رسوم مناطق کویری ایران بهخصوص بم کرمان را در برمیگیرد. علومی در مؤخره کتاب، آن را به بازماندگان زلزلۀ بم در سال ۱۳۸۲ تقدیم کرده است. علومی ۱۱ داستان کوتاه را در مجموعۀ «داستانهای غریب، مردمان عادی» گنجانده است. داستان اول «اسطورۀ آدمفضاییها» نام دارد که راوی آن، ماجرا را با صحبت از یک خبر مهم آغاز میکند. خبری که ظاهراً در شانزدهم فروردین در روزنامههای مهمی چون اطلاعات، کیهان و … هم چاپ شده. تیتر خبر: «وحشت در شهر بم- به گزارش خبرنگار ما…» اما داستان از چه قرار است؟ راوی در ادامه نقل میکند که در روزنامههای معتبر سراسری آنوقتها آمده بود: «بم، محل جدال خدایان فضایی… محلۀ دشتو در شهر بم، ۱۳ شبانهروز است که در تصرف موجودات فضایی است…» و امثال اینجور خبرها باعث شد که خبرنگاران اطلاعات هفتگی، مجلۀ جوانان، زن روز و اطلاعات بانوان برای کندوکاو بیشتر به بم رفتند اما اینکه واقعاً چه اتفاقی افتاده و این اخبار تا چه حد صحت داشتهاند، موضوعی است که در ادامۀ داستان به آن پرداخته شده. باقی داستانها نیز «اسطورۀ استاد طهماسب دلاک»، «اسطورۀ زیرزمین»، «اسطورۀ قمر، آمندل و هوشو»، «اسطورۀ قمر و درّو»، «اسطورۀ ایرج» و … نام دارند که هر یک به روایت ماجرایی جالب و هیجانانگیز پرداختهاند.
ظلمات: این کتاب داستان واقعی از اهالی بم است که سحرگاه ۵ دی ۱۳۸۲، خونبارترین زلزلۀ جهان را تجربه کردهاند. ماجرای اهالی بم ازجمله «مانی» و «طهماست» و «زهره» و افراد دیگر. «طهماست» فرماندار و جوانی کوشاست و «مانی» خانزادهای شورشی، زندانی و تبعیدی در رژیم گذشته و «زهره» که به ارگ بم آمده است. در آنجا شایعاتی دربارۀ مرگ «مانی» به وجود میآید و نیز برای هر سه نفر اتفاقاتی میافتد که حوادث تلخ و شیرین داستان را بهوجود میآورد. محمدعلی علومی ضمن توضیح دربارۀ برخی مسائل مردم بم و افراد ماجرا، واژهها و اصطلاحات مردم بم را نیز در پایان کتاب گنجانده است. «ظلمات» به گفته نویسنده، ادامهای بر داستان «آذرستان» بهشمار میرود. روایت روان و گیرای علومی باعث شده، رمان «ظلمات» را بتوان در دسته رمانهای خوشخوان و روان دستهبندی کرد که همراه با تعلیقی که در سراسر متن بهصورت یک تمهید گنجانده شده از نقطه شروع تا پایان مخاطب را با خود همراه میکند. داستان این رمان در حالوهوای کویر و استان کرمان و شهر بم اتفاق میافتد و شیوۀ نگارش داستان بهگونهای است که گاه آنقدر به اسطوره نزدیک میشود که خواننده فراموش میکند، داستانی معاصر را دنبال میکند. داستان در اصل به روایت زندگی آدمهایی میپردازد که مانند محیطی که در آن زندگی میکنند، خشن و پیچیده هستند. «ظلمات» را هم نشر افکار منتشر کرده است.
سوگ مغان: علومی در «سوگ مغان» که انتشارات آموت آن را منتشر کرده، خواننده را به سفری پرماجرا میبرد که مبدأ آن بمِ کرمان است اما مقصدش جایی در عمیقترین لایههای تاریخ مدفون شده. این رمان را باید نوعی سفرنامۀ تاریخی دانست که علل رنجهای دیرینۀ انسانها را دنبال میکند. شخصیت اصلی داستان به دنبال التیام رنجهای روحیاش به زادگاهش سفر کرده سپس سفری خیالی را آغاز میکند. در این بین، او تأثیر شخصیتهای ستمگر تاریخ را در اوضاع فعلیمان به بحث مینشیند. ترکیبی از اسطوره، خیال، تاریخ و کمی هم فولکلور، خمیرمایۀ شگفتانگیز داستان «سوگ مغان» را میسازد. علومی که سالها در قلمرو اسطورهها به کشف ناشناختهها میپرداخته، این بار در «سوگ مغان» شما را نیز با خود همراه میکند تا چرایی اندوه امروزی ایرانیان را از دالانهای تاریک تاریخ بپرسید. راوی «سوگ مغان» که به نظر میآید دچار ناراحتی شدید روانی شده است، به توصیۀ روانکاو به زادگاهش «بم» میرود تا شاید رویارویی با گذشته، ناگفتههای زیادی را برایش آشکار کند اما تجربهای که قرار است او از بم داشته باشد با تمام سالهای کودکیاش بسیار متفاوت خواهد بود. همزمان با سفر، تعدادی از نشانههای رمزی ترسناک شروع میشود. درویشی بیابانگرد و مارگیر که در کوزۀ قدیمی خود دست بریدهای را حمل میکند و… راوی داستان در سفر خود به مکانی ماقبل تاریخ میرسد و در آنجا با موجودی اهریمنی آشنا میشود. در «بم» راوی سوگ مغان با دوستان خود از ستمهای مکرر کسانی مثل اسکندر و آغا محمدخان و اربابان محلی صحبت میکند و هر بار در فاجعههای بزرگ، راوی، مغان را میبیند که با آدابی خاص و اندوهی فراوان سوگوار هستند.
