اروپاییها توپ را به نوعی در زمین ایران انداختهاند و منتظر هستند تا ببینند قدم بعدی ما چیست
به قلم؛ صادق زیباکلام؛ استاد دانشگاه تهران
مطرح کردن مکانیسم ماشه از طرف اروپاییها و از طرفی سیگنالهای مثبت غرب برای مذاکره با ایران بدین معناست که در حقیقت اروپاییها، توپ را بهنوعی در زمین جمهوری اسلامی انداختهاند و منتظر هستند تا ببینند، قدم بعدی ایران چیست. در واقع میگویند، گر سر صلح داری، اینک صلح. ور سر جنگ داری، اینک جنگ. یعنی بهنوعی این پیام را به جمهوری اسلامی میرسانند، حال که ترامپ رئیسجمهور آمریکا شده است اینطور نیست که ما (اروپاییها) خواسته باشیم، بهرهبرداری کنیم و شما (ایران) را در تنگنا بگذاریم. اروپاییها معتقدند که اگر جمهوری اسلامی از غنیسازی بالاتر از استاندارد استفاده نکند و بر سر غربیها نکوبد، مذاکرات به شکل راحتتری پیش خواهد رفت. اما اگر به سیاستهای گذشته ادامه دهد و بخواهد سلاح هستهای را به عنوان یک اهرم استفاده کند، آنها هم به سمتوسوی مقابله و رویکرد تحریمها ادامه خواهند داد. بنابراین اروپاییها در حقیقت به دنبال این نیستند که ایران را به ورطه رویارویی بکشانند بلکه برعکس میخواهند تا از درب توافق جلو برویم و بالاخره تا قبل از روی کار آمدن ترامپ با آنها به توافق برسیم. اما واقع مطلب این است که اگر ایران همچنان بخواهد از موضوع هستهای به عنوان یک تهدید استفاده کند اروپاییها مصممتر به سوی مکانیسم ماشه خواهند رفت. بهخصوص اینکه از یک ماه دیگر نیز دونالد ترامپ بر کاخ سفید ریاست خواهد کرد و این امر، مساله را کمی پیچیدهتر میکند. اروپاییها قصد دارند تا با عبارتی دیگر به جمهوری اسلامی ایران بگویند که ۲۰ سال است، سعی کردهای از هستهای بهعنوان ابزار استفاده کنی اما این استراتژی بهتر است کنار گذاشته شود. در نتیجه اگر ایران از هستهای بهرهبرداری استراتژیک یا سیاسی نکند و مانند کشورهای دیگر که از هستهای استفاده کاری میکنند، ایران هم به هستهای بهعنوان پدیده اقتصادی و تولید انرژی و دارو نگاه کند، مذاکرات به بهترین شکل پیش خواهد رفت. لذا اگر ایران به دنبال این سیاست برود، اروپاییها حاضر هستند حتی در زمینه هستهای همکاری هم کنند و تکنولوژی پیشرفته در اختیارمان بگذارند. آنها به هیچ عنوان سر جنگ ندارند. متاسفانه تاکنون در کشور برای هر مذاکراتی اینگونه رفتار کردهایم که وقتی غربیها کمی نرمش نشان دادند به جای اینکه به جلو قدم برداریم، مطالباتمان را بیشتر کردهایم. این مشکلی است که به سیاست خارجیمان برمیگردد. اگر یادمان باشد، در دولت یازدهم و پس از ۲۱ ماه مذاکرات نفسگیر که آقای ظریف و تیم مذاکرهکننده ایران با مذاکرهکنندگان آمریکایی و اروپایی داشتند، توافق وین صورت گرفت و منجر به برجام شد. همگان خوب به یاد دارند که در پی آن توافق، بخشی از مردم به خیابانها آمدند و چقدر ابراز شادمانی میکردند؛ حتی چند روز پس از آن وقتی آقای ظریف وارد فرودگاه شدند به استقبال او رفتند. یکسری روزنامههای مستقلتر و اصلاحطلب مقالاتی درخصوص اینکه ظریف را میتوان دکتر مصدق زمانه نگاه کرد، منتشر کردند و شوروشادی و هیجان به وجود آمده بود. بعد هم شاهد بودیم که تعداد قابل توجهی از شرکتهای غربی وارد ایران شدند؛ بهخصوص از فرانسه، آلمان، انگلیس، ژاپن و … و مشخص بود که اینها همه نقطه قوت و امیدواری است، بهویژه وقتی توتال آمد دیگر صحبت سرمایهگذاریهای اساسی در صنعت نفت و گاز شد. اما اکنون که سال ۱۴۰۳ هست، هیچ خبری از آن روزها نیست. فراموش نکنیم که پیش از خروج آمریکا از برجام تندروها با ظریف و روحانی چه کردند. تا جایی که کمپانیهای غربی که نیمه دوم ۹۴ آمدند خیلی قبلتر از آنکه آقای ترامپ وارد کاخ سفید شود و آمریکا از توافق خارج شود، ایران را ترک کردند چون مشخص شد بنا نیست تغییری به وجود بیاید بعد هم آقای ترامپ آمد و تیر خلاص را به کالبد بیجان برجام شلیک کرد. بنابراین بهتر است از گذشته درس بگیریم و راه دیپلماسی درست را در پیش قرار دهیم.