رنگ‌زمینه

خانه‌ای سرگردان

روایت فرزند مهدی اخوان ثالث از سرنوشت خانه این شاعر

فرزند مهدی اخوان ثالث با شرح آنچه بر خانه این شاعر فقید گذشته، می‌گوید زمان واگذاری خانه به شهرداری قرار بر این بوده که متولی خانه، خانوادۀ اخوان باشد اما الان خانوادۀ اخوان ارتباطی با این خانه ندارد.
خانۀ قدیمی دوطبقه‌ای در خیابان زرتشت غربی (در تهران) است که مهدی اخوان ثالث سال‌های پایانی زندگی‌اش در آن‌جا زیسته؛ خانه‌ای بازمانده از زمان پهلوی دوم است که قدمت زیادی ندارد اما به دلیل زیست شاعر در این خانه، حائز اهمیت بسیار است. این خانه در سال ۱۳۸۲ به ثبت ملی رسید و بعد خانوادۀ‌ شاعر، خانه را در اختیار شهرداری قرار داد تا بعد از تعمیرات بشود پاتوقی برای فرهنگ و علاقه‌مندان مهدی اخوان ثالث. پس از اتفاقات بسیار، این خانه به عنوان «خانه – موزۀ اخوان ثالث» در سال ۱۳۹۹ افتتاح شد.
زردشت اخوان ثالث، فرزند این شاعر که مدیریت نشر زمستان (ناشر آثار اخوان ثالث) را نیز برعهده دارد، در گفت‌وگو با ایسنا دربارۀ وضعیت خانۀ اخوان، می‌گوید: «این خانه را در دهۀ ۹۰ به شهرداری منطقه ۶ فروختیم اما قرارمان با شهرداری این بود که آن‌ها خانه را از ما بخرند و بعد از مقاوم‌سازی و تعمیر، دوباره خانه را در اختیار خانوادۀ اخوان قرار دهند تا متولی آن باشد؛ زیرا خانواده سال‌ها در این خانه زندگی کرده و در جریان مشکلات خانه بود. قرار بود بعد از برآورد هزینه، عملیات تعمیر و مقاوم‌سازی خانه آغاز شود تا به صورت «خانه – موزه» درآید. من و مادرم فقط وسایل شخصی خود را برداشتیم و از خانه بیرون زدیم، فرش، مبل، یخچال، تلویزیون و وسایل قدیمی همان‌جا ماند، حتی وسایل شخصی پدرمان. از زمانی که شهرداری آن‌جا را از ما گرفت، چیزی حدود سه سال درِ خانه را بست و کاری به کارش نداشت. گل و گیاه‌ها از بین رفتند. چندباری از دیوار همسایه به داخل خانه رفتم و به گل و گیاه‌ها آب دادم. یک بار متوجه شدم، فرش پوسیده شده و لباس‌های پدرم در کمد پوسیده و نابود شده‌اند. این موضوع را رسانه‌ای کردیم و بعد از مدتی شهرداری بازسازی را آغاز کرد.»
پسر اخوان با اشاره به این‌که این خانه دو بار بازسازی شد، ادامه داد: «این خانه قبل از بازسازی باید مقاوم‌سازی می‌شد که این کار انجام نشد. شهرداری ابتدا با یک معمار کنتراتچی قرارداد بسته بود که اطلاعاتی از اخوان نداشت و اصلاً اخوان را نمی‌شناخت. یک بار زمان بازسازی به خانه سر زدم و وقتی اعتراض کردم، گفتند شما چه کسی هستی؟ گفتم من پسر صاحب قبلی خانه هستم که سال‌ها در این خانه زندگی می‌کردم. گفتند خانه را فروختی و به شما ربطی ندارد. آن‌ها با سلیقۀ معمار کنتراتچی درِ فرفورژه گذشته بودند، دیوار را برداشته و سنگ سیاه و قهوه‌ای بی‌ربط گذاشته بودند. از این کارهای بی‌ربط مزخرف انجام داده بودند که این موضوع را رسانه‌ای کردم و گفتم این خانه ربطی به خانه اخوان ندارد و ساختمانی باب میل معمار کنتراتچی‌ است که در خانه را مدتی بستند و اجازه ندادند، کسی آن‌جا برود. بعد از مدتی، در خانه را عوض کردند. من پاسخ آن‌ها را نمی‌دادم و با برادرم صحبت کرده و شکل و شمایل خانه را برگردانده بودند. در واقع دوباره هزینه کردند و خانه تعمیر شد اما مقاوم‌سازی نشد؛ فقط کف سنگ شد، نقاشی کردند و کولر گازی گذاشتند و بعد در خانه را به عنوان «خانه – موزۀ اخوان» باز کردند. من را دعوت کردند که نرفتم زیرا به وعده‌های‌شان عمل نکردند و درباره خانه هم درست رفتار نشد. دو سه درخت بود که خود اخوان آن‌ها را کاشته بود که نابود شدند. مجسمۀ خیلی زشتی هم از اخوان درست کردند و آنجا گذاشتند.»
زردشت اخوان با تأکید بر این‌که اصلاً ارتباطی با این «خانه – موزه» ندارد، گفت: «البته گاهی به صورت ناشناس به خانه سر می‌زنم. آنجا چندباری شب شعر گذاشتند و برنامه برگزار کردند. یک بار یک نفر شعرهایی از اخوان خواند که برای او نبود و من گفتم این شعرها از اخوان نیست، شما نمی‌دانید شعر اخوان چگونه است و شعری را به نام او می‌خوانید. همان‌طور که همه ‌جای این «کهن بوم و بر» هست، این خانه نیز به همان شکل است، یک‌سری آدم ناآگاه و خارج از تخصص آن‌جا حضور دارند.»
او با اشاره به رفت و آمدهای کم به خانه اخوان گفت: «عده‌ای معدود به خانه رفت‌وآمد دارند که از ماجراهای خانه خبر ندارند، یا آدم‌هایی هستند که با اخوان ارتباطی ندارند و می‌خواهند خانه – موزه‌ای بروند و آنجا می‌روند. درهای خانه باز هستند اما ارتباطی با ما (خانواده اخوان) ندارد.»
اخوان در پاسخ به این‌که تاکنون شهرداری نخواسته طبق قرار اولیه رفتار کند و متولی «خانه – موزه»، خانواده اخوان باشد، گفت: «اگر می‌شد، استقبال می‌کردم و جلو می‌رفتم. در موزه عده‌ای ناآگاه و غیرفنی و حتی بی‌علاقه نسبت به اخوان هستند، اگر ذره‌ای علاقه وجود داشته باشد، پیگیر می‌شوند که خانه چطور شده و چطور باشد بهتر است. هیچ وقت خبری نشد در صورتی که چندبار هم گفته‌ام، خانه باید در اختیار خانواده باشد. چه کسی دل‌سوزتر از خانواده را می‌توانند پیدا کنند؟ این خانه هست و در خانه را هم باز می‌کنند اما من و خانواده‌ام، ارتباطی با خانه نداریم.»

sazandegi

«پست قبلی

پست بعدی»

پست های مرتبط

اقتباسی هوشمندانه

نگاهی به سریال بامداد خمار ساخته نرگس آبیار با پخش سریال «بامداد…

مسئولیت ایرانی بودن

نگاهی به روایت ژاله آموزگار از وطن‌دوستی و هویت ایرانی در هشتادوششمین…

شروین مجاز شد

اولین آلبوم رسمی شروین حاجی‌پور منتشر می‌شود نخستین آلبوم رسمی شروین حاجی‌پور،…

۱۲ آذر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید