رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : خاستگاه سیاست

خاستگاه سیاست

عمادالدین باقی؛ جامعه‌شناس و پژوهشگر حقوق‌بشر

سال ۱۳۸۵ سرمقاله‌ای در روزنامه شرق داشتم تحت عنوان «آشوبيدن فعال سياسی و فعال حقوق بشر». لَُب مطلب این بود که نشان دهم میان کنش‌گری سیاسی حقوق بشری تفاوت‌ها و مرزبندی‌هایی وجود دارد و یک مدافع حقوق بشر نباید کار سیاسی نکند. از مثال‌هایی که زده‌ام این است که در جریان انتخابات، یک مدافع حقوق بشر می‌تواند درباره معیارهای انتخابات سالم، منصفانه و آزاد و درباره مشارکت و عدم مشارکت سخن بگوید اما اینکه به طور مصداقی له یا علیه کاندیدایی وارد عمل شود و در ستادهای انتخاباتی فعال شود با کار حقوق بشری همخوانی ندارد. وقتی من چنین مشی را تعریف می‌کنم خودم هم باید به آن ملتزم باشم. به همین دلیل سال ۸۸ هم وقتی جناب آقای کروبی دعوت به همکاری در ستادشان کردند همین توضیحات را بیان کردم و ایشان هم پذیرفتند. در نتیجه هیچ وقت به ستاد ایشان نرفتم اما به صورت شخصی دو یا سه نفره در منزل ایشان با ایشان گفت‌وگو می‌کردیم و چارچوب همفکری و مشورت من هم بحث‌های مربوط به حقوق شهروندی و حقوق بشر بود. یکی از برون‌داده‌های آن، بیانیه معروف و ارزشمند آیت‌الله کروبی در مورد جلوگیری از اعدام‌های زیر ۱۸ سال بود. طبیعتاً بنا به این ملاحظات من نمی‌توانم از نامزد مشخصی حمایت کنم و اما بحث در مورد مشارکت یا عدم مشارکت هیچ منعی با اصول کار حقوق بشری ندارد. ساده‌ترین راه برای من این است که تنزه‌طلبی پیشه کنم، خود را از معرض فحش خوردن و دشنام و سوء‌تفاهم کنار نگه دارم و به خاطر حرفه حقوق بشری‌ام فقط به بیان شرایط و معیارهای یک انتخابات آزاد بپردازم. کاری که هر کس می‌تواند انجام بدهد به طوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب! و سخن ایده‌آل بر زبان راندن و ژست اپوزیسیون هم گرفته باشم اما مدل دیگری از اپوزیسیون وجود دارد که دغدغه واقعی برای تغییر وضع موجود دارد حتی به قیمت تضحیه خود. بیشتر فکر می‌کنم دلم می‌خواهد از این نوع باشم، یعنی اگرچه به لحاظ شخصی راجع به کاندیدایی بحث نمی‌کنم اما در حد مشارکت یا عدم مشارکت در انتخابات، حق و وظیفه خودم می‌دانم که گفت‌وگو داشته باشم.

پذیرش مشارکت در انتخابات از طرف کنش‌گران
بحث‌های من بیش از آنکه ناظر به مشارکت باشد، ناظر به نقد منطقی است که به نظر می‌رسد در لفافه تحریم، منطق نادرست و کلیشه‌های گمراه‌کننده‌ای را در اذهان القا می‌کنند و جامعه از این رهگذر آسیب می‌بیند. اساساً مدافع مطلق تحریم یا مشارکت بودن، نوعی بی‌خردی است چون عقلانیت یعنی تحلیل مشخص از شرایط مشخص و برآورد امکانات و انتظارات و هزینه و فایده. دعوت به مشارکت هم فی‌نفسه نمی‌تواند حمل بر موافقت یا مخالفت با حقوق بشر شود همچنین سیره عقلا و متشرعه در اینجا هم می‌شود، عرف و سیره جهانی حقوق بشر. من طبق همان عمل می‌کنم.

