تخت جمشید؛ بنایی به بهانه نوروز
جمشیدشاه، پادشاه اساطیری ایرانزمین روزی که خواست به آذربایجان برود بر تختی زرین نشست. روایت است که او را بر گردنهای خود بردند و چون از تخت فرود آمد، پرتو خورشید بر پادشاه و تخت او افتاد. چهره او درخشان شد بنابراین مردم جشن گرفتند و آن روز را به عنوان عیدی بزرگ برگزیدند. جمشیدشاه، نخستین کسی است که عید نوروز را جشن گرفت، کوروش نخستین پادشاهی بود که نوروز را عید رسمی اعلام کرد و داریوش بزرگ به بهانه آن تختجمشید را ساخت. مراسم عید سال نو در بسیاری از کشورها همزمان با میلاد فردی خاص یا شروع یک حرکت بنیادین است اما نوروز ایران همزمان با پایان فصل زمستان و آغاز بهار است و این ویژگی جشن سال نو ایران را از سایر فرهنگها متمایز میکند. جشن سال نو هماکنون در بیش از ۲۰ کشور همزمان با ایران رسمیت یافته است و مراسم مختلفی برای آن تدارک دیده میشود. سازندگی به همین مناسبت به ویژگیهای تاریخی این جشن باستانی و ماجرای پیدایش درفش فرهنگ ایران پرداخته است.
داستان جمشیدشاه
نه تنها فردوسی در اوستا و شاهنامه که علیبن حسینمسعودی، ابوعلی مسکویه، ابوریحان بیرونی و ابوسعید گردیزی هم جشن نوروز را به دوران جمشید نسبت میدهند. پیوند نوروز و جمشید در اوستا با برآمدن ستارهای دنبالهدار در آسمان و نمایان شدن مرگ و گرسنگی و سرمای سخت و برف در سرزمین ایران آغاز میشود. سرما ۳ سال به درازا میانجامد و بسیاری از موجودات از بین میروند تا «اهورامزدا» از جمشید میخواهد كه برای پیشگیری از نابودی موجودات در این سرما، یك بارو بسازد و در آن از هر موجودی، یك جفت نیكو جای دهد تا پایان سرما سرآید. پس از ۳ سال، ستاره دنبالهدار از زمین دور میشود و نور و گرما دوباره به زمین بازمیگردد. مردم از پناهگاه و باروی جمشید خارج میشوند و رهایی از رنج را جشن میگیرند. این رهایی از رنج برابر بوده با آغاز بهار و از آن زمان، مردم این روز را نوروز نامیدند. تبری جشن نوروز را به روز دادگری جمشیدشاه در فروردین مرتبط میداند و ابوریحان بیرونی هم مینویسد، روزی كه جمشید با گردونهای پرواز كرد و از كوه دماوند به بابل فرود آمد، آن روز را جشن گرفتند و نوروز نامیدند. گردیزی در كتاب «زینالاخبار» نوروز را از جمشید میداند و مینویسد در این روز خداوند گرما و سرما و بیماری و مرگ را از مردم گرفت و ۳۰۰ سال آنها را از این رنجها دور داشت. در شاهنامه فردوسی هم جشن نوروز اینطور با جمشید پیوند خورده است: «بشگفتی فرو مانده از بخت اوی؛ به جمشید بر گوهر افشاندند/ مر آن روز را روز نو خواندند؛ سر سال نو هرمز فرودین/ بر آسوده از رنج تن دل ز كین».
کوروش و داریوش
پس از آن دوران کوروش نخستین پادشاه ایرانی بود که نوروز را عید رسمی اعلام کرد و ۵۳۴ پیش از میلاد دستورالعملی برای اجرای مراسم دولتی آن تدوین کرد. نوروز از آن زمان تاکنون تاریخ و فرهنگ مشترکی میان تاجیکها، افغانها، کردها و ساکنان سرزمینهایی است که در دوران مختلف تاریخی ذیل امپراتوری ایران بودند. داریوش بزرگ هم برای برگزاری جشن نوروز تصمیم گرفت، تختجمشید را بسازد. ساختمان عظیم و زیبای تختجمشید که تکمیل شد، مراسم نوروز تا دو هفته در آن مکان با حضور مردم برگزار شد. او ۵۱۵ پیش از میلاد، سنگ نبشته بیستون را حاوی آرزوها، اندرزها و شرح قلمرو ایران ایجاد کرد. در این کتیبه آمده، خداوند ایران را از دشمن، دروغ و خشکسالی دور سازد.
نوروز پس از اسلام
پس از اسلام تا مدتی مراسم نوروز در ایران به صورت خصوصی و خانوادگی برگزار میشد اما از زمان خلفای عباسی این مراسم به دستگاه حکومتی راه یافت اما تقویم خورشیدی با توجه به لحظه دقیق حلول سال نو از زمان جلالالدین ملکشاه سلجوقی توسط «عمرخیام» تنظیم شد و از قرن چهاردهم به رسمیت شناخته شد. در ادامه نیز بسیاری از پادشاهان ایرانی ازجمله شاهاسماعیل صفوی، شاهعباس یکم صفوی، نادرشاه، کریمخانزند و آغا محمدخانقاجار با برگزاری مراسم مختلف ازجمله تاجگذاری همزمان با نوروز به قوام یافتن جشن سال نو را کمک کردند. تاکنون هر قومی به سبک خود نوروز را جشن گرفته اما برخی آیینهای آن میان مردمان مشترک است؛ ازجمله حضور مردم در آرامگاه درگذشتگان، روشن کردن چراغ و آتش در مراسم چهارشنبهسوری، تدارک سفره هفتسین، پاکیزگی خانه و پوشیدن رخت نو، جشن و شادی، نواختن ساز و دهل و در نظر گرفتن هدایا و عیدی برای کوچکترها.
شهری برای نوروز
میرجلالالدین کزازی، پژوهشگر ادبیات فارسی، شاهنامهپژوه، شاعر، مدرس و مترجم در توصیف خود از نوروز میگوید: «درفش فرهنگ ایران، نوروز است. ما صدها و هزاران نماد و نمودار داریم که هر کدام از آنها بخشی از فرهنگ، منش و تاریخ ایران را به نمود میآورند؛ اما اگر بخواهیم یکی را برگزینیم چونان درفش فرهنگ ایرانی، (یعنی برترین آن) نمایانترین نماد از دید من، آن مگر نوروز نیست. میدانیم که خاستگاه نخستین جشن نوروز شاید جشن بهار بوده است که در بابل با شکوه بسیار آن را برمیگزاردهاند. بابلیان هم آن را از کلدانیان و سومریان به وام ستانده بودند اما هنگامی که نوروز یا جشن بهار به ایران میآید- اگر این انگاره را بپذیریم- به یکبارگی رنگ و ریخت فرهنگ ایرانی را به خود میپذیرد. آن جشن بهار تنها بهانهای میشود برای پیدایی جشن آیین نوروز که سرانجام به برترین نماد فرهنگ ایران فرا میرود. نوروز آنچنان در ایران کهن، ارزشمند و گرامی بوده است که شهریار بزرگ نامدار هخامنشی- داریوش- شهری را به پاس نوروز پی میافکند که بزرگترین، نازش خیزترین و شگفتآورترین یادگاری است که از ایران کهن به جای مانده؛ شهری که ما امروز آن را تختجمشید مینامیم. میتوان انگاشت که این شهر به پاس آن که آیین نوروز در آن برگزار بشود، پدید آمده است. تختجمشید شهری نبوده است که شهریاران هخامنشی همواره در آن بزیند، بیارمند و باشنده باشند. برهان و نشان آن هم این است که بیشترین سنگ نگارهای که در تختجمشید میبینیم، گویای رسم و راههای نوروزی است؛ فرمانروای بزرگ ایران بر اورنگ نشسته است، نمایندگانی از کشورهای گوناگون که بخشی از جهانشاهی هخامنشی را میسازند به رده ایستادهاند تا به نزد او بار بیابند و ارمغان نوروزی خود را به وی پیشکش کنند. هیچ جشنی تا بدان پایه در ایران ارزشمند نبوده است».
مواجهه جهان با آیین ایرانی
درحال حاضر نوروز در کشورهای مختلفی چون افغانستان، آلبانی، ارمنستان، آذربایجان، بنگلادش، چین، گرجستان، هند، ایران، عراق، کشمیر، قرقیزستان، قزاقستان، شمال قبرس، پاکستان، روسیه، سوریه، تاجیکستان، ترکمنستان، اوکراین و ازبکستان به عنوان عید ملی یا مناسبت خاص گروهی خاص در آن سرزمینها جشن گرفته میشود و در برخی از این کشورها نیز تعطیلات ۲ تا ۱۳ روزه برای آن در نظر گرفته شده است. ایام نوروز هر ساله توسط ایرانیان مقیم قارههای آمریکا و اروپا به ویژه در شهرهای لسآنجلس، نیویورک و فینیکس در ایالاتمتحده، تورنتو در کانادا، کلن در آلمان و لندن پایتخت بریتانیا جشن گرفته میشود. نهایتاً سازمان ملل با صدور قطعنامهای در سال ۲۰۱۰ این روز را با عنوان «روز بینالمللی نوروز» به رسمیت شناخت، پارلمان کانادا در لایحهای، نوروز را در تقویم ملی این کشور گنجاند و نمایندگان مجلس ایالاتمتحده نیز همزمان با سازمان ملل نوروز را به عنوان مناسبت فرهنگی و تاریخی مهمی به رسمیت شناختند.