درباره حورا یاوری
صدوشصتودومین شمارۀ مجلۀ «بخارا» با تصویری از دکتر حورا یاوری بر روی جلد و جشننامهای ۱۳۵ صفحهای دربارۀ او و مطالب خواندنی دیگر در ۵۴۴ صفحه منتشر شده است.
دکتر حورا یاوری (فریدی)، دانشآموختۀ دانشگاه تهران است؛ لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی و فوقلیسانس روانشناسی خود را از این دانشگاه گرفت. سپس تحصیلاتش را در آمریکا ادامه داد و به آموختن ادبیات و نقد ادبی با گرایش به ادبیات داستانی معاصر ایران مشغول شد و در این رشته دکترا گرفت. مقالات و کتابهای یاوری عمدتاً بر محور ادبیات و روانکاوی متمرکز است. کتاب «روانکاوی و ادبیات؛ دو متن، دو انسان، دو جهان: از بهرام گور تا راوی بوف کور»، «زندگی در آینه» و «داستان فارسی و سرگذشت مدرنیته در ایران» از جمله آثار او هستند.
علی دهباشی در ابتدای بخش جشننامۀ حورا یاوری این جشننامه را ادای دینی ناچیز به استادی فرهیخته دانسته است. نگین یاوری هم در مقالۀ «داستان یک زندگی» دربارۀ مهمترین ویژگی و خصلت مادرش نوشته: «نکتۀ مهم در زندگی حورا یاوری آن است که او مسیر دشوار انتخابیاش را با تدبیر و تأمل طی کرد. دشواریها و موانع را با آرامش از سر راه برداشت. ویژگی بارز او پرهیز از پرخاش و خشونت است. انسانی مصمم و شجاع اما گریزان از ستیزهجویی و پرخاشگری. او نه با خانواده به ستیز برخاست نه با ما فرزندان. مصمم و هدفمند و به دور از هیاهو زحمت کشید و به پیش رفت. هر چند فمینیست نیست اما زنی است استوار، قائم بهخود و خودساخته. نه به افتخارات خانوادگی تکیه کرد و نه به حقوق دیگران چشم داشت. وظایف گوناگون همسری و مادری را در کنار مسئولیت اداری و علمی با خوشرویی به دوش کشید. او نوشتن را در دوران جوانی و با ترجمه آغاز کرد: شوروی و غرب در ایران ۳۰ سال رقابت (۱۳۵۱) اما با نقد و تحقیق ادبی به تألیف روی آورد…»
حورا یاوری در گفتوگویی که علی دهباشی با او داشته دربارۀ الزامات نقد ادبی میگوید: «نوشتن نقد خوب مستلزم آشنا بودن با موازین و پیششرطهای تفکر انتقادی و سالهای دراز تمرین درست اندیشیدن است. درست اندیشیدن و درست پرسیدن دشوارترین کارهاست. باید بیاموزیم چه بپرسیم و چگونه بپرسیم تا بتوانیم با طرح پرسشهایی که از درون نیازها و ضرورتهای امروز و اکنون سر برمیکشد، معناهای تازه و امروزین از متن بیرون بکشیم و متنی را که میتواند به قرنها پیش از این تعلق داشته باشد در جهت مباحث و مفاهیم امروزی با حفظ اصول درونی آن متن آماده کنیم. مرتبط ساختن نقد به نیازها و ضرورتها و پرسشهای امروز شاید بتواند بزرگترین مسئولیت هر نقد باشد.»
محمد استعلامی در مطلبی با عنوان «دوستی هفتاد ساله» به خاطرۀ آشناییاش با حورا یاوری در دانشسرای عالی و همکاریشان با هم در مجلۀ «سپیدۀ فردا» میپردازد و مینویسد: «در میان ما دانشجویی از زبان و ادبیات انگلیسی بود به نام حورا فریدی که در همان نخستین دیدار، دانستیم که به زبان انگلیسی کتاب میخواند و مطالعاتی بیش از برنامۀ درس و مدرسه دارد. و این برتری او توانست، آغاز یک دوستی فرهنگی باشد که نزدیک به ۷۰ سال که از آن روزگار گذشته، شماری از آن جمع دانشجویی همواره دوستان حورا فریدی/ یاوری بوده و آثار او که در ایران و در این دیار غریب نشر میشود را با اشتیاق خواندهاند.» ماندانا زندیان هم در مقالۀ «پیوستن به اصل روشن خورشید و ریختن به شعور نور» دربارۀ سبک کار حورا یاوری مینویسد: «یاوری پرسشهای تاریخی و فرهنگی را درونی میکند و با پرسشهای گذشته و حالِ زمانهای که در آن زندگی میکند، برابر میگذارد. نوشتن برای او رودررو نشاندن جهان فکری خود با ناخودآگاه متن و نویسندهای است که پرسشهایی نزدیک به پرسشهای او را پیش میکشند.» کامیار عابدی هم در مقالۀ «گندم اتحاد شوروی، انگلستان یا ایران؟» به نقد و بررسی نخستین ترجمۀ حورا یاوری یعنی ترجمۀ کتاب « شوروی و غرب در ایران سی سال رقابت» ژرژ لنچاوفسکی، پژوهشگر آمریکایی لهستانیتبار میپردازد. ترجمۀ فرزانه قوجلو از مقالۀ «شکار مرگ در ضیافت زندگی» و مقالۀ «نگاهی به گزارشهای مدارس دخترانه» منصوره اتحادیه از دیگر مطالب این جشننامه است. در صفحات جشننامه سه مقاله هم از حورا یاوری منتشر شده است.
امر سیاسی در شاهنامه
مقالۀ «شاهنامه و امر سیاسی» ژاله آموزگار از دیگر مطالب مهم شمارۀ ۱۶۲ بخاراست که در بخش «شاهنامهپژوهی» منتشر شده است. آموزگار مینویسد: «شاهنامۀ ما تنها رزمنامه نیست. سبک نگارش آن ویژگیهای خاص خود را دارد. به آرایههای ادبی مزین است، توصیفهای غنایی دارد و بینشهای حکیمانه و فلسفی؛ مطالب میهنی، اندرزی و اخلاقی در قالب خطبههای گوناگون در آن به جلوه درآمده است. مجلسهای لطیف عاشقانه مانند عاشقانههای زال و رودابه در کنار صحنههای زندۀ پهلوانی و رزمی و قهرمانیهای رستم که در همۀ نبردهایش، پایداری ایران مدنظرش است بر ارزش این اثر میافزاید. سراسر آن ایراندوستی است. نام ایران بیش از هزار بار به کار رفته است. اما دیدگاه سیاسی شاهنامه را به نظر من که هیچ گونه تخصصی در امور حقوقی و سیاسی ندارم شاید بتوان از درون خطبههایی که در موقعیتهای گوناگون در شاهنامه آمده است به دست آورد. این خطبهها یا خطبههایی هستند که چون پادشاهان بر تخت مینشینند به عنوان خطمشی کشورداری خود ایراد میکنند، یا وصایایی هستند که شهریاران در پایان عمر خود برای حکمرانی بهتر خطاب به جانشینان خود بر زبان میآورند و یا مقدمههایی پرمحتوا و حکیمانه هستند که فردوسی خود در آغاز و پایان زمامداری برخی از شهریاران میسراید.»
در شمارۀ تازۀ «بخارا» همچنین میتوانید مطالبی از محمدرضا شفیعیکدکنی، حسن انوری، سجّاد آیدنلو، سیدمصطفی محققداماد، رضا رضازادهلنگرودی، بهاءالدّین خرّمشاهی، آیدین آغداشلو، میلاد عظیمی، عبدالحسین آذرنگ، گلنار گلناریان، هاشم رجبزاده، همایون کاتوزیان، محمدحسین دانایی، زینب یونسی، رسول جعفریان، سیروس علینژاد، ایرج پارسینژاد و… بخوانید.