ایدههای تخیلی چه بلایی سر اقتصاد میآورد؟
سعید خوشبین، خبرنگار سازندگی
سیدیاسر جبرائیلی هر زمان پشت تریبون قرار میگیرد، با اظهارنظری جدید همه را شگفتزده میکند. کسی نمیداند ماموریت آقای جبرائیلی چیست اما همه نگران راه یافتن ایدههای او و دوستانش به سیاستگذاری هستند، بهخصوص پس از مشخص شدن نتایج انتخابات مجلس دوازدهم که شماری از دوستان و همفکران او به پارلمان راه یافتهاند.
آقای جبرائیلی اخیراً در تلویزیون گفته: «آیا نمیتوانید قطعات ماشین را با دستگاههای تولید کوچکمقیاس تولید کنید؟» وقتی مجری میپرسد: «مثلاً گیربکس تولید کنند در خانهشان؟» یاسر جبرائیلی میگوید: «نه بابا، گیربکس که قطعه کوچکمقیاس نیست که. چراغ ماشین را نمیتوانید با دستگاه تزریق پلاستیک تولید کنید؟» بعد که مجری از او میپرسد، آیا این چراغ اتومبیلی که «در خانه» تولید شود را میتوان صادر کرد؟ آیا «کیفیتش» را میشود تضمین کرد؟ با استحکام جواب میدهد که چرا نشود؟
اظهارنظر جدید سیدیاسر جبرائیلی درباره تولید خانگی قطعات خودرو یادآور طرح شکستخورده «مائو تسهتونگ» برای تولید فولاد خانگی است. طرحی که میلیونها چینی را در ورطه فقر گرفتار کرد. مائو زمانیکه رهبری چین را بر عهده داشت، برای ایجاد انقلاب صنعتی، دستور داد مردم از طریق ساخت کورههای خانگی وسایل فلزی خود را ذوب کنند و به صورت شمش به دولت تحویل دهند. این کار باعث فقیر شدن میلیونها چینی شد.
چنین اظهارنظرهایی در عرصه سیاسی ایران هم سابقه دارد و حتی به سیاستگذاری هم راه یافته است. اینگونه هم نیست که فقط در کشور ما رایج باشد، هر جا که سیاستمداران پوپولیست مجالی برای فعالیت داشته باشند، چنین اظهارنظرهایی شنیده میشود اما با این تفاوت که در جهان پیشرفته، اظهارنظرهای شاذ و دور از عقل معمولاً راهی به سیاستگذاری پیدا نمیکند اما در کشور ما این اظهارنظرها مورد توجه سیاستمداران قرار میگیرد و به کار برده میشود.
در طول سالهای گذشته، سنگهای بزرگی از سوی سیاستمداران پوپولیست چپ و راست در چاه جامعه و اقتصاد انداخته شده که با وجود گذشت سالهای طولانی، هنوز کسی موفق به خارج کردن آنها نشده است. سنگهای بزرگ انداخته شده در چاه سیاست، شمارشان بسیار است؛ ازجمله به سفارت آمریکا در اوایل دهه ۶۰ تا تسخیر سفارت عربستان در میانههای دهه ۹۰ که هر کدام مسیر زندگی و کسبوکار میلیونها نفر را تغییر دادند. اما سنگهای بزرگ اقتصادی هم شمارشان کم نیست؛ چه سنگهای بزرگی که در چاه انداخته شده و چه صخرههایی که پیش پای فعالان اقتصادی قرار گرفته است.
به عقیده اقتصاددانان، اغلب سنگهای بزرگی که این روزها در مسیر فعالان اقتصادی قرار دارد، حاصل همین پیشنهادهای عجیبوغریب است که به سیاستگذاری راه یافته است. فهرست افراد و گروههایی که با پیشنهادهای خود وضع آشفته موجود اقتصاد ایران را رقم زدهاند، بسیار طولانی است. از جوانانی که پیشنهاد ترور مدیران و کارآفرینان را در دهه ۵۰ دادند تا آنها که از دیوار سفارت آمریکا بالا رفتند، همه و همه دین خود را به اقتصاد ایران ادا کردهاند و این اقتصاد دیگر قدرت تحمل شوکهای جدید را ندارد.
