رنگ‌زمینه

تقریر حقیقت و تقلیل مرارت

ایوان کلیما نویسنده‌ای که با تعلق قلبی به سرزمین خود بود در ۹۴ سالگی درگذشت

به قلم؛ طه‌حسین فراهانی؛ روزنامه‌نگار

ایوان کلیما، نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس برجسته چک، سرانجام در ۴ اکتبر ۲۰۲۵ در پراگ درگذشت. مرگ او پایان یک دوره طولانی و پرماجرا از زندگی انسانی است که با مقاومت در برابر سرکوب، تجربۀ عشق و امید و تعهد به آزادی مشخص می‌شد. با درگذشت کلیما، جامعۀ ادبی چک و خوانندگان جهانی یکی از صدای‌های مهم تاریخ معاصر خود را از دست دادند. آثار او، که بیش از ۳۰ کتاب را شامل می‌شوند، همچنان میراثی زنده‌اند و تجربه‌های انسانی در دوران سختی‌ها را برای نسل‌های آینده حفظ می‌کنند. از اردوگاه‌های نازی تا سرکوب‌های کمونیستی و مبارزه با سانسور، زندگی او نمونه‌ای از مقاومت انسانی و قدرت ادبیات است.
مرگ کلیما، هم‌چنین فرصتی است تا دستاوردهای او در ادبیات چک و جهان را مرور کنیم؛ نویسنده‌ای که همواره به دنبال تقریر حقیقت و تقلیل مرارت بود، از آزادی فردی دفاع کرد و با نوشتن به خوانندگان خود امید و درک عمیقی از زندگی در شرایط سخت ارائه داد. حتی پس از مرگ او، آثارش همچنان به عنوان منبعی ارزشمند برای فهم تاریخ، جامعه و انسانیت باقی خواهند ماند.

خانواده معمولی
ایوان کلیما در سال ۱۹۳۱ در پراگ، پایتخت چکسلواکی، به دنیا آمد. پدر او جوشکار بود و خانواده‌ای معمولی داشتند. در آن زمان چکسلواکی هنوز از پیامدهای جنگ جهانی اول رهایی نیافته بود و شرایط اقتصادی سخت مردم را تحت فشار قرار داده بود. به دنبال اشغال کشور در سال ۱۹۳۸ توسط نیروهای نازی، آزادی به یکی از دغدغه‌های اصلی زندگی کلیما تبدیل شد. سال ۱۹۴۱ زمانی که او تنها ۱۰ سال داشت، پدرش به اردوگاه کار اجباری فرستاده شد و او و مادرش نیز به او ملحق شدند زیرا خانواده‌اش یهودی بودند. جالب است که تا قبل از رسیدن هیتلر به قدرت، ایوان کوچک حتی از یهودی بودن والدینش آگاه نبود چراکه آن‌ها چندان مذهبی نبودند. تجربۀ اردوگاه به کلیما نشان داد یک قدرت قاهر بیرونی می‌تواند در هر لحظه زندگی افراد را نابود کند. این تجربه، ذهن او را از همان کودکی با دیگر کودکان متفاوت ساخت و او را به درس بقا و فرار مجبور کرد.

آغاز فعالیت ادبی
پس از رهایی از اردوگاه نازی‌ها، ایوان کلیما مسیر زندگی خود را به‌طور جدی به سمت نویسندگی و روزنامه‌نگاری سوق داد. او به دانشگاه رفت و در رشتۀ ادبیات و زبان چک تحصیل کرد، زمینه‌ای که پایه‌گذار آثار ادبی و تفکر عمیق او در سال‌های بعد شد. در سال ۱۹۵۸ کلیما با یک روان‌درمانگر ازدواج کرد و صاحب یک دختر و یک پسر شد، پیوندی که تا ۵۰ سال دوام آورد و نشان از زندگی زناشویی موفق او دارد، به ویژه که او خود اذعان داشت در همان دوران، حدود ۵۰ درصد هم‌نسلانش طلاق را تجربه کرده‌اند.
با این حال زندگی کلیما پس از آزادی، آرام و بدون دغدغه نبود. اشغال چکسلواکی توسط شوروی سپس حوادث بهار پراگ در سال ۱۹۶۸ دوره‌ای دشوار و پرتنش را برای او رقم زد. در زمان یورش تانک‌های شوروی، کلیما در لندن بود و در راه رفتن به میشیگان برای تحصیل به سر می‌برد. وقتی مأموریت آموزشی او یک ساله شد، با دشوارترین انتخاب زندگی خود مواجه شد: آیا به تبعید خودخواسته در آمریکا تن بدهد یا نزد خانواده‌اش بازگردد؟ با وجود هشدارهای اطرافیان که می‌گفتند، بازگشت به چکسلواکی ممکن است به زندان یا سیبری ختم شود، کلیما که نویسنده‌ای با تعلق قلبی به سرزمین خود بود به میهنش بازگشت. او با محدودیت‌های شدیدی مواجه شد: گذرنامه و گواهی‌نامه رانندگی‌اش ضبط شد، تلفن او قطع شد، و تهدید شده بود اگر کتابی از او در خارج از کشور چاپ شود به زندان خواهد افتاد. او نیز مانند بسیاری از نویسندگان و روشن‌فکران آن دوره در لیست سیاه دولت کمونیست قرار گرفت و مجبور بود، مشاغل پست مانند جاروکشی خیابان‌ها یا رانندگی آمبولانس را تجربه کند. با وجود همۀ محدودیت‌ها، کلیما تصمیم گرفت به سبک خود با سرکوب مقابله کند. او انجمن کتاب‌خوانی کوچکی با ۴۵ عضو تشکیل داد که هر هفته دور هم جمع می‌شدند و نوشته‌های تازه خود را می‌خواندند. اعضای این گروه شامل چهره‌های شناخته‌شده‌ای همچون هاوِل و میلان کوندرا نیز بودند. با گذشت زمان و نفوذ یک عضو خیانتکار به انجمن، اعضا مجبور شدند راه جدیدی برای انتشار نوشته‌ها پیدا کنند: چاپ و گردش نسخه‌های کپی شده رمان‌ها و نمایش‌نامه‌ها در میان دوستان و استفاده از شبکه‌های زیرزمینی تا جایی که طی ۱۸ سال ۳۳۰ اثر با این روش منتشر شد و نسخه‌هایی از آن‌ها حتی به خارج از کشور قاچاق و در ۲۰ کشور دنیا با اسم مستعار چاپ شد. تجربیات کلیما از این دوران سخت، پایه و ستون آثار او شدند و به ویژه در شرح زندگی روزمره شهروندان تحت سلطه یک رژیم سرکوبگر در آثارش نمود پیدا کردند.

