آیین یادبود سید ابوالحسن مختاباد (نجوا) همزمان با نخستین سالگرد درگذشت او با حضور جمعی از چهرههای فرهنگ و هنر، عصر چهارشنبه ۱۱ بهمن در خانه هنرمندان ایران برگزار شد.
در این برنامه احمد مسجدجامعی، قائم مقام رئیس مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی گفت: «دربارۀ زندهیاد مختاباد باید بگویم که ایشان روحیه کار جمعی داشت. او ظرفیت و توان این مدل از کار را دارا بود و باب جدیدی را در مسألۀ کتاب و نشر گشود. او به همراه تعداد دیگری، اولین تشکل تخصصی ویژۀ کتاب را شکل داد؛ در واقع خبرگزاری کتاب ادامهدهندۀ همان اتفاق است. ایشان حتی وقتی خارج بود در مورد ایران مینوشت. در واقع هیچگاه ایران را رها نکرد و یادداشتهایش کاملا با فضای ایران نزدیک بود.
فرهاد ناظرزاده کرمانی نیز در بخش بعدی این مراسم گفت:«هر زمان که تصویر ابوالحسن مختاباد را میبینم، یاد مادرم میافتم. مادرم جزو اولین زنان ایرانی بود که لیسانس گرفت؛ وقتی فوت کرد، زندهیاد مختاباد تماس گرفت و گفت، میخواهم دربارۀ ایشان مقالهای بنویسم. برایم جالب بود که چطور مادر من را میشناسد. فهمیدم که او یک نگاه فرهنگی دارد. در صحبتهایی که با او داشتم، متوجه شدم که اکثر هنرمندان تئاتر را میشناسد.
یونس شکرخواه سخنران بعدی این مراسم سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «صحبتهای آقای مسجد جامعی من را به سالهای دهۀ ۸۰ برد که حسن را شناختم و تا ۸۴ همکاریهایی با هم در کتاب هفته انجام دادیم. ما با هم همکار نبودیم، دوست بودیم. ما یک روزنامهنگاری خانوادگی داشتیم و آقای مسجد جامعی در تمام چهار سالی که ما کتاب هفته را داشتیم حتی یک صفحه را ندیدند و امضا نکردند. در حالی که این رسم بود که دبیر سرویس و سردبیر، پیش از رفتن صفحه برای چاپ آن را امضا میکردند. نمیخواهم برای حسن برج بیدلیل بسازم؛ او با فطرت، سادگی، دلپاکی و صمیمیت خود، درسهای بیشتری به آدمها میداد. در واقع روزنامهنگاری، موسیقی و فرهنگ عشقهای حسن بودند اما طعم او طعمی انسانی بود. او روزنامهنگار تحریریهنشین نبود؛ زندگی در سطح جامعه و اجتماع را به نشستن در تحریریه ترجیح میداد. پای آدمهای بسیاری را به تحریریه باز کرد. آدمهایی که ممکن بود هیچگاه پای خود را در تحریریه رسانهها نگذارند. ما یک رفیق سرسخت را از دست دادیم که بیآلایش و صمیمی بود. مثل یک دانه که سرسخت است اما میداند که تا نشکفد، نشکند و نیفتد، درختی از آن بیرون نمیآید.»
مسعود رضوی هم در صحبتهایی دربارۀ زندهیاد ابوالحسن مختاباد گفت: «خوشحالم که اینجا هستم و غمگینم که پس از یک سال قرار است دربارۀ برادرم ابوالحسن مختاباد صحبت کنم. یکی از خصوصیات شگفتانگیز او در تربیت نظم خودش بود. او بسیار منظم بود. اخلاق روزنامهنگاریاش مثالزدنی بود. او تا مطالعۀ کافی نمیکرد و تمام منابع را نمیدید، چیزی نمینوشت. از همین رو مرز بین اخلاق یا بیاخلاقی روزنامهنگاری را میدانست. او نماد و نمونه فردی بود که در این راه میکوشید و به زبان و ادبیات پارسی عشق میورزید.» کیوان ساکت سخنران بعدی این مراسم بود. او در صحبتهایی دربارۀ زندهیاد ابوالحسن مختاباد گفت: «خاطرهای از او یادم آمد. شاید بیشتر شما بدانید، نخستین کسی که موسیقی کلاسیک غرب را با تار زد و انتشار داد، من بودم. در آن زمان خیلی به من انتقاد شد اما به خاطر دارم که ابوالحسن به من گفت خیلیها با کلاسیک زدن تو مخالف هستند اما هیچکس نتوانسته به تو ایراد بگیرد.» ساکت سپس به یاد ابوالحسن مختاباد به اجرای تکنوازی با تار پرداخت و با تشویق حاضران مواجه شد. مصطفی مختاباد نیز به عنوان سخنران پایانی این مراسم در صحبتهایی گفت: «زبانم در برابر این همه لطف دوستان الکن است. در تمام این دوران سخت، شما عزیزان کنار ما بودید.»