بخشی از مسببان وضع موجود افرادی هستند که به طور مشخص از دهه ۱۳۴۰ به این طرف با پیشنهادهای عجیبوغریب، موفق شدند ترمز اقتصاد ایران را بکشند. مثلاً روشنفکرانی که در دهه ۴۰، صنعت ایران را مونتاژی و وابسته میدانستند و معتقد بودند که ایران باید در زمینه خودرو به خودکفایی برسد، اکنون چه نظری درباره صنعت خودرو دارند؟ یا آنها که ایده خودکفایی را مطرح کردند و دنبال این بودند که بیابانهای ایران را به زمین کشاورزی تبدیل کنند، اکنون چه نظری درباره ایدههای خود دارند؟
حتی ایدههای به ظاهر پخته روشنفکرانی نظیر خلیل ملکی هم به اندازه کافی تخیلی و زبانبار بود. پیشنهادهای خلیل ملکی که خود را تئوریسین «راه سوم» مینامید منجر به طرح زیانبار اصلاحات ارضی در سال ۱۳۴۲ و ملی شدن آبهای روان در سال ۱۳۴۶ شد. همچنین پیشنهادهای فریدون مهدوی که به تشکیل صندوق حمایت مصرفکنندگان در دهه ۵۰ انجامید و زمینهساز تخریب اقتصادایران برای سالهای بعد شد.
همچنین پس از انقلاب نیز سراجالدین کازرونی، وزیر وقت مسکن بخشنامهای صادر کرد که براساس آن به تمام مالکان اجازه داده شد تا پیلوتها و پارکینگها را تبدیل به واحد مسکونی کنند؛ در مدتزمانی کوتاه ۲۰۰ هزار پارکینگ در مدتزمان کوتاه تبدیل به واحد مسکونی شد و به این ترتیب، خیابانها و معابر پر از ماشین شد و خانههای غیراستانداردی هم به وجود آمد که به هیچ عنوان برای زندگی مناسب نبود. آلونکهایی درون ساختمانها شکل گرفت که از نور و هوای خوب محروم بود. پیش از این حجت عبدالملکی که او نیز ویژگیهای مشابهی با سیدیاسر جبرائیلی دارد، چند اظهارنظر عجیب مطرح کرده بود که همچنان در شبکههای اجتماعی مورد توجه مردم قرار دارد. او گفته بود: «با یک میلیون تومان هم میشود کار تولید کرد. حتماً میپرسید چگونه؟ حق دارید آموزش ندادهایم» آقای عبدالملکی که مدتی سکان وزارت کار و امور اجتماعی را در دست داشت، همچنین در یک برنامه تلویزیونی اینترنتی ادعا کرد: «پنج جوان ایرانی خودرو لامبورگینی در ابعاد جهانی ساختهاند. او در اظهارنظر دیگری راز صنعت خودرو کرهجنوبی را اینطور تبیین کرد: «درِ پارکینگ خانهها در کرهجنوبی بهگونهای طراحی شده که ماشین آمریکایی نمیتواند وارد پارکینگ شود؛ فقط ماشین کرهای و این راز موفقیت صنعت خودرو در کره است».
چندی پیش یک روحانی هم در برنامهای که اتفاقاً یکی از گردانندگان اصلیاش حجت عبدالملکی بود گفته بود: «من با ۱۰۰ میلیارد تومان، ایران را ابرقدرت صنعت بازی در جهان میکنم». پیش از این محمود احمدینژاد در بهمنماه سال ۱۳۸۵ در یکی از مساجد جنوب شهر تهران در اظهارنظری عجیب گفت: «یک دبیر به من گفت که یکی از شاگردانش در خانه انرژی هستهای کشف کرده. من زنگ زدم به رئیس سازمان انرژی هستهای که بررسی کنید. دانشمندان هستهای ما تحقیق کردند و دیدند این دختر راست میگوید و در خانهاش انرژی هستهای تولید کرده. الان خب این دختر یک دانشمند هستهای شده است. این خودباوری است».
بازخوانی طرح مرگبار مائو
برای اینکه بدانیم ایدههای غیرعقلانی چه بلایی سر اقتصاد کشور میآورد، بد نیست تجربه چین کمونیست را مرور کنیم. مائو تسهتونگ در دوران حکومت خود بر چین اشتباهات زیادی را مرتکب شد. قتل عام گنجشکان، کورههای خانگی فولاد و …، ازجمله اشتباهات فاحش مائو است. مهمترین این اشتباهات، به طور ویژه طی سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲، یعنی دوران اجرای سیاست «یک گام بزرگ به جلو» انجام شد که عواقب هولناکی داشت.
مائو بدون اینکه هیچگونه دانشی از علم متالورژی داشته باشد، دستور ساخت کورههای خانگی فولاد (backyard steel furnaces) که کوچکتر از کورههای صنعتی بودند را در هر منطقهای از چین صادر کرد؛ کورههایی که با هدف تولید فولاد باکیفیت در ذهن مائو نقش بسته بودند. در نتیجه روستاییان و کشاورزان باید تلاش میکردند با استفاده از این کورهها، از آهن ضایعاتی، فولاد تولید کنند. برای تامین سوخت این کورهها، کار به جایی رسیده بود که در محیط، هیچ چوبی یافت نمیشد، زیرا روستاییان مجبور بودند برای روشن نگه داشتن کورههای خانگی فولاد، وسایل چوبی و اسباب و اثاثیه و حتی درهای خانه خود را درون این کورهها بیندازند. همچنین دیگها، ماهیتابهها و سایر وسایل فولادی در کورههای خانگی ریخته میشدند تا به فولاد تبدیل شوند و مائو را به آنچه در ذهن داشت، نزدیک کنند. همچنین بسیاری از کشاورزان مرد، همانند کارگران تعداد زیادی از کارخانهها و حتی کارمندان مدارس و بیمارستانها، به منظور افزایش تولید فولاد، به کورههای خانگی منتقل شدند. با همه اینها نتیجه این اقدام مائو، چیزی نبود جز اجسام بیکیفیت آهن که ارزش اقتصادی نداشت.