تجربه عشق و زندگی پس از فروپاشی
ایوان کلیما آثار متعددی دارد که در آن‌ها ترکیبی از عشق، حقیقت، تهور و فلسفه قابل مشاهده است. او خود می‌گوید، گفتن حقیقت در زندگی سیاسی‌اش به مراتب آسان‌تر از زندگی عشقی او بوده است زیرا عشق، خیانت و آشتی، مسائلی بودند که اغلب مردم را به شدت درگیر می‌کردند. به باور کلیما در جامعه‌ای تهی از حقیقت زندگی، مردم در خیال‌پردازی‌های رمانتیک خود اغراق می‌کنند و همین موضوع برای او منبع الهام بسیاری از آثارش شد.

میراث ایوان
ایوان کلیما پس از گذراندن زندگی‌ای پر از دشواری و مقاومت، به یکی از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان چک تبدیل شد، هرچند گفته می‌شود بعد از میلان کوندرا، او مشهورترین نویسنده چک است. با این حال در ایران، او برای بسیاری تازه‌ کشف شده است و انتشار ترجمه سه کتاب «روح پراگ»، «در انتظار تاریکی، در انتظار روشنایی» و «کار گل»، او را به یکی از محبوب‌ترین نویسندگان برای جامعۀ کتاب‌خوان ایرانی تبدیل کرده است. ویژگی بارز آثار کلیما، بازنمایی دقیق و انسانی زندگی روزمره در شرایط سخت سیاسی و اجتماعی است. او نشان می‌دهد حتی در دل ستم و محدودیت، انسان‌ها هم‌چنان به عشق، خلاقیت و امید نیاز دارند. تجربه‌های او از اردوگاه‌های نازی، دوران زندگی در رژیم کمونیست و مبارزه با سانسور و محدودیت‌ها، الهام‌بخش رمان‌ها و داستان‌های او شده‌اند. کلیما با نوشتن، به نوعی آزادی و مقاومت فردی را تجربه می‌کرد و این تجربه را به خوانندگان خود منتقل می‌کرد. کلیما همواره تأکید داشته که آزادی، ارزش‌مندترین دستاورد زندگی اوست. او خود گفته است: «هرگز انتظار بهشت پس از نوامبر سال ۱۹۸۹ را نداشتم اما موفق شدیم، آزادی را به دست آوریم.» این نگاه، محور زندگی و آثار او را شکل داده است؛ دیدگاهی که انسان را تشویق می‌کند تا در هر شرایطی به حقیقت، عشق و شجاعت پایبند بماند. زندگی و آثار او هم‌چنین نشان می‌دهد، نویسندگی تنها یک حرفه یا شغل نیست بلکه وسیله‌ای برای بیان تجربه، نقد جامعه و تلاش برای تغییر است. کلیما با ارائۀ تصویری واقعی و عاطفی از زندگی تحت سرکوب، نه تنها خوانندگان را با خود همراه می‌کند بلکه آن‌ها را به تفکر دربارۀ عدالت، آزادی و ارزش‌های انسانی وا می‌دارد. آثار او همچون «عشق و زباله»، «ناگهان در تابستان» و مجموعه داستان‌هایی مانند «اولین عشق‌های من» و «عشق‌های یک‌شبه» به نسل جدید یادآوری می‌کنند زندگی، با وجود محدودیت‌ها و فشارها، هنوز امکان تجربۀ عشق، شادی و رشد شخصی را دارد. هم‌چنین نشان می‌دهد، چگونه انسان‌ها می‌توانند در برابر سیستم‌های سرکوب‌گر مقاومت کنند و حتی از دل این مقاومت، خلاقیت و هنر زاده شود. میراث کلیما فراتر از داستان‌ها و رمان‌هاست؛ او نمادی از پایداری، تلاش برای آزادی فردی و اهمیت حقیقت در زندگی انسانی است. با نگاه به زندگی او، می‌توان دریافت که نوشتن و بیان تجربه نه تنها ابزاری برای بقاست بلکه عاملی است برای شکل‌دهی به فرهنگ و تاریخ یک ملت.

sazandegi

پست های مرتبط

اقتباسی هوشمندانه

نگاهی به سریال بامداد خمار ساخته نرگس آبیار با پخش سریال «بامداد…

مسئولیت ایرانی بودن

نگاهی به روایت ژاله آموزگار از وطن‌دوستی و هویت ایرانی در هشتادوششمین…

شروین مجاز شد

اولین آلبوم رسمی شروین حاجی‌پور منتشر می‌شود نخستین آلبوم رسمی شروین حاجی‌پور،…

۱۲ آذر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید