رنگ‌زمینه

جمع قدیم و جدید

مراسم تولد نودوهشتمین زادروز فتح‌الله مجتبایی در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی

فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی صبح دوشنبه ۱۷ آذر در تالار سیدجعفر شهیدی این فرهنگستان، مراسم تولدی برای نودوهشتمین زادروز فتح‌الله مجتبایی برگزار کرد. در این مراسم چهره‌های ادبی و فرهنگی برجسته‌ای چون محمدعلی موحد، ژاله آموزگار، حسین معصومی‌همدانی، محمود عابدی، اصغر دادبه، غلامعلی حدادعادل، محمد دبیرمقدم، علی بهرامیان، احمدرضا قائم‌مقامی، امید طبیب‌زاده و… حضور داشتند.

جهان صورت است و تو جانی
به گزارش ایبنا، اصغر دادبه به عنوان نخستین سخنران این نشست برای تمجید از جایگاه علمی و ادبی فتح‌الله مجتبایی بیت‎‌هایی از یکی غزلیات سعدی را در مدح او خواند: «ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی/ جهان و هر چه در او هست صورتند و تو جانی» دادبه در پایان گفت: «چنین است حکایت استاد و آنان ‌که به ایشان ارادت ورزیدند و می‌ورزند.»
محمد دبیرمقدم، زبان‌شناس و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی دیگر سخنران این نشست ابتدا به پیشینۀ تحصیلی مجتبایی اشاره کرد و گفت: «استاد مجتبایی در دانشگاه‌های معتبری چون هاروارد تحصیل کرده و علاقه و اشراف به حیطه‌های مختلفی دارد و هنگامی که در هندوستان در مقام رایزن فرهنگی شاغل بود، زبان سانسکریت را فراگرفت.» او در ادامه به دیدگاه استاد مجتبایی دربارۀ سیبویه دستورنویس برجستۀ ایرانی در قرن دوم هجری اشاره کرد و گفت: «دربارۀ سیبویه دو دیدگاه غالب وجود دارد. یک دیدگاه از آن کسانی است که خاستگاه علمی این شخصیت را به یونان و مکاتب سریای نسبت می‌دهند. صاحب‌نظرهایی در دانشگاه‌های جورج‌ تاون و کمبریج چنین دیدگاهی دارند. دیدگاه دوم متعلق به استاد مجتبایی است که معتقد است، خاستگاه علمی سیبویه منتسب به سنت هندی است و ریشه در سنت ودایی دارد و متأثر از مهم‌ترین شخصیت علمی این سنت یعنی پانینی است.»

یکی از شخصیت‌های بزرگ سده گذشته
ژاله آموزگار، استاد برجسته زبان و فرهنگ‌های باستانی، دیگر سخنران این نشست بود و گفت: «من سال‌ها پیش دربارۀ استاد مجتبایی گفتم چه خوب شد که به دنیا آمدی و هنوز هم همین نظر را دارم. سعادت و خوشبختی انواع و اقسامی دارد. من خیلی آدم خوشبختی هستم چون در زمانی زیستم که در آن بزرگانی بودند که توانستم با ایشان هم‌سخن شوم، چهره‌هایی چون استاد محمدعلی موحد و استاد حسن انوری و استاد فتح‌الله مجتبایی. برای من دکتر مجتبایی یکی از شخصیت‌های بزرگ سده گذشته است که با آثارشان این سده را زرین و درخشان کرده‌اند. کاش نظایر ایشان زیاد شود. مجتبایی نموداری است که از یک فراخوان می‌آید، به آهستگی قدم می‌گذارد و ذره ذره تبدیل به یک روشن‌فکر بزرگ دوره قبل از انقلاب می‌شود. او هم در فلسفه و هم در زبان‌شناسی و موسیقی تبحر دارد. او از بهترین نماینده‌های ما در کشورهای دیگر است. چنین شخصیت‌های کم هستند.»