مائو تنها زمانی متوجه اشتباه خود شد که در سال ۱۹۵۹ از کارخانه بزرگ تولید فولاد در ایالت منچوری چین دیدن کرد و فهمید فقط میتوان در کارخانههایی با مقیاس بزرگ و با سوخت مناسب همچون زغالسنگ، فولاد باکیفیت تولید کرد. اگرچه مائو در آن زمان هم تصمیم نگرفت به طور کامل ایده کورههای خانگی فولاد را کنار بگذارد و پس از مدتزمان زیادی در همان سال، سرانجام به طور کامل از تصمیم خود برگشت.
آنچه سیدیاسر جبرائیلی و دوستان ایشان مطرح میکنند، شباهت بسیار به ایدههای طرفداران مائو در سراسر جهان دارد. مائوئیستها در کشورهایی که چنین ایدههایی را حاکم کردند، فقر و گرفتاری به ارمغان آوردند. حتی در چین میلیونها نفر در اثر اجرای این ایدهها از بین رفتند و تا زمانیکه دن شیائوپنگ اصلاحات اقتصادی را آغاز نکرد، چین در مسیر بهبود قرار نگرفت. آنچه رهبر اصلاحطلب چین در پیش گرفت، از اساس با سیاستهای مائو متفاوت بود و ملموسترین نتایج اصلاحات اقتصادی در چین که به یمن اصلاحات گسترده اقتصادی حاصل شد این بود که ظرف سه دهه چین را از یک کشور حاشیهای و نسبتاً کماهمیت در نظام بینالمللی به یک بازیگر قدرتمند در عرصه جهانی تبدیل کرد. همه این تاثیرگذاریها هم از اقدامات اقتصادی و بهبود معیشت مردم آغاز شد. چین امروز از هیچ منظری قابل مقایسه با ویرانهای که مائو در میانههای دهه ۱۹۷۰ میلادی بر جای گذاشت قابل مقایسه نیست. به گواهی آمار و ارقام درآمد هر فرد چینی طی سه دهه گذشته بیش از ۶ برابر شده است و درحال حاضر در رقابتی تنگاتنگ برای کسب رتبه بزرگترین اقتصاد جهان با آمریکا قرار دارد (معیارهای مختلف درآمدی رتبهبندیهای متفاوتی را ارائه میدهند). در همین راستا، چین یکی از بزرگترین صادرکنندگان و واردکنندگان کالاهای اقتصادی است و در زمینه تولید برخی از کالاها حتی از آمریکا و اروپا هم پیشی گرفته است. حجم عظیمی از سرمایهگذاری خارجی مستقیم در این کشور انجام شده است و به دلیل وجود نیروی کار ارزان یکی از مناسبترین محیطها برای فعالیتهای تجاری است. از درآمدهای حاصل از این شکوفایی اقتصادی چین موفق به اصلاح و کارآمد کردن زیرساختهای اقتصادی نظیر صنایع، جادهها، پلها، سدها و … شده است. در نهایت این تغییر پارادایم که از زمان زمامداری شیائوپینگ آغاز شد کاملاً به این ایده کلیدی وابسته بود که رشد اقتصاد صرفاً عامل لازم برای توسعه نیست و در آن زمان این باور ایجاد شده بود که تنها یک راه برای حفظ منافع و امنیت ملی و حاکمیت حزب کمونیست وجود دارد و آن اجرای سیاست اصلاحات اقتصادی و افزایش توانایی علمی و فناوری به منظور بیرون آمدن از شمار کشورهای جهان سوم و پیوستن به کشورهای توسعه یافته است. در نتیجه این تغییر پارادایم چین امروز در جایگاهی قرار دارد که پایههایش را سه دهه قبل پیریزی کرده بود. هرچند شیائوپینگ در سال ۱۹۸۹ و در پی دستور حمله به معترضان در میدان تیان آنمن شهر پکن از سمت خود استعفا کرد، اما نقش بیبدیل او در توسعه چین در تاریخ جاودانه شد. نتایج سیاستهایی که او آغاز کرد طی چهار دهه گذشته در عرصههای مختلف اقتصادی و اجتماعی در چین پدیدار شده است.