رنگ‌زمینه

تلخ و شیرین

درباره فیلم “عزیز” به کارگردانی “مجید توکلی”

مجید توکلی را پیش‌ از این با فیلم‌هایی چون «متولد ۶۵» و «عروسی مردم» می‌شناختم و «عزیز» با توجه به فضای فیلم‌های پیشین او، اثری کاملاً متفاوت در کارنامه‌ این کارگردان به‌ شمار می‌آید.
فیلم در گیلان فیلمبرداری شده است و بازیگرانش با گویش گیلکی صحبت می‌کنند. فارغ از اینکه چنین فیلمی با داستان ملتهب و انسانی‌اش می‌توانست در هر فضا و جغرافیایی اتفاق بیفتد، انتخاب گیلان به‌ عنوان موقعیت مکانی آن، انتخابی شایسته است و گیلکی صحبت کردن بازیگران نیز به باورپذیر بودنش دامن می‌زند.
فیلم جدید توکلی به ‌واسطه‌ موقعیت جغرافیایی‌اش و شاید به ‌واسطه‌ ترسیم درخشان روابط پیچیده‌ انسانی در بزنگاهی اخلاقی مرا به یاد اثر درخشان صفی یزدانیان «در دنیای تو ساعت چند است؟» می‌اندازد. نوع رابطه‌ عاطفی خاص انوش (روزبه حصاری) با مادرش و شیوه و سلوک خاص و صبورانه‌ او در مواجهه با مادرِ بیمار، لحظه‌های دراماتیک و پراحساسی را خلق می‌کند که البته به لحاظ فرم و شاعرانگی بی‌شک با تغزل سینمایی یزدانیان فاصله‌ زیادی دارد اما می‌تواند لحظاتی از آن فیلم را در ذهن مخاطب تداعی کند.
فیلم‌هایی که با موضوع فراموشی و نسیان ساخته می‌شوند اساساً غمی پنهان را در دل خود حمل می‌کنند. اینکه نویسنده مسیر داستان را به چه سمت‌و‌سویی ببرد و چه شکل و شمایلی به ساختار روایتی فیلم بدهد و با چه عناصری از تلخی فیلم بکاهد یا به آن بیفزاید، انتخابی ا‌ست که می‌تواند از این موضوع مشترک، آثاری با کیفیت‌ و سبک و سیاق مختلف برجا بگذارد.
«عزیز» با همه‌ تلخی‌اش فیلم شیرینی ا‌ست. فیلمی که زندگی در آن جریان دارد. آدم‌های آن بارها به پوچی و ناامیدی می‌رسند، بارها «نه» می‌شنوند و بارها تا مرز فروپاشی پیش می‌روند اما درنهایت این جریان پررنگ زندگی ا‌ست که بر ناامیدی‌ها غلبه می‌کند. گرچه می‌دانیم که مادر داستان هر لحظه به مرگ نزدیک‌تر می‌شود اما روابط پرفراز و نشیب خانوادگی میان فرزندان، نوه و عروس خانواده با او از التهاب و دراماتیک بودن موقعیت اولیه می‌کاهد و این برگ برنده‌ کارگردان است که موفق می‌شود در لحظات خاصی از این فیلم تلخ مخاطب را بخنداند. چه با دیالوگ‌هایی که از دهان کاراکترها خارج می‌شود و چه با موقعیت‌هایی که شکل می‌گیرد.
«عزیز» داستان خانواده‌ای متوسط را روایت می‌کند که اعضایش میان باورهای مدرن و سنتی‌شان گرفتار شده‌اند. توکلی در روایت‌پردازی‌، دکوپاژ و جنس بازی گرفتن از بازیگران دچار فرهادی‌زدگی نمی‌شود و این امتیازی‌ است که فیلم را در چارچوب موقعیت فرهنگی و سنتی آدم‌هایش نگه می‌دارد. همچنین او از تصاویر بکر و ناب گیلان برخلاف بسیاری از فیلمسازان سوءاستفاده نمی‌کند. در واقع او الزام‌هایش را از خود داستان می‌گیرد و نه از عناصر وابسته به مکان و جغرافیا.
کارگردان در انتخاب بازیگران، خود را مقهور چهره‌ها و ترکیب ویترینی از آن‌ها نکرده است. فیلم یک ستاره دارد که آزاده صمدی است و یک بازیگر شناخته ‌شده یعنی روزبه حصاری. اما دیگر بازیگران را دست‌کم مخاطب غیرگیلانی نمی‌شناسد و این یکی از غافل‌گیری‌های فیلم است؛ این‌که به‌رغم آن‌که «عزیز» ویترین بزرگی از ستارگان را در اختیار ندارد و غالب بازیگرانش ناشناخته‌اند اما همه‌ آن‌ها از پس چالش‌ها و پیچش‌های نقش‌هایشان به ‌خوبی بر‌آمده‌اند و بازی‌های هماهنگ و یکدستی را ارائه می‌دهند. این نکته درخصوص فاطمه حسینی (بازیگر نقش عزیز) به اوج خود می‌رسد چراکه نقش بیمار مبتلا به آلزایمر برخلاف ظاهرش و تصور عموم، نقش چندان ساده‌ای نیست و پیچ‌و‌تاب‌های زیادی دارد.
مشکلی که به زعم من تا حدودی به فیلم آسیب رسانده و در جاهایی از ریتم آن می‌کاهد، لاغری داستان است. با اینکه فیلم در شکل کلی‌اش، موضوع پرمایه‌ای دارد که می‌تواند قصه‌ای پربار را شکل دهد و شاخ و برگ‌های متعددی نیز داشته باشد اما به نظر می‌رسد، موقعیت‌های آن در بخش‌هایی از کار درجا می‌زنند و به قصه تبدیل نمی‌شوند و تکرار آن‌ها تا حدودی از ضرباهنگ و روندگی درام می‌کاهد.
به زعم من «عزیز» با تمام سادگی‌اش، گامی رو به جلو در کارنامه‌ مجید توکلی است؛ فیلمی بسیار قابل ‌تامل‌تر و خوش‌پرداخت‌تر از فیلم قبلی او.

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

پل‌های فرهنگی

“محمد مجتهد‌شبستری” محمد مجتهد شبستری پیرامون انجمن دوستی ایران و تاجیکستان و…

۵ دی ۱۴۰۳

نفوذ فرهنگی چپ

درباره کتاب “ادبیات سرخ حزب توده” نشست رونمایی کتاب «ادبیات سرخ: محتوای…

در سکوت ابدی

“ژاله علو” بازیگر سینما، تئاتر، صداپیشه و هنرمند ایرانی در سن ٩٧…

دیدگاهتان را بنویسید