به مناسبت سالگرد “هوشنگ ابتهاج”
در سالهای اخیر خیلیها امیرهوشنگ ابتهاج را با صدایش از طریق شبکههای اجتماعی بیشتر شناختند؛ شاعری که ۱۱ سال پیش از انقلاب در جشن هنر شیراز و در آرامگاه حافظ شعر میخواند و مردم را مجذوب شعرخوانیاش میکند. باستانیپاریزی در سفرنامه معروف خود، استقبال شرکتکنندگان و هیجان آنها پس از شنیدن اشعار سایه را شرح میدهد و مینویسد که تا قبل از آن هرگز باور نمیکرده که مردم از شنیدن یک شعر نو تا این حد هیجانزده شوند. ۱۹ مرداد امسال، دومین سالی است که جهان ما بدون هوشنگ ابتهاج است. سایه خطابش میکردند و خودش درباره این تخلص گفته بود: «حروف و کلمات برای من رنگ دارند: «ر» خاکستری، «گ» نارنجی و «ج» سیاه است. یا کلمات برایم سرد و گرماند: سایه کلمهای «سرد» است، گلابی کلمهای «گرم». به گمان من در کلمه سایه یک مقدار آرامش و خجالتی بودن و فروتنی و بیآزار بودن هست؛ اینها برای من جالب بود و با طبیعت من میساخت. خود کلمه سایه از نظر حروف الفبا حروف نرم بدون ادعایی است. در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد در مقابل خشونت و حتی میشود گفت وقاحت». از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ شمسی سرپرست برنامه گلها در رادیوی ایران و پایهگذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود. غزلها، تصنیفها و اشعار نیمایی او بارها از سوی محمدرضا شجریان، علیرضا افتخاری، شهرام ناظری، حسین قوامی و محمد اصفهانی اجرا شده بود. از میان آنها تصنیف تو ای پری کجایی و تصنیف سپیده (ایران ای سرای امید) بسیار خاطرهانگیز و معروف شده است. در سالهای منتهی به انقلاب، بعد از ماجرای تلخ ۱۷ شهریور در میدان ژاله به همراه محمدرضا لطفی، محمدرضا شجریان و حسین علیزاده در حرکتی اعتراضی، استعفای خود را از رادیو نوشت. سایه را سال ۶۲ با اتهام فعالیت در حزب توده بازداشت کردند و ۳۶۲ روز در زندان بود. آخرین شعری هم که در زندان سرود درباره ارغوان و دلتنگی برای خانه کوشک بود. او این شعر را به یاد درخت بزرگ گل ارغوان که در حیاط خانه داشت و هر روز آن را آب میداد، سرود و این شعر شهرت زیادی پیدا کرد. تصحیح او از غزلهای حافظ از مهمترین آثار هوشنگ ابتهاج است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» در ۱۳۷۲ شمسی چاپ شد. او سالهای زیادی را صرف پژوهش و حافظشناسی کرده است. در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۹۵ شمسی، بیستوسومین جایزه ادبی و تاریخی محمود افشاریزدی در باغ موقوفات افشار به انتخاب اعضای هیات گزینشف جایزه این بنیاد به هوشنگ ابتهاج اهدا شد و در سال ۹۷ در مراسم پایانی ششمین «جشنواره بینالمللی هنر برای صلح» نشان عالی «هنر برای صلح» به او و ۳ هنرمند دیگر اهدا شد. در رشت به دنیا آمده بود و در کلن آلمان در گذشت. پدر او، میرزا آقاخان ابتهاج از افراد سرشناس در رشت بود که مدتی هم رئیس بیمارستان پورسینا در این شهر بود. دوران ابتدایی را در رشت گذراند و بعد از گذراندن سال چهارم دبیرستان برای ادامه تحصیلش راهی تهران شد. او سال پنجم دبیرستان را در دبیرستان تمدن تهران تحصیل کرد و همان جا نخستین دفتر شعرش را هم نوشت و منتشر کرد. هیچگاه هم درس و مدرسه را دوست نداشت. در جوانی عاشق دختری ارمنی به نام گالیا شد؛ عشقی که بعداً الهامبخش اشعار شاعرانه او شد و شعری برای او سرود. او در این شعر علاوه بر اوضاع موجود، دیدگاههای سیاسی خودش را هم به تصویر کشید. البته در نهایت با آلما مایکیال ازدواج کرد و صاحب ۴ فرزند شد. درباره مهاجرتش به آلمان گفته بود: «رفتن من به آلمان اجبار نبود، اول یکی از بچههایم رفت آلمان، بعد زنم رفت که بچهام تنها نباشد، بعد بچههای دیگر رفتند، یک مدتی هم من ممنوعالخروج بودم، بالاخره من هم سال ۶۴ رفتم. مهاجرت نکردم و گاهی تهران هستم».