رنگ‌زمینه

دروغ چرا؟

به یاد “پرویز فنی‌زاده”

صبح چهارشنبه در نخستین روز اسفند سال ۱۳۵۸ پرویز فنی‌زاده بچه‌هایش را بوسید و برای فیلمبرداری از خانه بیرون رفت. فیلم تازه‌ای را شروع کرده بود از اینکه مشغول به نقل مکان به خانه جدیدی بود، خوشحال بود. بالاخره پس از سال‌ها صاحب‌ خانه‌ای شده بود که سه اتاق داشت و او می‌توانست یکی از اتاق‌ها را به خود اختصاص دهد و عکس چارلی چاپلین را به دیوار اتاق بزند. آن روز پرویز فنی‌زاده رفت و وقتی که برگشت از احساس بدن دردی که دارد با همسرش هایده سخن گفت. حمام گرفت و به رختخواب رفت و تا یک‌شنبه ۵ اسفند که در بیمارستان مهر بستری بود اما دیگر توان نداشت و مرد از بس که نفس نداشت. خبر سینمای ایران را تکان داد؛ پرویز فنی‌زاده و مشق قاسم سریال دایی‌جان ناپلئون، هنگام بازی در یک لوکیشن کثیف، کزاز گرفت و در ۴۲ سالگی از دنیا رفت. «بابام جان دروغ چرا؟ تا قبر، آ، آ، آ،آ» دیالوگی بود که تکرار آن در این سریال او را به شهرت رسانده بود. او پدر دنیا فنی‌زاده، هنرمند عروسک‌گردانی بود که سال ۹۵ بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفت. پرویز فنی‌زاده سال ۱۳۵۵ در گفت‌وگویی با زنده‌یاد علیرضا وزل‌شمیرانی که در مجله «ستاره سینما» منتشر شد به نکات جالبی از زندگی حرفه‌ای و شخصی خود اشاره کرد: «در دوران مدرسه عاشق شدم ولی از بس زشت بودم، طرف اصلاً به من نگاه نمی‌کرد. برادرم عضو گروه تئاتر مدرسه بود به همین دلیل عضو گروه شدم و یک نقش گرفتم. نقش هم این‌طور بود که باید کتک می‌خوردم. روز اجرا همه ازجمله شخص مورد نظر به سالن آمدند و من اگر قرار بود زمین بخورم، اتفاق را دو برابر جلوه می‌دادم به این امید که دیده شوم. خب دیده شدم ولی نه از سوی دختری که عاشقش بودم بلکه صحنه من را دید و بازیگر شدم».سینما را در سال ۱۳۴۵ با فیلم «خشت و آینه» ابراهیم گلستان آغاز کرد ولی نخستین نقش اول او در فیلم «رگبار» رقم خورد. سینما را از ابتدا دوست ‌داشت ولی نه آنچنان که به تئاتر علاقه داشت. می‌گفت؛ تئاتر ضربان حیات من است: «قبول دارم که دست یافتن به شهرت در سینما خطر بزرگی دارد که همان بی‌اعتنا شدن به نفس کار است و در نتیجه سقوط ولی شکر خدا که بنده به قله شهرت نرسیده‌ام که وحشت از پرتگاه سقوطش داشته باشم. بعد از بازی در فیلم «رگبار» مدتی بیکار شدم و دلیلش اینکه حرفی زده بودم و مرکز تئاتر خوشش نیامده بود. گفته بودم در مرکز تئاتر درحال پوسیدنم که عار نیست و راست گفته بودم ولی خوشایند نبود و به بیکاری انجامید». بیضایی، تقوایی، کیمیایی، حاتمی و امیر نادری ازجمله کارگردانانی بودند که به کارشان معتقد بود: «حاتمی قلمی زیبا دارد و کلامی جذاب. تقوایی با سینما عجین است و تصاویرش هر یک به نهایی خود سینما هستند و بیضایی در طنز ژرف و سرشار مهارت دارد؛ طنزی که قابل تقلید نیست. کیمیایی در شناخت پسند و خواست مردم چنان بی‌همتاست که به‌رغم دوری از ابتذال، فیلم‌هایش با توقیف تجاری نیز مواجه می‌شود و در زمینه شناخت و درک پسند و جذب مردم از دیگران موفق‌تر است. امیر نادری شناختی درونمایه‌ای و بنیادین دارد از مردم جنوب شهری که غنی است و سرشار».

sazandegi

پست های مرتبط

‌معاویه در عصر هوش مصنوعی

بررسی اهداف ساخت سریال جنجالی معاویه با استناد به دو کتاب تازه…

معاویه آل‌سعود

سریال “معاویه”، جدیدترین محصول کشور عربستان که در ایام ماه رمضان پخش…

مخالفت دولت مدرن

درباره “سیدجمال‌الدین اسدآبادی” سیدجمال‌الدین اسدآبادی از شخصیت‌های روشنگر جهان اسلام مانند متفکران…

۱۹ اسفند ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید