“فرانسیس فوکویاما”
فرانسیس فوکویاما، استاد ارشد در مرکز مطالعات دموکراسی، توسعه و حاکمیت قانون دانشگاه استنفورد در جدیدترین مقاله خود نوشت: پیروزی کاملاً غیرمنتظره دونالد ترامپ و حزب جمهوریخواه در شب سهشنبه منجر به تغییرات مهم در زمینههای سیاسی مهم مانند مهاجرت و اوکراین میشود. اما اهمیت این انتخابات فراتر از این مسائل خاص است و نمایانگر رد قاطعانه رایدهندگان آمریکایی از لیبرالیسم و درک خاصی است که از جامعه آزاد از دهه ۱۹۸۰ به بعد شکل گرفته است».
زمانی که ترامپ برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ انتخاب شد، آسان بود که معتقد شویم این رخداد یک انحراف است. او در مقابل یک رقیب ضعیف مبارزه میکرد که او را جدی نمیگرفت و در هر صورت، ترامپ رای محبوب را کسب نکرد. زمانی که بایدن چهار سال بعد کاخ سفید را به دست آورد به نظر میرسید که پس از یک دوره ریاستجمهوری فاجعهبار، امور به حالت عادی بازگشته است. اما پس از رایگیری روز سهشنبه به نظر میرسد که ریاستجمهوری بایدن یک انحراف بود و اکنون ترامپ درحال آغاز عصر جدیدی در سیاستهای ایالاتمتحده و شاید برای کل جهان است. آمریکاییها با آگاهی کامل از اینکه ترامپ چه کسی است و چه چیزی را نمایندگی میکند به او رای دادهاند. نه تنها او اکثریت آرا را به دست آورد و پیشبینی میشود که تمام ایالتهای نوسانی را تصاحب کند بلکه جمهوریخواهان نیز کنترل سنا را پس گرفتند و به نظر میرسد که کنترل مجلس نمایندگان را نیز حفظ کنند. با توجه به سلطه موجود آنها بر دیوان عالی اکنون در موقعیتی قرار دارند که تمام شاخههای اصلی حکومت را در اختیار داشته باشند.
تغییرات بزرگ جامعهشناختی در الگوهای رایگیری روز سهشنبه منعکس شده است. پیروزی جمهوریخواهان بر پایه رایدهندگان طبقه کارگر سفید ساخته شده بود اما ترامپ موفق شد که به طور قابل توجهی بیشتر از انتخابات سال ۲۰۲۰ رایدهندگان طبقه کارگر سیاه و هیسپانیک را به دست آورد. این به ویژه در مورد رایدهندگان مرد در این گروهها صادق بود. برای آنها طبقه مهمتر از نژاد یا قومیت بود. هیچ دلیل خاصی وجود ندارد که چرا یک کارگر طبقه کارگر لاتینتبار بهعنوان مثال، باید به لیبرالیسم بیدار که به مهاجران اخیر فاقد مدرک تمرکز دارد و بر پیشرفت منافع زنان متمرکز است، جذب شود.
همچنین روشن است که اکثریت قریب به اتفاق رایدهندگان طبقه کارگر صرفاً به تهدید علیه نظم لیبرالی، هم در داخل و هم در سطح بینالمللی که به طور خاص توسط ترامپ ایجاد شده، اهمیت نمیدادند. دونالد ترامپ نه تنها میخواهد، نئولیبرالیسم و لیبرالیسم بیدار را حذف کند بلکه تهدیدی اساسی برای لیبرالیسم کلاسیک نیز هست. این تهدید در هر زمینه سیاستی قابل مشاهده است؛ ریاستجمهوری جدید ترامپ هیچ شباهتی به دوره اول نخواهد داشت. ترامپ یک حمایتگرای خودخوانده است که میگوید، تعرفه زیباترین کلمه در زبان انگلیسی است. او پیشنهاد کرده است که ۱۰ یا ۲۰ درصد تعرفه بر تمام کالاهای تولید شده در خارج توسط دوستان و دشمنان، اعمال کند و برای انجام این کار به اختیارات کنگره نیاز ندارد. همانطور که تعداد زیادی از اقتصاددانان تاکید کردهاند، این سطح از حفاظتگرایی اثرات بسیار منفی بر تورم، بهرهوری و اشتغال خواهد داشت. این امر باعث اخلال شدید در زنجیرههای تامین خواهد شد که موجب خواهد شد، تولیدکنندگان داخلی درخواست معافیت از این مالیات سنگین را بدهند. این فرصتی برای سطوح بالای فساد و رانتجویی ایجاد میکند، هنگامی که شرکتها به دنبال کسب جایگاه خوب نزد رئیسجمهور هستند. تعرفههای در این سطح همچنین باعث اقدام متقابل همانند توسط سایر کشورهای بزرگ میشود که موجب فروپاشی تجارت (و در نتیجه درآمدها) میشود.
در مورد مهاجرت، ترامپ دیگر فقط میخواهد مرزها را ببندد؛ او میخواهد تا حد امکان ۱۱ میلیون مهاجر بدون مدرک موجود در کشور را اخراج کند. از لحاظ اداری این وظیفه غولپیکری است که سالها سرمایهگذاری در زیرساختهای لازم برای انجام آن (مراکز بازداشت، عوامل کنترل مهاجرت، دادگاهها و…) را ضروری میسازد.