چرا مدیریت تخاصم مانع احیاء برجام است؟
به قلم؛ حشمتالله فلاحتپیشه؛ رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم
سیاست خارجی دولت چهاردهم نمیتواند فارغ از تجربه تاریخی چالشها و مناسبات ایران با منطقه، اتحادیه اروپا و ایالاتمتحده شکل بگیرد. در روش تحلیل تاریخی، کشورها از تاریخ مناسبات خود درس میگیرند و در نهایت سیاست خارجی واقعگرایانه را اتخاذ میکنند و به همین دلیل فکر میکنم بخشی از مواضعی که وزیر خارجه کشورمان ضمن رای اعتماد و سپس در مصاحبههای خود بیان کرد، با واقعیات همخوان نیست و بخشی دیگر واقعیات را در نظر میگیرد و در این میان باید به نکاتی اشاره شود:
۱.زمانی که مساله مدیریت تخاصم با آمریکا و تلاش برای همکاری با اروپا در جهت کاهش تحریمها مطرح شد باز هم تجربه تاریخی در نظر گرفته نشده است؛ چراکه اتحادیه اروپایی بدون آمریکا هیچ نقشی در مورد رفع تحریمها نمیتواند داشته باشد. در زمانی که ترامپ از برجام خارج شد، اتحادیه اروپا حتی نتوانست آبباریکهای به نام «اینستکس» را حفظ کند و عملاً ایران نتوانست هیچگونه مبادلهای پس از خروج ترامپ از برجام انجام دهد. لذا دنبال کردن دیپلماسی با اتحادیه اروپا در موضوع کاهش تحریم با حفظ شرایط مدیریت تخاصم با آمریکا بیفایده است.
۲.از نظر من مدیریت تخاصم، یک راهبرد انفعالی است. زمانی که در رابطه با یک کشور اصل را بر تخاصم میگذاریم، به این معناست که دیپلمات کشور ما عملاً خود را خلع سلاح میکند، در صورتی که تنوعهای زیادی در مناسبات با ایالاتمتحده داریم. بهعنوان مثال، دو اختلاف سیاست جدی میان ترامپ و بایدن وجود دارد که ما باید آن را در نظر بگیریم. ترامپ عملاً کشورهای دنیا را تهدید میکرد که اگر مناسبات اقتصادی با ایران، بهویژه در حوزه خرید نفت داشته باشند، آمریکا آنها را مورد تحریم قرار میدهد و حتی چین و روسیه هم حاضر نشدند با ایران کار کنند و حتی فروش نفت ایران با وجود تخفیفهای عجیبوغریب به ۳۰۰ هزار بشکه در روز رسیده بود. اما زمانی که بایدن سر کار آمد، چراغسبزهای متعددی به ایران برای احیای برجام داده شد و معتقدم که دولت گذشته این فرصت را از دست داد. با این وجود، شاهدیم که ایران روزانه حدود یکونیم میلیون بشکه نفت صادر میکند و به همین دلیل نمیتوان با یک کلمه مناسبات با آمریکا را تعریف کرد.
۳.خوشبینانه است که با موضوعی تحت عنوان برجام، مناسبات ایران با آمریکا و اروپا را تحلیل کنیم، اما باید توجه شود که در این موضوع یکسری شرایط اضطراری شکل گرفته که تنش در منطقه با محوریت اسرائیل و تبدیل شدن آن به جنگ میان ایران و کشورهای غربی ازجمله موضوعاتی است که باید مدنظر باشد. به نظرم جلوگیری از این جنگ باید در دستور کار ویژه دستگاه دیپلماسی قرار بگیرد، چراکه این جنگ صراحتاً یک فتنه است و نتانیاهو هم سعی میکند تا ایران را وارد این جنگ کند. زمانی که این اتفاق رخ دهد و ایران وارد جنگ شود، موافقتنامههای نظامی – امنیتی میان اسرائیل و آمریکا فعال خواهد شد. زمانی که جنگ میان اسرائیل و گروههای مقاومت در منطقه جریان دارد، این موافقتنامهها فعال نمیشود اما زمانی که اسرائیل موفق شود تا ایران را به جنگ بکشاند، در آن زمان ایالاتمتحده هم باید برای دفاع از اسرائیل این موافقتنامهها را فعال کند و به میدان بیاید. به همین دلیل است که میگویم این جنگ یک فتنه منطقهای توسط اسرائیل است.
در این شرایط زمانی که از مدیریت تخاصم حرف میزنیم، در حقیقت دچار یک اشتباه خواهیم شد و واقعیت این است که ایران و آمریکا در شرایط کنونی راهبردی برای جنگ با هم ندارند و به عبارتی میتوان گفت که راهبرد تهران و واشنگتن براساس پرهیز از جنگ است و این دو راهبرد بیش از راهبرد اسرائیل که به دنبال عمیق کردن جنگ بوده، به یکدیگر نزدیک است. لذا میتوان گفت که ایران و آمریکا به دنبال جنگ نیستند و به همین دلیل باید از سناریویی که اسرائیل آن را طراحی کرده، دوری کرد.
اما در مورد برجام باید متوجه بود که صحبت کردن از آن به معنای کشتن انرژی و وقت کشور خواهد بود؛ چراکه پاییز امسال عملاً چیزی تحت عنوان برجام نداریم و بخش اعظمی از آن منقضی شده است. بهویژه که در طول ۸ سال گذشته ایران با تحمل تحریمهای متعدد در حوزه کیفیسازی، تنوعبخشی و افزایش سطح غنیسازی خود هزینههای زیادی را متحمل شده و نمیتوان حرفی از آن زد. ممکن است سازوکار دیگری شکل بگیرد؛ مثلاً ایران میتواند در زمینه حفظ پایه سوختی خود حتی در قالب ۲۰ و ۶۰ درصد با پذیرش بازرسیهای بیشتر مذاکره کند که البته بحث مجزا را میطلبد اما واقعیت این است تا زمانی که رابطه ایران با آمریکا براساس مدیریت تخاصم باشد، برجام احیاء نخواهد شد و سراشیبی مناسبات دو کشور به سمت جنگ ادامه پیدا خواهد کرد. حتی میتوان گفت که مدیریت تخاصم دقیقاً همان چیزی است که نتانیاهو میخواهد و این روند میتواند بهنفع چین و روسیه باشد، چون آنها میدانند که در این وضعیت هرگونه قراردادی را به ایران تحمیل خواهند کرد.
در این میان، بحث خنثیسازی تحریم و رفع تحریم هم مطرح میشود، ولی باید دانست که خنثیسازی یک سیاست پرهزینه برای کشور است و بیشترین کسانی که از سیاست خنثیسازی بهره بردند، کاسبان تحریم هستند. این طیف دقیقاً همانهایی هستند که نفت کشور را با تخفیفهای بسیار بالا میفروشند و کشور را به معدود قدرتهای دنیا وابسته میکنند و به همین دلیل هزینههای زیادی را بر کشور از طریق خنثیسازی تحریم بار میکنند. این درحالی است که تحریمها در زمانی خنثی میشود که ایران و آمریکا به سازوکار کاهش تنش دست پیدا کنند. معتقدم که نظام بینالملل تغییر کرده و ما یک نظام جدید بر پایه نوواقعگرایانه را شاهد هستیم و در این عصر سه شاخص وجود دارد. شاخص اول، وجود آنارشی در دنیاست و بهنوعی میبینیم که خوشبینیهای دهه ۹۰ میلادی جای خود را به تنشها داده است. شاخص دوم این است که در این عرصه آنارشی همه کشورها اولویت خود را منافع ملیشان مشخص کردهاند که پرهیز از تنش در بطن این منافع ملی جای دارد که حالا دو تنش مهم اعم از جنگ اوکراین و جنگ هفتم اکتبر در غزه در این راستا خلق شده است.
تقریباً تمام کشورها سعی کردند که از این دو تنش دوری کنند و منافع خود را درگیر آن نکنند اما ایران در هر دو تنش حاضر بود و اساساً منافع ما را تهدید کرد. شاخص سوم هم افزایش تواناییهاست. کشورها سعی میکنند که حتی در دل تنشها، توانایی خود را گسترش دهند اما میبینیم که توانایی ایران درحال کاهش است. بهعنوان مثال، در مورد اوکراین هیچ منافعی برای ما حاصل نشد و کانالهای ارتباطی خود با اروپا و آمریکا را از دست دادیم و در نهایت به همکاری با روسیه متهم شدیم. ایران همانند بسیاری از کشورها در مورد هفتم اکتبر غافلگیر شد اما در نهایت به یک هدف تبدیل شد که نشان از عدم درک واقعی از شرایط بینالمللی است.
آنچه که هنوز مسئولان دخیل در سیاست خارجی کشورمان نمیبینند این است در نظام بینالملل امروز ایران تنش اصلی آمریکا نیست، بلکه در حوزه نظامی با روسیه تنش دارد و در محور اقتصادی هم با چین یک تنش مشخص را دنبال میکند اما هر دو کشور از ایران بهعنوان خاکریز استفاده میکنند. ایران باید در این شرایط تنشزدایی با آمریکا را دنبال کند، چراکه ادامه این تنش پرهزینه و بیفایده خواهد بود و به همین دلیل سیاست مدیریت تخاصم هزینههای بیشتری را به کشور تحمیل میکند که یکی از آنها خنثیسازی تحریم است که اسم قشنگی دارد، اما هزینههای زیادی بر کشور بار خواهد کرد.
جدا از تمام این مسائل، باید به موضوع FATF هم نگاه داشته باشیم که البته از شعارهای آقای پزشکیان است. رئیس مجلس شورای اسلامی در مناظرات انتخاباتی به این موضوع اشاره کردند که به دلیل مشکلات FATF، چیزی در حدود ۳۰ درصد پول ایران در مناسبات بینالمللی از بین میرود. به همین دلیل معتقدم که دولت باید در مجمع تشخیص کنوانسیونهای مرتبط با FATF را به تصویب برساند تا کشور دچار خودتحریمی نشود.