قصۀ اساطیر: حکایت، داستان، قصه و افسانه همه تعابیر و اصطلاحاتی هستند که در ادبیات کهن سابقه و کارکرد داشتهاند و همواره ارتباط گسترده و ژرفی میان افسانهها و اساطیر برپا و جاری بوده است. موضوع اصلی کتاب «قصۀ اساطیر» علومی تطبیق، بررسی و تحلیل افسانههای ایرانی با مبانی اساطیری است. و از «هزار افسان» دوران هخامنشیان و اشکانیان که منبع اصلی «هزار و یک شب» است تا افسانههای رایج در فرهنگ مردم را در برمیگیرد؛ از هزار و یک شبی که به عقیدۀ بورخس، بزرگترین داستانها در تمام زمانهاست و مظهر درآمیختگی رمز و نماد با عاطفه و تفکر و تخیل انسان است تا قصههای عامیانهای که به زبان ساده و رایج روزگار از نسلی به نسل دیگر انتقال یافته و سنت شفاهی قصهگویی (نقالی) را پدید آوردهاند. علومی برای این بررسی تطبیقی به سندهای معتبر و دایرهالمعارفهایی که اسطورههای مصر، بینالنهرین، یونان و هند را توضیح میدهند، مراجعه کرده است. «قصۀ اساطیر» را نشر آموت در ۸۸۰ صفحه منتشر کرده است.
شاهنشاه در کوچۀ دلگشا: این کتاب محمدعلی علومی داستان طنزی دربارۀ روابط رضاشاه است. علومی در این کتاب دربارۀ وقایع تاریخ معاصر ایران مانند کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و عملیات آژاکس مینویسد و پای شخصیتهای سیاسی بسیاری را به فضای داستان باز میکند. به شاه خبر میدهند که انگلستان قصد کودتا دارد و میخواهد سلسله جدیدی بیاورد. رضاشاه به سبک شاهعباس صفوی با لباسهای مبدل به کرمان کوچ میکند، چون آنجا یکی از مراکز قدیمی نفوذ بریتانیا و مقر پلیس جنوب است. به این ترتیب، یک دیکتاتور با اقشار پاییندست جامعه همنشین میشود. داستان از زبان دانای کل روایت میشود و فضاسازی خوب و ماهرانه از ویژگیهای بارز آن است. این رمان، آمیختهای از طنز و ترس و تعجب است و به دلیل داشتن این حالت گروتسک (عجیب و غریب) به فضای داستانهای کافکا پهلو میزند. انتشارات سوره مهر «شاهنشاه در کوچۀ دلگشا؛ وقایعنگاری (و ایضاً سیاهبازی)» را منتشر کرده است.
آثار طنز: علومی در زمینه پژوهشهای مربوط به طنز بنا به توصیۀ عمران صلاحی آثار پُرشماری را ازجمله «طنز در آمریکا» (جلد اول)، «طنز در مثنوی مولانا جلالالدین»، «انواع طنز در گلستان سعدی»، «طنز و شیوههای داستانی در بوستان»، «طنز در دورۀ پهلوی» با نقد و بررسی آثار طنزنویسان آن زمان، طنز ایران از مشروطه به بعد (جلد اول) و «بررسی انواع طنز در خارستان» اثر حکیم قاسمی کرمانی را منتشر کرد. رمانهای طنز او هم شامل «شاهنشاه در کوچ» دلگشا»، «من نوکر صدامم»، «وقایعنگاری بن لادن» و «جناب آقای دیو» است. علومی همچنین در زمینۀ ادبیات کودک و نوجوان، کتاب «گذر از کوه کبود» را منتشر کرده و در تحلیل قصههای ایرانی نیز میتوان به کتاب «اساطیر افسونوش» او اشاره کرد.