رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : در مسیر مردم

در مسیر مردم

پیروزی پزشکیان و ناشناخته‌هایی مثل ولی‌الله افخمی‌راد

قاسم خرمی؛ روزنامه‌نگار و پژوهشگر صنعتی

 

یادداشتی در روزنامه سازندگی خواندم با موضوع تقدیر از نقش اثرگذار عباس عبدی و احمد زیدآبادی در انتخابات اخیر و پیروزی دکتر پزشکیان، که جدای پرداختن به ماهیت نوشته، اصل و اساس چنین نگاه و توجهی از جهات مختلفی قابل تقدیر و تحسین است.
عبدی و زیدآبادی و بسیار کسانی دیگر در کسوت روزنامه‌نگاری، روشنگری و روشنفکری، آدم‌های به واقع عجیب‌وغریبی هستند که نه خود آنها مایل‌اند در باره گفتار و رفتارشان توضیحی ارائه کنند و نه اغلب ما قادریم چنان سبک و سلوک سیاسی پرخطر و پرضرری را به تمامی درک کنیم یا در پیش گیریم. هر دوی آنها از مغضوبان و مجروحان عرصه پرکشمکش سیاست سه دهه اخیر ایران هستند که هنوز هم در این سرزمین بلاخیز مانده‌اند، می‌جنگند، نفس می‌کشند و نفس می‌دهند. کنش‌های آنها، فصلی و مقطعی نیست و در حقیقت مبارزه برای آنچه باور دارند (و یقیناً الان نباید چیزی فراتر از یک زندگی معمولی، آرام و احترام‌آمیز برای ایرانیان باشد) را تبدیل به سبک زندگی خود کرده‌اند؛ با آن می‌خوابند و با آن بلند می‌شوند. نه تحکم‌های حکومتی آنها را عقب رانده است و نه تشویق‌های غیرحکومتی، سبب جوش‌وخروش اضافی در آنها شده است. با این حال، قدرشناسی از اینها، آن هم در چنین زمانه‌ای، اولا ترویج الگوهای سیاست‌ورزی مسئولانه بر مدار منافع ملی و در ثانی توجه دادن جامعه به نقش بی‌بدیل نیروهای فکری و سیاسی اصیل در ممکن‌سازی تغییر به ظاهر غیرقابل تغییر است؛ خاصه در شرایطی که اغلب نیروهای اجتماعی اعم از بروکرات‌ها و تکنوکرات‌ها و حتی احزاب رسمی و منصب‌داران پیشین و جنبش‌های دانشجویی، سپر انداخته بودند و اپوزیسیون جعلی خارج‌نشین هم، هر نوع تغییر موازنه نیروها در درون نظام جمهوری اسلامی را خیال‌پردازی اتوپیایی و ناممکن می‌دانستند. انتخابات اخیر اما به‌ویژه حضور چند هفته‌ای در جبهه‌ای که خیلی باوری به پیروزی نبود و البته آن سوی شکست هم، بسیار تاریک و پرهزینه می‌نمود، برای شخص من درس‌های زیادی به همراه داشت. ازجمله اینکه برای حرکت در مسیر بهروزی ایرانیان، نیاز نیست همه عبدی، زیدآبادی، تاج‌زاده، زیبا‌کلام و یاشار سلطانی باشند؛ مهم این است که هر کس در جایی که ایستاده یا قرار گرفته است، کاری که فکر می‌کند درست است را درست انجام دهد. ولی‌الله افخمی‌راد شاید یک از هزاران نفر ناشناخته یا کمتر شناخته شده باشند که در انتخابات اخیر چنین کردند. افخمی که در یک ماهه اخیر به‌عنوان مسئول کمیته صنعت، معدن و تجارت ستاد مرکزی پزشکیان فعالیت می‌کرد، نه نویسنده و سخندان و سخنران و روشنفکر و روزنامه‌نگار است و نه اهل جنگ و جدال فکری و فیزیکی. حتی به لحاظ ظاهر هم قامت استخوانی و نحیف و صدای آرام و ضعیفی دارد که به سختی شنیده می‌شود اما در همان صدای آرام او، طنینی دلنشینی و پرشکوهی از صداقت و استقامت وجود دارد که من نظیر آن را کمتر دیده‌ایم. افخمی را بیش از ۲۰ سال است که می‌شناسم، هر دو خراسانی هستیم و هر دو هم سال‌هایی در وزارت صنعت همکار بوده‌ایم. اما شوربختانه، هیچ وقت فرصت همکاری نزدیک پیدا نکردیم و فضای خشک اداری، شانس شناخت عمیق و دقیق او را، برای دو دهه، از من دریغ کرده بود.

در این یک ماه اخیر مجالی دست داد تا او را در دل بی‌نظمی‌های معمول ستادهای انتخاباتی از نو بشناسم. اداره یک کمپین انتخاباتی به هیچ وجه، شباهتی با مدیریت سازمان‌های اداری ندارد. با مجموعه‌ای از آدم‌های مواجه بود که هر کس می‌خواست کار کند و هر کاری به کاری برخورد می‌کرد و هیچ‌کس هم نقشه مشخصی برای راهی که باید می‌رفت، نداشت. اگر افخمی یواش حرف می‌زد کسی نمی‌شنید، داد می‌زد، کسی دیگری به دل می‌گرفت و قهر می‌کرد و خلاصه اوضاعی بود که باید می‌دیدید!
از طرفی، کمیته صمت ستاد، ماهیت کارفرمایی داشت، یعنی قرار بود مدیران ارشد یا کارآفرینان و صاحبان کسب‌وکار در آن حضور و تردد داشته باشند. پذیرایی در یک فضای بی‌امکانات و حتی کم صندلی برای افراد متشخصی که به هر حال برای خودشان کسی بودند و متقاعد کردن آنها، برای ریسک حمایت از پزشکیان به هیچ وجه کار ساده‌ای نبود اما افخمی با آرامش و متانت و البته صداقتی که خاص اوست به درستی از عهده این نقش خطیر برآمد. شاید برجسته‌ترین ویژگی او، فقدان لاف و گزاف و خودنمایی بود. در روز برگزاری همایش بزرگ صنعت‌گران که با همت خود او و همکارانش برگزار شده بود، نه‌تنها حاضر به سخن گفتن نشد حتی مایل نبود در نزدیکی جایگاه سخنرانان و میهمانان بنشیند تا مبادا شائبه‌ای ایجاد شود.
در این مدت، دو بار دچار بیماری سخت شد. یک بار به خاطر سرماخوردگی توان نفس کشیدن نداشت و یک بار هم به دلیل عارضه کمردرد، قدرت ایستادن و نشستن نداشت و طبق تجویز پزشک فقط باید دراز می‌کشید و استراحت می‌کرد. اما با همه اینها، او هر روزه، در محل ستاد حضور پیدا می‌کرد و حداقل روزی دو تا سه بار در نشست‌های مختلف با صنعت‌گران، بازرگانان، معدنکاوان و اصناف و شرکت‌های دانش‌بنیان و استارت‌آپی و … شرکت می‌کرد و بعضاً به اصرار، سخنرانی. از درد به خود می‌پیچید اما اجازه نمی‌داد که کسی ناامید از در خارج شود.
افخمی، عصر روز شنبه که نتیجه انتخابات اعلام شد، همکاران کمیته صمت را جمع کرد و گفت: من هیچ ارتباط و صمیمیت خاص و شخصی با پزشکیان نداشتم و ندارم. به گفتمان او اعتقاد داشتم و سرنوشت این جامعه برای من مهم بود. اکنون کار من به پایان رسیده است.
به این ترتیب، کت‌اش را برداشت، پوشید و به محل دفتر کار خصوصی‌اش در خیابان ستارخان تهران بازگشت تا به جبران زیان‌هایی بپردازد که در غیاب یک ماه او حادث شده بود. افخمی نمونه‌ای از صدها نفری است که پزشکیان را بالاخره صدای بی‌صدایان کردند. اگر چیزی در عالم سیاست ارزش غبطه خوردن داشته باشد یقیناً باید به پزشکیان غبطه خورد بابت چنین همراهان شفیق و صدیقی؛ خلاصه، خوش به حال پزشکیان.

sazandegi

پست های مرتبط

وطن‌پرست ملی‌گرا

به مناسبت سالمرگ “داریوش فروهر” داریوش فروهر از سیاستمدارانی بود که در…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

انگاره‌های آخرالزمانی

“عمادالدین باقی” در خشونت‌های چند دهه اخیر در خاورمیانه همواره طرفین جنگ…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

انحراف سند چشم‌انداز

کارگزاران سازندگی ایران حاضر است، سند چشم‌انداز ۱۴۲۴ را تهیه و تدوین…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید