تعدد بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در سوریه چگونه شکل گرفت؟
به قلم؛ صباح زنگنه؛ سفیر و نماینده پیشین ایران در سازمان همکاری اسلامی
سوریه به عنوان یک نقطه مهم و ژئوپلیتیکی در منطقه محسوب میشود که از یکسو با مدیترانه ارتباط دارد و از طرف دیگر با کشور بزرگی مانند ترکیه همسایه است. نزدیکی سوریه به فلسطین اشغالی و اردن باعث شده تا همیشه اسرائیل چشم طمع به این کشور داشته باشد و بر همین اساس این کشور را به عنوان یک منطقه حائل میان اسرائیل و دولتهای عربی همانند عراق قلمداد میکنند که هر کدام از این کشورها هم راهبردهای خود را در قبال سوریه دارند؛ به عنوان مثال، روسیه در سوریه منافع خود را دارد و بندر طرطوس در اختیار آنها قرار گرفته است. در مقابل، ایالاتمتحده هم در نواحی شمالی سوریه حضور دارند و موضعگیری آنها درخصوص سوریه، اصولاً به نفع اسرائیل است و نگاههای مشخصی به منابع نفتی و گازی سوریه داشته است. ترکیه از دوران عثمانی به سوریه به عنوان یک مستمره نگاه کرده و حتی پس از آن دوران هم خواستههای ترکیه در مورد سوریه متوقف نشد؛ اگرچه سوریه طبق توافق سایکس پیکو در سال ۱۹۱۶ به کشورهای پیروز جنگ داده شد اما باید توجه داشت که ترکیه همچنان نگاه خود به سوریه را داشته و حتی استان اسکندرون که متعلق به سوریه بود حالا در دست ترکیه است و حتی هیچ سخنی از آن به میان نمیآید. این روند در سالهای گذشته هم ادامه داشته است و نظامیان ترکیه با ورود به سوریه سعی کردند تا استان ادلب را اشغال کنند که در نهایت مخالفان دولت سوریه و تروریستها را از ملیتهای مختلف در آنجا مستقر کرده و از آنها حمایت میکند. این وضعیت به طمع اشغال سرزمینهای سوریه توسط نیروهای نیابتی ادامه دارد و حلب هم در این راستا مورد نظر ترکیه برای اشغال بوده است.
این درحالی است که آمریکا چندین بار به سوریه حمله کرده و به دنبال دو هدف بوده که نخست بحث تسلط بر منابع نفت و گاز و جلوگیری از نفوذ ایران بوده و دوم هم بحث حمایت و حفاظت از اسرائیل است. روسیه هم برنامههای همکاری نظامی و امنیتی گستردهای با سوریه داشته و پایگاههای آنها در طرطوس و حمیمیم فعال بوده و گاهی هم به حملات آمریکا علیه شهرهای سوریه اعتراض میکرد اما یا اراده یا قدرت پاسخگویی به حملات آمریکا و اسرائیل علیه مناطق شهری از خود نشان نداده و در روزهای اخیر چندین حمله هوایی از سوی آنها علیه تروریستها انجام شده است. اگر نقشه سوریه و تحولات فعلی را بزرگتر ببینیم به وضوح میتوان ردپای بازیگران دیگر را هم در این وضعیت مشاهده کرد. به عنوان مثال، اسنادی وجود دارد که نشان میدهد اوکراین که همین حالا در جنگ با روسیه قرار دارد، درحال همکاری و آموزش دادن به تروریستها به خصوص در مورد پهپادهاست تا از این طریق بتوانند به ایران به عنوان متحد روسیه در منطقه صدمه بزنند و به آن فشار وارد کنند. از سوی دیگر، برخی از کشورهای حاشیه خلیجفارس برخلاف این روند را سیر میکنند؛ به عنوان مثال، امارات عربی متحده از حضور تروریستها و مسلحین در سوریه خشنود نیست و این شرایط را به نفع خود نمیداند. همچنین عربستان سعودی و عمان هم دقیقاً چنین وضعیتی را دارند و از این وضعیت نگران هستند، یا اینکه استقبال نمیکنند و از دولت سوریه دفاع میکنند. مصر به عنوان کشوری که دورههایی از اتحاد با دمشق را در تاریخ خود دارد از تسلط نیروهای وابسته به ترکیه به شدت احساس نگرانی میکند و نسبت به دوران ریاستجمهوری محمد مرسی حساسیت دارد و در کل قاهره از اینکه نیروهای تحت حمایت ترکیه بخشی از سوریه را در دست داشته باشند به شدت حساس است.
اردن هم بهعنوان کشوری که با سوریه هممرز است از این وضعیت نگران است؛ چراکه هر ناامنی در سوریه به سرعت میتواند بر اردن تاثیر منفی بگذارد و جایگاه این کشور در منطقه را متزلزل خواهد کرد. عربستان سعودی هم از احیای مجدد این جریانهای تروریستی و سرازیر شدن احتمالی آنها به سمت شبهجزیره عرب احساس نگرانی میکند و نمیخواهد ناامنی مجدداً در منطقه به وجود بیاید. اتحادیه عرب هم به وجود صلح و آرامش در سوریه و همچنین حمایت از دولتآ تاکید کرده و بر این اساس تمام بازیگران و نقشآفرینی آنها در سوریه قابل رؤیت است و میتوان آن را «نقشه تضاد و تعدد منافع در سوریه» دانست.
تسلط آمریکا و گروههای تروریستی دیگر در مناطق نفتخیز سوریه واقع در شرق این کشور هم باید مدنظر باشد؛ چراکه بحث درآمدهای نفتی دولت مرکزی سوریه با مشکل روبهرو شده و همین قاچاق نفت منبع درآمدی برای رشد جریانهای مذکور است. به موازات این روند جریانهای کردی حاضر در شمال سوریه هم مشغول به کار هستند و با کردهای عراق و پ.ک.ک ارتباط دارند و ترکیه از قدرت گرفتن آنها بهشدت ترس و واهمه دارد. لذا این وضعیت نشان میدهد که تحولات اخیر سوریه ریشه در تضاد منافع قدرتها دارد.