رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > سیاست : دوم خرداد دوم؟

دوم خرداد دوم؟

سازندگی به بررسی تحلیلی شبا‌هت‌ها، رخدادها و شرایط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی پیش از دوم خرداد ۱۳۷۶ و قبل از هشتم تیر ۱۴۰۳ پرداخته است آیا دوم خرداد دیگری در راه است؟

اکبر منتجبی، سردبیر روزنامه سازندگی

فارغ از اینکه نتیجه انتخابات ریاست‌جمهوری چه خواهد شد اما مشابهت‌های شرایط امروز با شرایط پیش از خرداد ۱۳۷۶ بسیار است. آیا یک‌ دوم خردادی دیگر در راه است، یا اینکه این شباهت‌ها تصادفی است؟ آنچه در چند روز گذشته دیده‌ایم، تکان خوردن جامعه بی‌رمقی است که تا پیش از این و به‌خصوص در دو انتخابات قبل اساساً میلی به رای دادن نداشت اما اکنون در تردید است که رای بدهد یا ندهد؟ ضمن آنکه عموم نظرسنجی‌ها نشان‌دهنده این است که مشارکت مردم در انتخابات با حدود ۱۵ درصد افزایش روبه‌رو بوده است. اما این مشابهت‌های خرداد ۱۳۷۶ و تیر ۱۴۰۳ چیست که نشان می‌دهد، چپ درحال برخاستن است؟ شاید لازم باشد کمی به عقب برگردیم. به سال ۷۶ و روزهایی که چپ در تقلای آن بود با کاندیدایی که امیدی به او نبود، اندوخته‌ای را حفظ کند برای روزها و سال‌های بعد اما با یک سونامی رای روبه‌رو شد که نه ‌فقط چپ که محافظه‌کاران آن دوران نیز تصورش را نمی‌کردند. پس به عقب برگردیم.

روزنه‌گشایی کارگزاران سازندگی
رقابت‌های انتخاباتی مجلس پنجم درحالی آغاز شد که مجمع روحانیون مبارز، قدرتمندترین حزب سیاسی چپ اعلام کرد به دلیل ردصلاحیت‌ها در انتخابات شرکت نمی‌کند اما با تشکیل حزب کارگزاران سازندگی، این حزب اعلام کرد که در انتخابات شرکت می‌کند و پس از آن نیز سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و دفتر تحکیم وحدت نیز اعلام حمایت کردند. بدین‌ترتیب در آن انتخابات، چهار گروه و جریان سیاسی به رقابت با یکدیگر پرداختند که گروه راست مدرن در قالب حزب کارگزاران و با شعار «عزت اسلامی، تداوم سازندگی، آبادانی ایران» وارد عرصه سیاسی شد. در کنار آنها جناح چپ با ائتلافی با نیروهای خط امام و متشکل از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی برای شرکت در انتخابات نامزد معرفی کردند. جناح راست سنتی و در رأس آن جامعه روحانیت که با شعار «پیروی از خط امام، اطاعت از رهبری، حمایت از هاشمی» وارد عرصه رقابت انتخاباتی شد. در همان ایام از دل راست سنتی، یک جناح چپ جدید هم به نام «جمعیت دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی» با محوریت محمد ری‌شهری تاسیس شد که آنها نیز در انتخابات شرکت کردند. در واقع مشارکت کارگزاران در انتخابات مجلس پنجم به‌ مثابه بیانیه روزنه‌گشایان بود که در کمال ناامیدی رخ داد اما از دل آن حدود ۸۰ نفر توانستند به مجلس راه پیدا کنند و نام خود را مستقلین بگذارند. چنانکه در مجلس دوازدهم نیز جبهه اصلاحات اعلام کرد در انتخابات شرکت نمی‌کند اما عده‌ای از فعالان سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با انتشار بیانیه‌ای اعلام کردند به قصد روزنه‌گشایی وارد انتخابات می‌شوند. در کنار آنها سه حزب کارگزاران سازندگی ایران، اعتماد ملی و ندای ایرانیان نیز اعلام کردند در این انتخابات شرکت می‌کنند.

انتخابات دو مرحله‌ای و شکستن آرای رئیس مجلس
رئیس مجلس چهارم، علی‌اکبر ناطق‌نوری بود که در انتخابات مجلس با لیست جامعه روحانیت مبارز- مشابه لیست جبهه انقلاب- شرکت کرد و اگرچه در مجلس چهارم، نفر اول تهران شده بود اما در مجلس پنجم به دلیل اختلافاتی که محافظه‌کاران و راست سنتی دچار آن شده بودند، آرای او کم شد به طوری که نتوانست نفر اول تهران باشد. در انتخابات مجلس پنجم، این فائزه هاشمی بود که نفر اول تهران شد و تنها دو نفر در مرحله اول آرای لازم را کسب کردند، اول فائزه هاشمی و دوم ناطق‌نوری بودند. دیگر شرکت کنندگان به دور دوم رفتند. چنانکه در انتخابات مجلس دوازدهم، قالیباف نیز که در مجلس یازدهم نفر اول تهران بود به دلیل اختلافات درونی اصولگرایان و غلبه بدنه بر رأس، با ریزش یک میلیونی آرا مواجه شد و از شهر تهران فقط ۴۰۰ هزار رای گرفت. این انتخابات نیز مانند انتخابات مجلس به مرحله دوم رفت تا نمایندگان در مرحله دوم مشخص شوند.

نماد وضع موجود
هر دو رئیس مجلس، چه ناطق‌نوری و چه قالیباف با رؤسای‌جمهوری وقت خود در عین انتقاد ضمنی از اداره دولت اما حامی دولت بودند. ناطق‌نوری، هم پیمان هاشمی‌رفسنجانی بود و در مجلس به او و دولت او سخت نمی‌گرفت. محمدباقر قالیباف نیز اگرچه منتقد برخی از روش‌های دولت رئیسی بود اما با این حال همراه دولت بود و اساساً به وزرای رئیسی در سه سال گذشته سخت نگرفت. در واقع مجلس باید ناظر بر دولت می‌بود اما رفیق دولت شد.
با چنین وضعیتی راست سنتی و محافظه‌کاران در مجلس فعالیت را برای انتخابات ریاست‌جمهوری آغاز کردند و کارگزاران سازندگی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که فراکسیون مستقلین را تشکیل داده بودند به ریاست‌جمهوری سال ۷۶ به‌عنوان یک فرصت برای بازسازی تشکیلاتی چشم دوختند. آنها اطمینان داشتند که نمی‌توانند در انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۶ پیروز شوند. زیرا علی‌اکبر ناطق‌نوری، رئیس مجلس پنجم با آنکه نفر اول تهران نشده بود، اما از قدرت بسیاری در حاکمیت برخوردار بود، محل مراجعه افراد سیاسی بود و همراه دولت هاشمی‌رفسنجانی تلقی می‌شد. بسیاری او را یکی از افرادی می‌دانستند که نقشی در وضعیت موجود کشور به خصوص در سال‌های ۷۵ -۷۶ داشت. چنانکه محمدباقر قالیباف نیز اگرچه نفر اول تهران نشد و به نظر رسید که جایگاهش در میان اصولگرایان دچار تردید شده اما همچنان از چهره‌های قدرتمند جناح اصولگراست و او را یکی از بانیان وضع موجود می‌خوانند.

از تعدیل اقتصادی تا جراحی اقتصادی
اما جدا از مجلس در جامعه و دولت نیز اتفاقات دیگری نیز رخ داد که بسیار شبیه اتفاقات امروز بود. هاشمی‌رفسنجانی در دوره ریاست‌جمهوری خود به این نتیجه رسیده بود که باید بخش دولتی را لاغر و بخش خصوصی را تقویت و بازسازی کند. به همین دلیل نیز با برنامه‌ای که به «تعدیل اقتصادی» شهرت یافت، خصوصی‌سازی بخش دولتی را آغاز کرد. این یک جراحی بزرگ در اقتصاد ایران بود. بخش دولتی در دوران نخست‌وزیری مهندس میرحسین موسوی فربه شده بود و کارایی خود را نیز از دست داده بود و به اقتصاد کشور لطمه می‌زد. برای هاشمی و دولتش مساله اصلی اقتصاد بود. او با توجه به نیاز کشور به بازسازی با سیاست‌های تعدیل ریل‌گذاری کشور را دچار تغییرات بنیادین کرد تا تصدی‌گری دولت به حداقل برسد و خصوصی‌سازی شرکت‌های دولتی آغاز شود. ظاهراً هاشمی این سیاست را بر مبنای توصیه صندوق بین‌المللی پول در دستور کار قرار داده بود و هدفش تحقق عدالت اجتماعی از طریق تولید ثروت بود. اما این کار فشار بی‌امانی به مردم در حوزه اقتصاد و معیشت وارد کرد. به تبع آن سیاست‌های تعدیل مخالفان سرسختی هم پیدا کرد. منتقدان چپ هاشمی که عموماً مجمع روحانیون مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب و دفتر تحکیم وحدت بودند و البته اقتصاددانان مرتبط با آنان می‌گفتند، هاشمی درحال گرته‌برداری از سیاست‌های غربی و پیاده کردن آنها در کشور اسلامی ایران است. اما هیچ‌کس نمی‌گفت که هاشمی ناچار به اجرای تعدیل است. سیاست‌های تعدیل ۲۰ سال بعد ابتدا در دولت حسن روحانی سپس در دولت رئیسی با عنوان جراحی اقتصادی آغاز شد. هم حسن روحانی ناچار به جراحی اقتصادی بود و هم رئیسی در اولین سال تشکیل دولت خود مجبور به اجرای آن بود. درآمدهای دولت روحانی به واسطه تحریم‌های همه‌جانبه آمریکای پس از ترامپ بسیار کاهش پیدا کرده بود. پس روحانی در سال ۹۸ به این نتیجه رسید که باید بنزین را تا ۲۰۰ درصد گران کند. بدین‌ترتیب بنزین دوباره سهمیه‌ای شد و قیمت هر لیتر آن ۱۵۰۰ تومان تعیین شد. نرخ هر لیتر بنزین آزاد نیز از ۱۰۰۰ به ۳۰۰۰ تومان افزایش یافت. روحانی دلیل این افزایش را تقسیم درآمد حاصله بین ۶۰ میلیون ایرانی عنوان کرد و گفت: «ریالی از این پول به خزانه نخواهد رفت». اما سخن او بی‌فایده بود. ناگهان با افزایش قیمت‌ها روبه‌رو شدیم. سه سال بعد نیز ابراهیم رئیسی مجبور شد، قیمت چهار کالای اساسی را افزایش بدهد. رئیسی با اینکه با شعارهای بزرگی چون مهار تورم، افزایش یارانه‌ها، گره نزدن سفره مردم به تحریم‌ها، افزایش تولید خودرو، کاهش قیمت خودرو، ساخت سالانه یک میلیون واحد مسکونی، حل بحران بورس و … رئیس‌جمهور شده بود اما در عمل دید ناچار است در اولین سال دولت خود به آزادسازی برخی از کالاها روی بیاورد. او نیز دچار کسری بودجه بود و نمی‌توانست صرفاً با نقدینگی کشور را اداره کند. با آزادسازی قیمت‌ها، ارز ترجیحی ۴۲۰۰ تومانی نیز حذف شد. به همین دلیل ناگهان قیمت‌ها به صورت فورانی افزایش یافت و دولت را در تنگنای اعتراضات اجتماعی قرار داد.

اعتراضات اجتماعی
یکی دیگر از مشابهت‌های دو انتخابات ریاست‌جمهوری امسال و سال ۷۶ اعتراضات اجتماعی قبل از آن بود. این اعتراضات ریشه اقتصادی داشت. اجرای سیاست‌های تعدیل و نیز جراحی بزرگ اقتصادی هر دو باعث اعتراضاتی چه در دهه ۷۰ و چه در سال‌های گذشته شد که نتیجه این اعتراضات و خشم مردم کمک کرد که فضای امنیتی حاکم شود و با معترضان برخورد شود. در ۱۴۰۱ داستان از مرگ مهسا امینی آغاز شد. در آبان ۹۸ با افزایش قیمت بنزین. در دی ‌ماه ۹۶ با محوریت نه به گرانی بود. نقطه مشترک تمام این اعتراضات مانند اعتراضاتی که در دهه ۷۰ رخ می داد، این بود که همگی شورش‌ها کور و بدون رهبر بودند. اگرچه براندازان تلاش کردند بر این اعتراضات سوار شوند و ماهی خود را صید کنند اما ناکام ماندند. شورش ۱۳۷۴ در اسلامشهر را دومین شورش بزرگ پس از انقلاب ارزیابی و نامگذاری کردند. اعتراض مردم به یک دلیل ساده آغاز شد. آنها از افزایش کرایه‌ها ناراضی بودند. بعد اعتراض به فقر و کمبود آب نیز به آن افزوده شد. نتیجه آن شورش و اعتراض تخریب بانک‌ها، اماکن دولتی و مغازه‌ها و تصرف پاسگاه پلیس بود.

از مرتضی رفیق‌دوست تا ساداتی‌نژاد
فسادهای بزرگ، یکی دیگر از این شباهت‌هاست. در دهه ۷۰ اختلاس ۱۲۳ میلیاردی رخ داد و پای محسن رفیق‌دوست که یکی از مقامات مهم محافظه‌کاران و راسنت سنتی بود را به آن باز کرد. زیرا برادرش یکی از متهمان بزرگ این پرونده بود. محسن رفیق‌دوست، رئیس وقت بنیاد مستضغفان بود که در دوره خود بزرگ‌ترین کارتل اقتصادی ایران بود. خود نیز از اعضای شورای مرکزی و بزرگان حزب موتلفه بود که در آن دوران یکی از مهم‌ترین احزاب وقت بود. در دهه ۹۰ این بزرگ‌ترین اختلاس ایران خوانده شد. دقیقاً مثل فساد چای دبش که بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ ایران نام گرفت و پای دو تن از مقامات دولت رئیسی به آن گره خورده بود. سیدجواد ساداتی‌نژاد، وزیر کشاورزی و سیدرضا فاطمی‌امین، وزیر وقت صنعت دو وزیری بودند که قوه قضائیه اعلام کرد یکی از آنها محکوم شده است و دیگری پرونده‌اش درحال بررسی است. در آن دوره نیز مجلس پنجم چندان روی خوشی به اختلاس ۱۲۳ میلیاردی نشان نداد، چنانکه مجلس قالیباف نیز از کنار اختلاس چای دبش با سکوت گذشت. اما هر دو اختلاس شکاف بزرگی را در میان اصولگرایان دیروز و امروز پدید آورد.

‌رؤسای مجلس کاندیدای ریاست ‌جمهوری می‌شوند
با نزدیک شدن به انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶ ناطق‌نوری رئیس وقت مجلس، کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری شد. او دومین رئیس مجلسی بود که کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شد. پیش از او اکبر هاشمی‌رفسنجانی، پس از رحلت امام و رهبری آیت‌الله خامنه‌ای ناگزیر شد که از مجلس به ریاست‌جمهوری برود اما ناطق این اجبار را نداشت. او خود می‌خواست که دولت جدیدی تشکیل دهد که هم رگه‌‌هایی از دولت هاشمی را داشته باشد و هم همچنان راست سنتی اریکه دولت را از دست نداده باشد. همین اتفاق نیز برای محمدباقر قالیباف افتاد. قالیباف اگرچه چندین بار دیگر شانس خود را برای ریاست‌جمهوری آزموده بود و هر بار نیز ناموفق شده بود، یک بار از نیروی انتظامی کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری شد، دو بار نیز از شهرداری تهران به این سو حرکت کرد. در سال های ۸۴ و ۹۲ شکست خورد. در سال ۹۶ به ‌نفع رئیسی کناره‌گیری کرد و حالا در سال ۱۴۰۳ از مقام ریاست مجلس می‌خواهد به کاخ ریاست‌جمهوری برسد. اکنون باید دید در چهارمین تجربه خود موفق می‌شود یا نه.
شاید لازم به یادآوری است که ناطق‌نوری در سال ۷۶ شکست سختی از رقیب خود سیدمحمد خاتمی خورد اما او تنها رئیس مجلسی نبود که سودای ریاست‌جمهوری داشت. بعد از او مهدی کروبی نیز این بخت را آزمود و از سد شورای نگهبان گذشت اما موفق نشد، آرای اکثریت مردم را جذب کند. چنانکه علی لاریجانی، رئیس مجالس نهم و دهم نیز دو بار بخت خود را آزمود تا در رقابت‌های انتخاباتی ریاست‌جمهوری شرکت کند اما هر دو بار نتوانست از سد شورای نگهبان بگذرد. بدین‌ترتیب شاید بتوان گفت رؤسای مجلس، ناکامان بزرگ انتخابات ریاست‌جمهوری بودند. همچنان که شهرداران تهران نیز با آنکه به ‌عنوان گزینه‌های ریاست‌جمهوری از آنها نام برده می‌شد، سرنوشت مغمومی یافتند.

ارزش‌ها و ۹ دی
اما این فقط رؤسای مجلس نبودند که سودای ریاست‌جمهوری داشتند. در دهه ۷۰ محمدمحمدی ری‌شهری با تاسیس یک حزب شبه‌امنیتی به نام جمعیت دفاع از ارزش‌ها وارد کارزار سیاست و انتخابات ریاست‌جمهوری شد. روح‌الله حسینیان، قائم‌مقام دبیرکل این حزب سیاسی بود. حزب پایداری شبیه حزب جمعیت دفاع از ارزش‌ها بود. هر دو حزب، روش‌های امنیتی داشتند و معتقد به خالص‌سازی بودند و هر دو حزب از راست سنتی فاصله عمیق گرفتند. رسانه جمعیت دفاع از ارزش‌ها، هفته‌نامه ارزش‌ها به مدیرمسئولی محمدی ری‌شهری و سردبیری احمد پورنجاتی بود که دیدگاه‌های این حزب را منتشر می‌کرد. پایداری نیز اگرچه رسانه رسمی ندارد اما هفته‌نامه ۹ دی متعلق به حمید رسایی، ارگان غیرمستقیم آن است. هر دو هفته‌نامه به رئیس مجلس آن روز و امروز انتقاد می‌کردند و می‌کنند. در هفته‌نامه «ارزش‌ها» از کاندیداتوری ری‌شهری حمایت می‌شد و ناطق‌نوری که رئیس مجلس بود و کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری از سوی این هفته‌نامه تخریب می‌شد. هفته‌نامه ۹ دی نیز از سعید جلیلی که کاندیدای پایداری است، حمایت می‌کند و به قالیباف خرده می‌گیرد که چرا کاندیدای انتخابات ریاست‌جمهوری شده است.

‌دو سید تنها
انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۷۶ جدا از ناطق‌نوری و ری‌شهری، دو کاندیدای دیگر هم داشت. اول سیدمحمد خاتمی بود و دیگری سیدرضا زواره‌ای که خود عضو شورای نگهبان بود. بود و نبود او در آن انتخابات چندان محلی از اعراب نداشت. معلوم نبود که کدام جریان از او حمایت می‌کند. کاندیدای منفردی بود که اگرچه حقوقدان شورای نگهبان بود و با رفقایش در راست سنتی نشست و برخاست داشت اما هیچ یک از آنها در انتخابات از او حمایت نکردند. او ۲۷ سال در قامت قاضی‌زاده‌هاشمی نمایان شد. سیدامیرحسین قاضی‌زاده‌هاشمی نیز اگرچه عضوی از کابینه دولت سیدابراهیم رئیسی بود اما ۱۶ نفر از اعضای این دولت در نامه‌ای به شورای نگهبان از محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فعلی ارشاد در انتخابات حمایت کردند. در دولت رئیسی البته کاندیداهای دیگری نیز برای به دست گرفتن دولت آتی صف کشیدند اما هیچ‌کس چه در میان اصولگرایان و چه در دولت از قاضی‌زاده‌هاشمی حمایت نکرد. سیدرضا زواره‌ای نیز حامی چندان پرقدرتی نداشت.

‌راه‌گشایی دوم خرداد ۷۶
دوم خرداد ۷۶ حاصل قیام چپ‌ها علیه راست‌ها بود. اقلیت بر اکثریت پیروز شد. روزنه‌گشایی کارگزاران سازندگی در مجلس پنجم به راه‌گشایی در دوم خرداد تبدیل شد. سیدمحمد خاتمی که چندان چهره شناخته‌شده‌ای نبود به واسطه پاکدستی، سیادت و صدایی جدید که میلی به وضع موجود ندارد با استقبال چشمگیر مردم روبه‌رو شد. هیچ یک از نظرسنجی‌ها پیش‌بینی نمی‌کرد او پیروز انتخابات شود. هیچ یک از سیاسیون استخوان خردکننده باور نمی‌کردند، مردم به فردی ناشناخته که تنها تصدی یک وزارتخانه را عهده‌دار بود، رای بدهند. اما هر چه به روز انتخابات نزدیک‌تر شدیم، استقبال از خاتمی نیز افزایش یافت. او از سوی رقیبانش متهم بود که برنامه ندارد، توان اداره دولت را ندارد، دیدگاهایش مخالف استراتژی کشور است اما او خودش بود؛ با یک صداقت مثال‌زدنی. او وقتی برای مردم از ستاره‌های آسمان کویر سخن می‌گفت، دل‌ها را می‌ربود. از عدالت سخن می‌گفت و از حق مردم که در تمام این سال‌ها زائل شده است. حقی که ناحق شده است. رانتی که نصیب افراد خاص شده و مردم بینوا سرشان کلاه رفته است. سخنان او آرام‌آرام موج آفرید. با آنکه رسانه چندانی جز روزنامه سلام نداشت.
مسعود پزشکیان نیز همچون او پاکدست و صادق است. مانند لوحی سفید که آلودگی ندارد. عجیب این بود که این دو، خاتمی و پزشکیان در یک دولت به هم رسیدند و وزارت بهداشتی که پزشکیان تصدی آن را بر عهده داشت، تنها رزومه او در مدیریت اجرایی بود. همچون خاتمی که وزارت ارشاد بود. پزشکیان نیز ابتدا قصد کاندیداتوری نداشت. چنانکه خاتمی نیز پیشنهادهای اولیه را رد کرده و گفته بود، بروید سراغ دیگری. منتقدان پزشکیان نیز به او خرده گرفته‌اند که توان اداره کشور را ندارد و برنامه‌ای برای آینده آن ندارد. او نیز معتقد به عدالت است. معتقد به حق و در دیداری که با روزنامه‌نگاران داشت، یادآوری کرد ریشه تمام مشکلات در ۴۰ سال گذشته این است که حق را به حقدار ندادند و از او سلب کردند. بی‌عدالتی را گسترش دادند و بر اعمال خود پوشش گذاشتند. پزشکیان نیز همچون خاتمی برای جامعه بزرگ ایرانی ناشناخته بود اما بعد از آنکه اسمش به‌ عنوان یکی از نامزدهای اصلی اعلام شد، شور و شوقی درگرفت. تحریمی‌ها دچار تردید شدند. چپ‌ها به او روی خوش نشان دادند. نظرسنجی‌ها سیر صعودی گرفتند. با خاتمی روزنه‌گشایی به راه‌گشایی تبدیل شد؛ باید دید با پزشکیان نیز این اتفاق می‌افتد و راهی جدید در سرنوشت کشور آغاز می‌شود؟ دور از ذهن نیست. تا خدا چه خواهد و مردم چه تدبیر کنند.

sazandegi

پست های مرتبط

وطن‌پرست ملی‌گرا

به مناسبت سالمرگ “داریوش فروهر” داریوش فروهر از سیاستمدارانی بود که در…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

انگاره‌های آخرالزمانی

“عمادالدین باقی” در خشونت‌های چند دهه اخیر در خاورمیانه همواره طرفین جنگ…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

انحراف سند چشم‌انداز

کارگزاران سازندگی ایران حاضر است، سند چشم‌انداز ۱۴۲۴ را تهیه و تدوین…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

دیدگاهتان را بنویسید