تبدیل ادارهکل هنرهای نمایشی به یک دفتر
تئاتر در چارت سازمانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هر روز کوچکتر میشود و در جدیدترین چارت ارائه شده، ادارهکل جای خود را به دفتر داده است. این به معنی آن است که دیگر اداره کلی برای اداره تئاتر کشور وجود ندارد و همه چیز در یک دفتر خلاصه خواهد شد. مثل دفتر موسیقی و دفتر هنرهای تجسمی. اما تفاوت تئاتر با این هنرها به تعدد سالنها و گروههای نمایشی و فعالان این حوزه بازمیگردد که قابل مقایسه با دو حوزه تجسمی و موسیقی نیست. هر ساله تعداد زیادی فارغالتحصیل تئاتر از دانشگاهها وارد این عرصه میشوند و این روزها بیشتر جمعیت فعال تئاتر کشور را جوانان تشکیل میدهند که هر سال هم به تعداد آنها افزوده خواهد شد. حالا اینها را اضافه کنید به گروههای استانی و فعالان تئاتر در شهرستانها که تا همین یک سال پیش در شهرهای خود جشنواره استانی و منطقهای هم داشتند و البته حالا به ندرت دارند. از سوی دیگر تعداد سالنهای دولتی تئاتر در تهران و شهرستانها آنقدر هست که نتوان آنها را در یک دفتر تئاتر اداره کرد و معلوم نیست، متولیان امر چطور به این تصمیم تن دادهاند. اگر احاطه کامل بر تعداد فعالان تئاتر، جشنوارهها و تعداد سالنها داشت، یا چنین تقلیلی را نمیپذیرفت و یا اینکه آن را به مشورت با اهالی تئاتر میگذاشت تا آنها را هم در این تصمیم دخیل کند. اما پذیرش چنین تصمیمی تنها از مدیری برمیآید که یا توان مقاومت درباره مدیران بالادستی خود ندارد، یا اینکه دانش و تجربه کافی برای مدیریت این حوزه را ندارد چراکه بیتردید نمیتوان تمامی فعالیتهای تئاتری را در یک دفتر مدیریت کرد و یا اینکه خود موافق با محدود و کوچک شدن این حوزه است و نمیخواهد درباره تئاتر در تشکیلات مهم و اساسی تصمیمگیری شود. نتیجه این نگرش، تقلیل اداره تئاتر به یک دفتر محدود است که کار چندانی در آن پیش نخواهد رفت و از این پس اداره کل هنرهای نمایشی با از دست دادن کارشناسان و کارمندان خود تبدیل به دفتری محدود خواهد شد که از انجام وظایف اصلیاش هم عاجز خواهد ماند.
به گزارش خبرنگار مهر، زمانی که بعد از انقلاب اسلامی برای اولین بار ساختار اداری تئاتر ایران در بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تعریف شد، هنرهای نمایشی به همراه موسیقی و هنرهای تجسمی ذیل معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار گرفت. سینما به دلیل نگاه و نفوذی که مدیران و افراد تصمیمگیرنده در آن ایام داشتند، خود دارای یک معاونت شد و عنوان معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شکل گرفت.
از همان ایام مشخص بود که قرار گرفتن ۳ عرصه هنری تأثیرگذار یعنی تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی ذیل یک معاونت یعنی جدی نگرفتن این عرصهها در حوزه مدیریت و تصمیمگیری.
معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودجهای را دریافت میکند و این بودجه باید میان ۳ زیرمجموعه اصلی تقسیم شود. این روند نیز مانع گستردگی و توسعه این عرصههای هنری چه به لحاظ ساختاری و چه به لحاظ حمایتی و دریافت بودجه مشخص و متناسب با فعالیتها و نیازها شد.
با وجود این در آن دوران تئاتر ذیل معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان «مرکز هنرهای نمایشی» دارای ساختاری اداری شد. با فعالیت مرکز هنرهای نمایشی و روند رو به رشد تعداد فعالان و هنرمندان تئاتری همچنین نیازی که در سراسر کشور به لحاظ زیرساخت و فعالیتهای تئاتری وجود داشت، بحث بر سر شکلگیری سازمان تئاتر شکل گرفت.
در آن مقاطع زمانی بحث راهاندازی سازمان تئاتر به عنوان مطالبهای جدی از سوی جامعه تئاتری مطرح شد و مدیران و مسئولان تئاتری و تصمیمگیرندگان فرهنگی و هنری آن دوران نیز پیگیر به سرانجام رسیدن این مطالبه بودند. قرار بود هنرهای نمایشی نیز مانند سینما با بیرون آمدن از ذیل معاونت امور هنری دارای ساختار اداری مستقلی در بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد و بتواند ضمن دارا شدن از بودجهای مشخص و متناسب با فعالیتها و نیازها، چشمانداز رشد، توسعه و گسترش خود را ترسیم کند.
متأسفانه به رغم مطالبه جدی خانواده تئاتر با تغییر مدیران و مسئولان تصمیمگیرنده، بحث شکلگیری سازمان تئاتر فقط در حد حرف و صحبت باقی ماند و با گذشت چند دوره مدیریتی، مرکز هنرهای نمایشی نیز به ادارهکل هنرهای نمایشی تقلیل پیدا کرد.
این تغییر «مرکز» به «ادارهکل» به شکلی کاملاً نامحسوس و در قالب تعریف چارت سازمانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شکل گرفت و در ادامه در اخبار و اطلاعات منتشر شده از سوی این وزارتخانه تثبیت شد.با وجود برخی واکنشهای جامعه تئاتری، تغییری در این وضعیت ایجاد نشد و ساختار اداری و مدیریتی تئاتر کوچکتر شد. از آن سو معاونت سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به سازمان سینمایی تبدیل شد و عرصه سینما چه در زمینه فعالیت و چه حمایت، وضعیت مطلوبتری را به لحاظ ساختار اداری به دست آورد. طی یک دهه گذشته مطالبه شکلگیری سازمان تئاتر نیز بار دیگر مطرح شد و مدیران و مسئولان هنری وقت نیز اعلام کردند که در راه تحقق این خواسته گام برمیدارند و حتی وزرای فرهنگ و ارشاد اسلامی طی یک دهه اخیر هم به نوعی خود را موافق شکلگیری سازمان تئاتر نشان دادند.
اما باز هم هیچ اقدام قابل توجهی برای رشد و توسعه ساختار اداری و چارت سازمانی تئاتر شکل نگرفت و به تازگی بر خلاف مطالبه جامعه تئاتری باز هم هنرهای نمایشی در این بخش کوچکتر شده است.در جدیدترین چارت سازمانی ارائه شده از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، «ادارهکل هنرهای نمایشی» به «دفتر هنرهای نمایشی» تقلیل پیدا کرده است.
مشخص نیست این تغییرات طی ۴ دهه اخیر بر چه اساسی شکل گرفته و چرا هنرهای نمایشی به رغم نیاز جدی و مطالبه جامعه تئاتری، دارای ساختار اداری و سازمانی متناسبی نمیشود.
اگر روند همانند گذشته ادامه پیدا کند، جای نگرانی وجود دارد که در آیندهای نه چندان دور «دفتر هنرهای نمایشی» نیز به یک ساختار کوچکتر تبدیل شود و تئاتر ایران تنها به داشتن یک تریبون و یک میکروفن برای ارائه آمار توسط یک مدیر هیچکاره بسنده کند.

