رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : دنبال تغییر حکومت ایران نیستیم

دنبال تغییر حکومت ایران نیستیم

تام باراک سیاست‌های ترامپ در قبال ایران را تشریح کرد

گفت‌وگوی اخیر «تام باراک»، فرستاده ویژه دونالد ترامپ در امور سوریه و سفیر آمریکا در ترکیه، تصویری روشن از تغییر پارادایم در سیاست خارجی دولت ترامپ نسبت به خاورمیانه به‌ویژه ایران ترسیم می‌کند؛ تغییری که نه‌تنها بر رویکرد عدم مداخله مستقیم و مخالفت با «تغییر رژیم» تکیه دارد بلکه آن را با درکی تازه از ظرفیت‌ها و محدودیت‌های قدرت آمریکا پیوند می‌زند. باراک در این گفت‌وگو بر‌اساس تجربیات خود در سیاستگذاری واشنگتن، مجموعه‌ای از ارزیابی‌ها و هشدارها را ارائه می‌دهد که در کنار انتشار «سند به‌روز شده راهبرد امنیت ملی آمریکا»، معنای دقیق‌تری به تحولات اخیر می‌بخشد.

نه به تغییر رژیم
باراک تأکید می‌کند که دولت ترامپ برخلاف تصورات رایج در پی تغییر رژیم در ایران نیست. او با اشاره به تجربه تاریخی آمریکا می‌گوید: «از سال ۱۹۴۶ تاکنون واشنگتن در ۹۳ طرح کودتا یا تغییر رژیم حضور داشته و همه آنها با شکست مواجه شده‌اند». این بیان صریح علاوه بر نفی نگاه مداخله‌گرایانه حاوی نوعی اعتراف به شکست استراتژیک در دهه‌های گذشته است؛ به‌ویژه در مورد ایران که به تعبیر او «دو بار» تلاش برای مداخله در ساختار سیاسی‌اش، نتیجه‌ای پایدار نداشته است. نکته مهم‌تر آنکه باراک تأکید می‌کند ترامپ، وزیر خارجه‌اش و سناتور مارکو روبیو برخلاف برخی جریان‌های تندرو جمهوری‌خواه، نه‌تنها به‌دنبال تغییر نظام سیاسی ایران نیستند بلکه حل مسائل منطقه‌ای را «مسئولیت بازیگران منطقه‌ای» و نه واشنگتن می‌دانند. او حتی می‌گوید، این موضوع «بیش از هر چیز به اسرائیل مربوط است، نه آمریکا» که نشان‌دهنده، انتقال بخشی از بار مسئولیت امنیتی از واشنگتن به تل‌آویو است.

خاورمیانه از نگاه ترامپ
باراک عملکرد ترامپ را در پایان دادن به «جنگ ۱۲ روزه» یک اقدام «تاریخی» می‌خواند؛ اما در عین حال تأکید می‌کند که نباید رئیس‌جمهوری آمریکا را مسئول تغییرات بنیادی در ساختار سیاسی منطقه دانست. در واقع، پیام او روشن است: سیاست خارجی آمریکا در دوره ترامپ، بازتعریفی از «حد و مرز دخالت» را تجربه می‌کند.

نقش ایران در منطقه
در تحلیل باراک، ایران همچنان بازیگر اصلی بی‌ثباتی در عراق و منطقه معرفی می‌شود. او مدعی است، شبه‌نظامیان نزدیک به ایران «عملاً بر پارلمان عراق مسلط هستند» و این امر قدرت مانور دولت محمد شیاع السودانی را محدود کرده است. باراک با اشاره به حشد شعبی، ساختار قدرت در بغداد را «فلج شده» توصیف می‌کند.
او سپس تصویری گسترده‌تر از موازنه منطقه‌ای ارائه می‌دهد: ایران در لبنان، سوریه، عراق و حتی ترکیه حضور و نفوذ قابل‌توجهی دارد اما در ماه‌ها و سال‌های اخیر «در حزب‌الله، حماس و حوثی‌ها عقب رانده شده» و حتی «در خاک خود هدف حمله قرار گرفته است» و اکنون «برای حفظ عراق» می‌جنگد؛ زیرا از دید او «این تنها چیزی است که برای تهران باقی مانده است». این ادعاها، صرف‌نظر از دقت آن، بیانگر درکی در واشنگتن از وضعیت تازه منطقه است؛ نوعی تصور از «ایران تضعیف ‌شده» که نیازمند مهار چندلایه است، نه درگیری مستقیم.

توافق با ایران
باراک مسیر حل‌وفصل بحران‌ها را «توافق مستقیم میان ایران و آمریکا» می‌داند. او می‌گوید، ترامپ برای گفت‌وگو آماده است اما «نه برای یک مذاکره ظاهری که زمان بخرد و فعالیت نیروهای نیابتی ادامه یابد». از نگاه او، اگر تهران خواسته‌های واشنگتن درباره توقف حمایت از گروه‌های هم‌پیمان و محدودسازی غنی‌سازی را بپذیرد، «پاسخ مسئله» به‌دست خواهد آمد و آمریکا نیز قصد «کشتار یا نابودی هیچ گروهی را ندارد» بلکه می‌خواهد یک چارچوب پایدار ایجاد شود. در این بخش، باراک به نکته مهمی اشاره می‌کند: تفاوت افق زمانی تصمیم‌سازی در دو کشور. او می‌گوید: «رئیس‌جمهوری آمریکا در سال دوم دوره خود است اما حکومت ایران چشم‌اندازی ۵۰ ساله دارد». این جمله به‌معنای اذعان به ‌عدم تقارن ساختاری در قدرت تصمیم‌سازی است؛ موضوعی که همواره یکی از چالش‌های واشنگتن در مقابل تهران بوده است.

خاورمیانه دیگر اولویت نیست
اهمیت سخنان باراک زمانی بیشتر مشخص می‌شود که در کنار «سند امنیت ملی» تازه منتشرشده آمریکا قرار گیرد. این سند ۳۳ صفحه‌ای نشان می‌دهد که خاورمیانه به‌طور جدی از اولویت‌های اصلی سیاست خارجی آمریکا خارج شده است. سند ادعا می‌کند که وضعیت منطقه «به اندازه‌ای که تیترهای خبری می‌گویند، بحرانی نیست» و ایران، که پیش‌تر عامل اصلی بی‌ثباتی تصویر می‌شد، «در دو سال گذشته به‌شدت ضعیف شده است». سند همچنین به تأثیر مجموعه‌ای از اقدامات از‌جمله عملیات اسرائیل و «چکش نیمه‌شب» ترامپ علیه برنامه هسته‌ای ایران اشاره می‌کند و مدعی است این اقدامات توان منطقه‌ای تهران را محدود کرده است.
مهم‌ترین گزاره سند اما این است: «روزهایی که خاورمیانه بر برنامه‌ریزی بلندمدت سیاست خارجی آمریکا سایه می‌انداخت به پایان رسیده است.» این تغییر، بیانگر راهبردی گسترده‌تر است: تمرکز بر رقابت‌های ژئوپلیتیک بزرگ با چین و روسیه و کاستن از بار حضور نظامی و سیاسی در خاورمیانه.

منافع ثابت آمریکا
با وجود کاهش اهمیت کلی منطقه، سند امنیت ملی مجموعه‌ای از منافع ثابت آمریکا را برشمرده است: امنیت خطوط انرژی خلیج‌فارس، باز‌ ماندن تنگه هرمز و دریای سرخ، جلوگیری از تبدیل منطقه به پایگاهی برای حملات علیه آمریکا و تضمین امنیت اسرائیل. در کنار اینها تأکید شده که واشنگتن دیگر وارد پروژه‌های «ملت‌سازی» و جنگ‌های فرسایشی نخواهد شد؛ بلکه می‌خواهد تهدیدها را از طریق «مدیریت ایدئولوژیک و نظامی» مهار کند. همچنین گسترش توافق‌های ابراهیم به‌عنوان یکی از ستون‌های سیاست جدید معرفی شده است.

جمع‌بندی
مجموع این اظهارات و اسناد، تصویری روشن از راهبرد تازه واشنگتن ارائه می‌دهد: رهیافتی که در آن مداخله مستقیم جای خود را به مدیریت از دور داده، ایران نه دشمنی برای جنگ نظامی بلکه هدفی برای مهار هوشمندانه دانسته می‌شود و خاورمیانه از مرکز ثقل سیاست خارجی آمریکا خارج شده است. در این میان سخنان تام باراک بیش از یک تحلیل شخصی، بازتاب‌دهنده یک جهت‌گیری رسمی است: نه به تغییر رژیم، آری به توافق و مدیریت یک منطقه که دیگر در اولویت نخست نیست اما همچنان برای امنیت انرژی و اسرائیل حیاتی است.

برچسب ها :

sazandegi

پست های مرتبط

دانشگاه، خانه مطالبه‌گری است

جلسه وزیر علوم با دانشجویان فضای سال‌های اخیر دانشگاه‌ها در ایران زیر…

۱۶ آذر ۱۴۰۴

خطای معیار طبقاتی

نقدی بر سخنان “دکتر محمود سریع‌القلم به قلم؛ کوروش احمدی؛ دیپلمات پیشین…

۱۶ آذر ۱۴۰۴

خطر در جنوب

بیانیه تند شورای همکاری خلیج‌فارس علیه جزایر سه‌گانه چهل‌وششمین نشست سالانه سران…

۱۵ آذر ۱۴۰۴

دیدگاهتان را بنویسید