جمع میان قدیم و جدید
حسین معصومی‌همدانی، استاد فلسفه و تاریخ علم و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی نیز سخنان خود را اظهار ارادت و ادای دین به فتح‌الله مجتبایی خواند و گفت: «وقتی به محققین معاصر نگاه می‌کنم، دو تیره یا دو طایفه را از هم تفکیک می‌کنم. یک دسته کسانی هستند که دنباله‌روی ادبای قدیم هستند که یک خصوصیت ایشان، آشنایی با متون اصلی شعر و نثر فارسی است و مقداری تاریخ می‌دانند و بعضاً طبع شعر دارند و حتی اگر شعر نگویند، در شعر تفنن دارند. گروه دوم محققینی هستند که بر اساس الگوی محققین فرنگی، کارشان را انجام دادند. البته بسیاری از ایشان پروردۀ مکتب قدیم هستند و آموزش اصلی ایشان در این مکتب صورت گرفته است. اما بعداً مسیر کارشان عوض شده و به شیوۀ تحقیقی که متفاوت است، روی آورده‌اند. شاید علامه قزوینی را بتوان مصداقی از این دسته دوم خواند. در میان دو دسته فوق یک گروه دیگر هم هستند که دو وجه بالا را ترکیب کرده‌اند، یعنی هم ادیب قدیمی هستند و هم محقق امروزی. چهره‌هایی چون پرویز ناتل‌خانلری، عبدالحسین زرین‌کوب و محمدعلی موحد چنین هستند. دکتر مجتبایی نیز از این دسته است. او قبل از انقلاب در خارج از دانشگاه شهرت بیشتری داشت و روشن‌فکری نوگرا بود که آثار شاعرانی چون رابرت فراست و تاگور را ترجمه می‌کرد. آمیزش این دو وجه و جنبه در وجود دکتر مجتبایی مغتنم است. نه آن وجه ادبی‌اش راه بر میدان تحقیق بسته و نه وجه محقق بودنش آن جنبه ادیب‌ بودنش را تحت‌الشعاع قرار داده است.»

این کیست چنین خوان کرم باز گشاده
محمدعلی موحد، حقوق‌دان و عرفان‌پژوه برجسته نیز در ابتدا گفت: «حقش آن است که هنگام صحبت دربارۀ استاد مجتبایی تمام قد بایستم و شرط ادب را به جای آورم اما عذر می‌خواهم که سن من اجازه نمی‌دهد. بیهقی از حضرت امیر (ع) نقل کرده که وقتی انسان به صد سالگی می‌رسد از عالم بالا او را «اسیرالله فی ارضه» می‌خوانند. بنابراین الان عذر من خواسته است.» موحد در ادامه گفت: «۱۶ سال پیش بود که اولین‌بار برای تولد استاد مجتبایی جشنی گرفته شد و من در آنجا صحبتی کردم. الان هم بخشی از آن نوشته را می‌خوانم.» او در ادامه از روی متن چنین خواند: «مجتبایی را می‌بینیم، در میان ما نشسته، با آن ادب و تمکین و آن کمالات و پختگی و آراستگی که خیره می‌کند چشمان ما را. اما کمتر متوجه این معنی هستیم که این گنج شاهوار چگونه و از کجا فراهم آمده است. چه ادواتی، چه مراحلی طی کرده تا مجتبایی شده. مجتبایی کیست؟ این کیست چنین خوان کرم بازگشاده/ خندان جهت دعوت اصحاب رسیده…کیست این سالک طریق معرفت که هرگز دست از طلب برنمی‌دارد. از کجا شروع کرده و چه مراحلی را پیموده. به قول مولانا چه لگدها از ستوران روزگار خورده. چند و چند سوده شده و فرسوده شده تا چنین پالوده گشته است. که به تعبیر سعدی آن‌چه می‌گوید و می‌نویسد: به پرویزن معرفت بیخته/ به شهد ظرافت برآمیخته. آن‌چه را که با گشاده‌دستی و رایگان پاک‌بازانه در دامن ما می‌ریزد، به چه حیلت و به چه قیمت اندوخته است.»

پشتوانه فرهنگی و پشتوانه تمدنی
سخنران پایانی این مراسم فتح‌الله مجتبایی بود. او سخن را با اشاره به سن و سال خود آغاز کرد و گفت: «خوب شد پیر شدم کم‌کم و نسیان آمد. یکی از خصوصیات پیر شدن، فراموش کردن است و من هیچ باور نمی‌کردم که ۹۹ سالم را شروع بکنم. همیشه فراموش می‌کردم و فکر می‌کردم هنوز جوانم. ولی در این مجالس می‌بینم که نه دیگر جوان نیستم و مطالبی که در مورد من گفته شد، اسباب شرمندگی من شد. این‌که می‌گویم حافظه‌ام از بین رفته در یک چنین مجالسی، حافظه‌ام برمی‌گردد. من هنوز خودم را یک دانشجو و دانش‌آموز می‌بینم. من دوران دانش‌آموزی را در فراهان اراک شروع کردم با یک معلمی که جامع‌المقدمات را به ما درس می‌داد. من هر چه دارم از او دارم. پایه هر چه دارم از او دارم، خدا رحمتش کند. گلستان و بوستان را من با مادرم می‌خواندم که با او هم خواندیم. بخشی از مثنوی را با او خواندیم. مقداری از شاهنامه را با او خواندیم. پایه و بنیاد هر چه دارم از اوست. بعد از آن به دانشگاه تهران آمدم. استادانی در آن روز بودند، کسانی که در زمان خودشان اشخاص برجسته‌ای بودند. مرحوم فروزانفر بود. سعید نفیسی بود که حق بسیار سنگینی بر گردن من دارد. مرحوم علامه همایی بود. علامه به معنای واقعی‌اش همایی بود. بسیار پرمایه بود. خدابیامرز در هر زمینه‌ای که سوال می‌کردیم، جواب می‌داد. جواب‌هایی می‌داد که من حالا بعد از هفتادهشتاد سال نگاه می‌کنم، می‌بینم این جواب درست بوده است. حق این است که بزرگ‌داشتی برای همایی در مرکز علمی بزرگ گرفته شود ولی به هر حال آنچه درباره من گفته شد، اسباب شرمندگی من شد. خانم دکتر آموزگار فرشته‌ای است که لباس ما را پوشیده است. از لحاظ علم و از لحاظ اخلاق و از لحاظ روش زندگی واقعاً باید سرمشق جوانان ما باشد. آنچه آقای دکتر معصومی گفتند، اسباب شرمندگی من شد. استاد بزرگوارم جناب موحد، من را شرمنده کردند با این بزرگواری‌هایی که دارند. موحد جوهر علم، جوهر ادب است. جوهر عرفان است. ایشان شخصیت بسیار بزرگی است. عمر خویش را بر مولوی و مثنوی گذاشته است. خدا ان‌شاء‌الله به ایشان طول عمر بدهد که کارهای دیگر را هم ادامه بدهد. به هر حال تشکر من تنها کاری است که می‌توانم بکنم و توفیق و سعادت شماها و همه جوان‌ها را از خداوند بخواهم.» مجتبایی در پایان گفت: «قدر هویت ملی و فرهنگی خودتان را بدانید. شما در دنیا کم‌نظیرید. این پشتوانه علمی و پشتوانه فرهنگی و پشتوانه تمدنی که شما دارید بسیار گرانبهاست. مگذارید که آن را از دست بدهید.»

sazandegi

پست های مرتبط

خون‌دل خوردیم

علی نصیریان از جعفر والی به‌عنوان یکی از پایه‌های اساسی تئاتر یاد…

خداحافظی یغمایی

کوروش یغمایی پس از سال‌ها ممنوع‌الکاری با دنیای موسیقی وداع کرد کوروش…

۱۶ آذر ۱۴۰۴

داستان عینیت ذهنی و هستی اجتماعی

نگاهی به نمایش داستان جوانگ تسو به قلم؛ حسین سلیمی؛ استاد دانشگاه…

دیدگاهتان را بنویسید