وجه اشتراک دو فیلم برگزیده منتقدان

در مراسم اخیر انجمن منتقدان سینمایی ایران، دو فیلم علت مرگ نامعلوم (علی زرنگار) و جنگل پرتقال (آرمان خوانساریان) بیشترین جوایز اصلی را کسب کردند: بهترین فیلم، بهترین فیلمنامه و بهترین کارگردانی برای علت مرگ نامعلوم و بهترین فیلم اول و بهترین بازیگران نقش اول برای جنگل پرتقال. شاید بتوان بر تمرکز بر این دو اثر و شباهتیابی محورهای اصلی دو فیلم در زمینههای مختلف شکل و درونمایه و مراحل تولید، به ذائقه و باور سینمایی اعضای انجمن منتقدان در این دوره از جشن یاد شده، پی برد.
هر دو فیلم متعلق به سینمای مستقل ایران هستند و با بودجههای محدود ساخته شدهاند و از فرمولهای تجاری مانند سلبریتیهای گرانقیمت یا جلوههای ویژه خیرهکننده دوری کردهاند که در عین اینکه نشاندهنده محدودیتهای مالی سینمای مستقل ایران است به خلاقیت در بهرهگیری از عناصر ساده محیطی انجامیده است؛ آنسان که مثلاً هر دو از طبیعت بهعنوان عناصری کلیدی در روایت و زیباییشناسی بصری استفاده کردهاند.
دو فیلم، با وجود تفاوتهایی در سبک و روایت، اشتراکهایی محتوایی دارند که گویای دغدغههای مشترک در کاوش مسائل انسانی، اجتماعی و اخلاقی در بستر جامعه معاصر است. علت مرگ نامعلوم، درامی جادهای است با تم تعلیقی/اخلاقی درباره هفت مسافر در ون مسافربری از شهداد به کرمان که با مرگ ناگهانی یکی از مسافران، شخصیتها درگیر بحرانی اخلاقی مبنی بر اینکه آیا جسد را رها کنند یا پول کشف شده زیر لباس مرده را تقسیم کنند، میشوند. فیلم به مسائل اجتماعی مانند فقر، مهاجرت قاچاق و تقابل اخلاق فردی با منافع جمعی میپردازد و فضای کویری بیرونی و فضای بسته درون ون، فشار روانی و تعلیق را تقویت میکند. جنگل پرتقال نیز درامی روانشناختی/عاشقانه درباره معلمی سختگیر و شکستخورده با پیشینه نمایشنامهنویسی است که برای دریافت مدرک تحصیلی به زادگاهش تنکابن بازمیگردد. این سفر او را با گذشتهاش و اشتباهاتش مواجه میسازد. این فیلم به نقد اسنوبیسم روشنفکری، کمالگرایی و سپهر اجتماعیای میپردازد که هنرمندان را به حاشیه میراند.
هر دو فیلم، تعلیقی دامنهدار پرورش میدهند: علت مرگ نامعلوم، تعلیق را از طریق بحران اخلاقی در فضای بسته ون ایجاد میکند، درحالی که جنگل پرتقال تعلیق روانشناختی را از طریق کاوش در ذهن شخصیت اصلی و گذشتهاش میسازد. اما آنچه اشتراک تماتیک بین دو اثر را شکل میدهد، این است که هر دو به بررسی بحرانهای هویتی و اخلاقی در بستر جامعه معاصر ایران میپردازند. در علت مرگ نامعلوم، مسافران با یک انتخاب اخلاقی دشوار(رها کردن جسد یا گرفتن پول) مواجه میشوند که نشاندهنده فشار فقر در تنگناهای سپهر اجتماعی و سیاسی است. در جنگل پرتقال، سهراب با سرخوردگی روشنفکری و ناتوانی در جبران گذشتهاش، دستوپنجه نرم میکند که نقدی بر جامعهای است که هنرمندان را به حاشیه میراند. هر دو فیلم، افراد را در برابر انتخابهای سخت قرار میدهند و به نقد جامعهای میپردازند که افراد را به انزوا، چه اجتماعی (فقر) و چه روانی (سرخوردگی) سوق میدهد.
شخصیتهای اصلی هر دو فیلم، مردان میانسالی هستند که در تنهایی و بحران هویتی به سر میبرند. در علت مرگ نامعلوم، مسافران (بهویژه شخصیت اصلی با بازی بانیپال شومون) نماینده قشر حاشیهنشین و تحت فشار اقتصادیاند که در یک موقعیت بحرانی، شکنندگی اخلاقیشان آشکار میشود. در جنگل پرتقال، سهراب (میرسعید مولویان) یک روشنفکر شکستخورده است که با کمالگرایی و گذشتهاش درگیر است. از قضا در هر دو فیلم، زنان نقش کاتالیزور تغییر را ایفا میکنند: در علت مرگ نامعلوم، زن کرولال و نیز همسر مرد مرده که پایان فیلم سایهای از او نمایان میشود، باعث برانگیختن کنشها و بحثهای اخلاقی میشوند و در جنگل پرتقال نیز شخصیت اصلی زن (سارا بهرامی) مرد داستان را با گذشتهاش مواجه میکند. از سویی دیگر در هر دو فیلم، طبیعت بهعنوان عنصری کلیدی در روایت و نمادسازی نمود دارد. در علت مرگ نامعلوم، کویر خشک و برهوت شمایلی از استیصال اجتماعی و فشارهای بیرونی است که شخصیتها را به تصمیمگیریهای سخت وامیدارد. در جنگل پرتقال، فضای سرسبز اما متروک تنکابن، گذشتهای تلخ و در عین حال نوستالژیک را تداعی میکند که سهراب را در خود زندانی کرده است. انگار طبیعت در هر دو فیلم بهعنوان شخصیتی فعال، فشار روانی را مضاعف میسازد و بهعنوان آینهای برای حالات درونی شخصیتها عمل میکند. در عین حال گونه جادهای در هر دو فیلم، بر عنصر مسیر (به جای مقصد) تأکید ویژه دارد که تغییر حالت شخصیتها را در مواجهه مداوم با حرکت در مسیر عمیقتر مینمایاند.
با این حال، هر دو فیلم مایه بخشش و پذیرش را بهعنوان راهحلی برای رهایی از بحران پرورش میدهند: در علت مرگ نامعلوم، پذیرش مسئولیت جمعی برای جسد و در جنگل پرتقال، پذیرش اشتباهات گذشته توسط سهراب، گویی راهی به سوی رستگاری است. این نوع پایانبندی، انگار نشاندهنده امید به تغییر فردی در برابر محدودیتهای اجتماعی است. البته هر دو فیلم به نوعی پایانبندیهای باز هم دارند که مخاطب را به تلنگرهای فکری و حسی وامیدارند. در علت مرگ نامعلوم، سرنوشت پول و تصمیم نهایی مسافران مشخص نمیشود و در جنگل پرتقال، وضعیت نهایی پسر و دختر در هالهای از ابهام باقی میماند. این پایانها، تماشاگر را دعوت به تأمل در مسائل اخلاقی و روانی مطرح شده، میکنند و از ارائه پاسخهای سادهانگارانه میپرهیزند.
قاعدتاً مطالعه و سنجش ذائقه منتقدان، فرآیند پرلایهای است و نمیتوان به صرف مشابهت دو فیلم برگزیده، آن هم در مجالی مختصر، به نتیجهای قطعی دست یافت اما در همین گستره محدود، میتوان دریافت از بین فیلمهای مورد بررسی در انجمن، آنچه بیشتر نظر منتقدان را به خود جلب کرده است، این نکتههاست: تولید ارزان قیمت، گونه جادهای، پایان غیرقطعی، تحول تدریجی شخصیتی، آسیبشناسی اجتماعی و فردی، تناسبسازی موقعیتی و محیطی شخصیت و درام و عناصر پیرامونی و در نهایت پرورش دغدغههای اخلاقی.