روش جهانی مدافعان حقوق بشر، اعتراض و گفت‌وگو است و ادبیات انقلابی و سیاسی که دو، سه جوان تازه کار رخنه کرده در یک نهاد حقوق بشری به کار می‌برند، گذرا و رفتنی است. در سطح دنیا روش این نیست مثلاً همین الان در مصر که یک رژیم بسته است ۶۵ هزار زندانی سیاسی داریم. احکام زندان بسیاری از آنها ۱۰ سال و ۱۵ سال تا ابد است. تعداد زیادی محکوم به اعدام دارند در همین زندانی‌های سیاسی اما می‌بینید که همین سال گذشته، اجلاس جهانی در آنجا برگزار شد. در شرم‌الشیخ، که همه دولت‌ها‌ی اروپایی و آمریکا شرکت کردند، بایدن در آن اجلاس سخنرانی کرد. خانم نانسی پلوسی که رئیس دموکرات‌های کنگره بود با آقای سیسی، کودتاچی مصر دیدار کرد و در صفحه اول روزنامه‌های آمریکایی هم آمد و او گفت که آقای سیسی متحد استراتژیک ماست. تا اینجا من می‌گویم که کنش‌های سیاسی است یعنی از دولت‌ها جز این انتظار نداریم. نکته مهم این است که در کنار این اجلاس تمام نهادهای حقوق بشری هم شرکت کردند. به بعضی از آنها وقتی انتقاد شد که وقتی چنین رژیم بسته و سرکوب‌گری هست و این همه زندان سیاسی و محکوم به اعدام دارد چرا شرکت می‌کنید؟ می‌گفتند که ما آمده‌ایم شرکت کنیم برای گفت‌و‌گوی انتقادی، آمده‌ایم اینجا حرف‌هایمان را بزنیم، صدایمان را به گوش اینها برسانیم. این روش کار حقوق بشری است. آنها نگفتند چون یک رژیم بسته است و این همه محکوم سیاسی و محکوم به اعدام سیاسی دارد ما برویم صحبت بکنیم که شورای امنیت بیایید، حمله نظامی بکنید. این یک روش است. فقط این مثال نیست. جایزه صلح نوبل را هم ملاحظه کنید. این هم یک جور کار حقوق بشری است. ببینید تا به حال به چند نفر جایزه نوبل بخشیده‌اند.

برندگان مهم صلح نوبل
از برندگان نوبل یکی مناخیم بگین بود که در ۱۹۷۸ با انور سادات برنده شد. او پیش از تشکیل رژیم اسرائیل جزو گروه‌های تروریستی «هگانا» و پس از آن «اتسل» بود که حتی از نظر انگلیسی‌ها که این رژیم را به وجود آوردند هم تشکیلات تروریستی شناخته شده بود. در آوریل ۱۹۴۸ مناخیم بگین و همدستانش به دهکده «دیر یاسین» حمله و یکی از سیاه‌ترین فجایع بشری را به نام خود ثبت کردند؛ برنده دیگر اسحاق رابین، نخست‌وزیر اسرائیل بود که با عرفات شریک جایزه صلح نوبل شدند. او نیز یکی از تروریست‌های «هگانا» بود که با انجام عملیات‌های موفقیت‌آمیز در سال ۱۹۴۷ توانست فرماندهی تمام ترورها را بر عهده گیرد. اسحاق رابین، بانی جنگ سوم اعراب و اسرائیل و طراح حمله هوایى رژیم صهیونیستی به پایتخت کشورهای عرب در سال ۱۹۶۷ بود.
دیگری شیمون پرز بود که سوابقی مثل دو نفر دیگر داشت. یکی از جنایت‌های پرز، کشتار قانا در ۱۸ آوریل ۱۹۹۶ است که ۱۵۹ شهر و روستا در جنوب لبنان و در بقاع غربی هدف جنگنده‌های صهیونیستی قرار گرفت. رؤسای‌جمهور برنده نوبل را ببینید. اوباما درسته که دموکرات بود اما به هر حال اوباما نقشی داشت در جنگ، فرمان جنگ داد و هیچ‌کس نگفت چه نقشی در جنگ داشتند اما جایزه نوبل دادند. می‌خواهم بگویم که این منطق کار حقوق بشری است که از هر گامی و هر تغییر مثبتی استقبال می‌کند. به همین جهت من معتقدم این روش که مثلاً من بیایم بگویم در انتخابات به این دلایل می‌شود مشارکت کرد، مغایرتی با مشی کلی حقوق بشری ندارد. ممکن است با بعضی رویکردهای سیاسی مغایرت داشته باشد.

کارکرد حقوق بشر در مشارکت انتخابات
باید چند نکته را از هم تفکیک کنیم. برخی با انتخاب یک مشی به گمان اینکه با وضع ناهنجار موجود مبارزه می‌کنند، ناخواسته آن را تشدید و به نیروهای محدود‌کننده کمک می‌کنند و جاده صاف‌کن آنها می‌شوند. اولاً اینکه رژیمی مشروعیت پیدا کند این باعث سرکوبگری بیشتر می‌شود، یک فرضیه‌ است. آیا واقعاً اگر یک رژیم مشروعیت جهانی پیدا کند این را به ‌عنوان سرمایه سعی می‌کند، حفظ کند و برای حفظ آن هم که شده، سعی می‌کند احتیاط کند یا بیشتر مردم خود را محدود کند؟ چون معمولاً کسی که یک سرمایه‌ای دارد برای حفظ سرمایه‌اش محافظه‌کار می‌شود.
نکته دوم اینکه تعریف مشروعیت، نسبی است. یعنی چنین نیست که مثلاً بگوییم مشروعیت آن است که من تعریف می‌کنم. ممکن است که یک حکومت بتواند با قشری از جمعیت، پایگاهی برای خودش درست کرده و مشروعیتی نسبی فراهم کند. الان در دنیا حتی در کشورهای دموکراتیک، آمار شرکت در انتخابات مختلف است. از ۳۰ و ۳۵ درصد شروع می‌شود و تا ۴۰ و ۴۵ درصد و بعضی انتخابات‌های مهم و پرشور آمارش روی ۵۰ و۶۰ درصد هم می‌آید اما به هر حال در دنیا این یک امر متعارفی است که مثلاً ۳۵ تا ۴۰ درصد شرکت کنند و کسی نمی‌گوید این مشروعیت ندارد. بدیهی است آنکه ۶۰ درصد مشارکت دارد، مشروعیتش بیشتر است.
نکته بعدی اینکه کسانی می‌گویند مشروعیت ندهیم چیز دیگری هم می‌گویند که شما شاید دیده باشید. می‌گویند اگر مشروعیت ندهیم فلان می‌شود و بعد دنیا یه کاری می‌کند، درحالی که من واقعاً تصورم این نیست. اشتباه‌شان این است که تحت تاثیر مثلاً حمله آمریکا به عراق، افغانستان و لیبی تصور می‌کنند اتفاق‌هایی که در مقطعی از تاریخ به طور استثنایی رخ داده، تکرار می‌شود.
نکته دیگر اینکه منطق دنیا منطق زور است، نه قانون و نه حقوق بشر. شما ببینید همین الان جلوی چشم ما در غزه دارد جنایت‌های عظیمی رخ می‌دهد. دیوان بین‌المللی کیفری محکوم می‌کند، حکم تعقیب می‌دهد اما اتفاقی نمی‌افتد.
کمی عینی‌تر بگویم. دور قبل انتخابات، یادم هست وقتی آقای رئیسی کاندیدا شده بود بعضی به‌خصوص فعالان حقوق بشر حرف‌شان این بود که اصلاً آقای رئیسی اگر سر کار بیاید، او را در سازمان ملل راه نمی‌دهند و اصلاٌ با بایکوت جهانی و انزوای جهانی روبه‌رو می‌شود. خب آقای رئیسی آمد، سازمان ملل و جاهای دیگر هم رفت، بعد هم که فوت کرد، در سازمان ملل پرچم را نیمه‌افراشته و عزا گرفتند. اینها چه چیزی را نشان می‌دهد؟ در دنیا عرف این است که هر کس سوار قدرت باشد با او معامله می‌کنند. همین امروز واقعیت اسرائیل و فلسطین را هم می‌بینیم. لذا به نظرم این دعوت به انفعال کردن و اینکه بگوییم مشروعیت ندهیم، دست‌رودست بگذاریم، منفعل باشیم، یعنی ما میدان بدهیم که یک اقلیت مجهز به پول و قدرت حاکم شود. می‌دانید که یک اقلیت سازمان‌یافته مجهز به پول و قدرت به راحتی می‌تواند برای اکثریت منفعل تا ده‌ها سال حکومت کند.
من یک خاطره‌ای یادم افتاد از آیت‌الله منتظری که قبلاً چند بار گفته‌ام در نشریات هم چاپ شده است. وقتی مرحوم بازرگان از دنیا رفتند، فکر می‌کنم چهلم ایشان بود که جمعی آمده بودند قم و خدمت آیت‌الله منتظری هم رسیدند. دکتر یزدی، مهندس صباغیان، آقای اشکوری، آقای عزت‌الله سحابی، دکتر پیمان و دیگران بودند. آقای اشکوری می‌گوید، نصیحتی بکنید. آیت‌الله منتظری می‌گویند، شما همه خودتان اهل نصیحت کردن هستید و وقتی اصرار کردند که نصیحت کنید ایشان می‌گوید، بروید گفتنی‌های‌تان را بگویید و نوشتنی‌های‌تان را بنویسید. آقای اشکوری جواب می‌دهد: ما می‌گوییم و می‌نویسیم اما ما را می‌گیرند، آزادی بیان هست، آزادی بعد از بیان نیست. آقای منتظری یک جمله طلایی گفتند که به نظرم خیلی نکته قابل توجهی است. می‌گوید، قدرتمندان،قدرت‌شان ذاتی نیست، قدرت آنها از ضعف ماست. به میزانی که ما ضعیف باشیم آنها قوی می‌شوند، به میزانی که ما عقب بنشینیم، استبداد جلو می‌آید و به میزانی که جامعه نترسد و حرفش را بزند آنها ضعیف می‌شوند. به عبارت دیگر، کسایی که جامعه را دعوت به انفعال می‌کنند بدون اینکه بخواهند، دارند کمک می‌کنند به بدتر شدن وضعیت. نکته بعد هم اینکه اصلاً این تصور غلط است که بعضی فکر می‌کنند با رای ندادن، مشروعیت‌زدایی می‌کنند. من می‌گویم اتفاقاً گاهی با رای دادن می‌شود، مشروعیت‌زدایی کرد. رای نداده که صدا ندارد. مگر اینکه به ۸۵ یا۹۰ درصد برسد. بله آنجا می‌تواند مشروعیت‌زدایی کند، مثال بارز حرف من سال ۸۸ است. هنوزم سال ۸۸ سایه‌اش دارد سنگینی می‌کند. همین چند روز پیش روزنامه جوان بحث فتنه را مطرح کرد که اصلاح‌طلبان دارند تجربه ۸۸ را تکرار می‌کنند. هنوز این بحث مطرح است. اینجا تاکید می‌کنم که از این حرف من نباید نتیجه گرفت که در هر انتخاباتی به هر قیمتی باید شرکت کرد. می‌گویم فقط در انتخاباتی که با نامزدی واجد حداقل شرایط بشود اعتراض صدادار کرد، شرکت کردن قابل توجیه است. این مساله هم خاص ایران نیست. مطالعات تجربه در مورد کشورهای مختلف در دنیا انجام شده و به شکل کتاب منتشر شده است. در یکی از این کتاب‌هایی که مطالعه تجربه چند کشور است از نتیجه‌گیری‌هایش این است که تحریم در اغلب کشورها نتوانسته اهداف تحریم را پیش ببرد، مگر اینکه به یک آکسیون حداکثری تبدیل شده باشد. این تجربه کشورهای دیگر را که نمی‌شود نادیده گرفت؟

sazandegi

پست های مرتبط

خون زن شرقی

درباره “بی‌نظیر بوتو” در میانه‌های دهه ۷۰ بی‌نظیر بوتو، نخست‌وزیر وقت پاکستان…

۱۲ آذر ۱۴۰۳

رجوع به مدل آستانه

آخرین تحولات سوریه گروه بین‌الملل: همزمان با پیشروی‌های ارتش سوریه در حومه…

۱۲ آذر ۱۴۰۳

نامه به مراجع

“سیدمصطفی محقق‌داماد”: قانون عفاف و حجاب، خلاف تذکرات و منویات شماست و…

۱۲ آذر ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید