حامد منتظری، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
انتخابات مجلس شورای اسلامی در سرمای اسفند ۱۴۰۲ به پایان رسید و فضای سرد و بیروح پیش از انتخابات به درصد پایین مشارکت مردمی انجامید و حالا که انتخابات تمام شده، فرصتی است تا به ریشهیابی برخی از مباحثی که در ماههای منتهی به انتحابات گفته و شنیده میشد ازجمله بحثهای میان طیفهای اصلاحطلبان پرداخته شود. به گمان نگارنده ریشه بسیاری از مباحث داخلی اصلاحطلبان فقط در حد انتخاب روش نبوده بلکه در بینشها تفاوت یا اختلاف وجود دارد و با وجود این اختلافات نگرشی، نمیتوان توقع داشت که توافقات سیاسی پایداری برقرار شوند. در این نوشته به دو بینش متفاوت در بین اصلاحطلبان اشاره میشود.
آیا موضع سیاسی و عمل سیاسی قابل سنجش در ترازوی حق و باطل است یا این تعابیر به حوزه فعالیت سیاسی مرتبط نیستند؟ بهکارگیری خطکش حق و باطل در امر سیاست، دیدگاهی است که برادران اصولگرا به صورت تئوریک به آن پرداختهاند ولی در عمل از آن گذشتهاند و در مقابل گروههایی از اصلاحطلبان گرچه به لحاظ تئوریک متباین بودن این دو موضوع را قبول دارند اما در عمل به آن چنگ میزنند. نمونه این موضوع، جایی خود را نشان میدهد که انتخاباتی که خود با تنگنظری برگزارکنندگان آن بیهویت شده استف جای خود را در میان اصلاحطلبان به عرصه تلاش برای کاستن از میزان مشارکت میدهد و این هدف به صورت آرمانی درمیآید و برای آن تبلیغ و تلاش میشود. به کار بردن تعابیری چون خائن، صفشکن یا حتی شراکت در خون مظلومین در مورد هر کسی که به هر نوعی تصمیم به مشارکت هر چند محدود داشته باشد، یا به مشارکت دعوت کند را میتوان در حق دانستن یک عمل سیاسی و باطل دانستن عملهای دیگر ریشهیابی کرد. قاعدتاً تلاش برای رسیدن به دموکراسی بدون توجه به ملزومات آن ازجمله پذیرش دیگران، ما را به مقصد درستی نمیرساند.
جایگاه نخبه سیاسی یا فعال یا کنشگر عرصه سیاست کجاست و نسبت به جامعه چه موقعیتی دارد؟ به صورت حدی میتوان دو جایگاه را برای یک فعال سیاسی در نظر گرفت، در یک سر آنکه دنبالهرو جامعه خود باشد و نظرات جامعه را رصد کند و با تغییر مواضع آنها، مواضع خود را تنظیم کند و در سر دیگر آنکه خود را پیشرو جامعه بداند و با اصرار بر تشخیص خود انتظار همراهی جامعه و مردم را داشته باشد. به نظر میرسد هیچ یک از این جایگاهها یک کنشگر را به توفیق نرساند بلکه یک نخبه سیاسی عملگرا با دانستن نیازهای جامعه خود، برای رفع معضلات، راهحلهایی میاندیشد و برای رسیدن به آنها تولید فکر و ایده میکند، جریانسازی میکند و سعی در همراه کردن مردم با خود میکند. به نظر میرسد، اصطلاحات «اصلاحات جامعه محور» یا «همراهی با مردم» که رواج زیادی یافته است، به اشتباه، به افتادن در پی مردم و تکرار آنچه در میان عامه گفته میشود، معنا شده است که نام این کار را هر چه بتوان گذاشت، کار سیاسی نخواهد بود. اگر شخص یا گروهی به واقع به دنبال خیر و صلاح جامعه یا کشور خود باشد، نمیتواند منافع بلندمدت ملی را به محبوبیت کوتاهمدت شخصی واگذار کند.