باشگاه جوانان کارگزاران سازندگی ایران
از هفت اکتبر سال گذشته و زمانی که جنگ غزه آغاز شده، بسیاری از کارشناسان هشدار دادهاند که خاورمیانه بهمثابه انبار باروتی میماند که هر لحظه امکان انفجار و وقوع یک جنگ فراگیر در آن وجود دارد. چنین هشداری درحالی دائماً مطرح شده که از سال گذشته به این سو به جای رفع تهدید بزرگی که بر سر کشورهای منطقه وجود دارد، شاهد هستیم که روزبهروز بر دامنه تنش و درگیریها افزوده میشود.
در همین رابطه فارغ از اقداماتی که رژیم اسرائیل در تشدید تنشها و ایجاد جبهههای جدید جنگ انجام میدهد که در جای خود بسیار اهمیت دارد، لازم است به بخش دیگری از ماجرا، یعنی نحوه کنش برخی از کشورها و رهبران عرب در منطقه دقت کنیم. میدانیم که خاورمیانه هرچند بهعنوان حیاتیترین منطقه جهان، بهخصوص در طول یک قرن گذشته مطرح است، اما با توجه به تمامی ویژگیهای منحصربهفرد ژئوپلیتیکی، ژئواکونومیکی، ژئواستراتژیک و ژئوکالچری آن همچنان پرتنش و پر کشمکشترین منطقه جهان نیز محسوب میشود؛ به طوری که قواعد بازی در خاورمیانه بهگونهای رقم خورده که هم سیاسیترین منطقه بوده و هم قواعد صلح مصلح در آن پابرجاست.
در واقع هرچند فروپاشی امپراتوری عثمانی، مرزبندیهای مصنوعی همچنین سابقه استعمار سبب شده تا سیر تحولات در این منطقه به صورت طبیعی رقم نخورد اما رفتهرفته به جای آنکه از سطح تعارضات در منطقه کاسته شود، شاهد هستیم که بازیگران مهم خاورمیانه در بهترین حالت با یکدیگر منافع موازی داشته و عمده مناسبات آنها را منافع متعارض تشکیل میدهد. در واقع نهتنها منافع مشترک میان کشورهای منطقه کمیاب است بلکه معدود منافع موازی نیز به واسطه نوع تحولات منطقهای به سمت منافع متعارض سوق پیدا میکند. این موضوع زمانی تشدید میشود که بازیگران اصلی منطقه، قادر به ایجاد اشتراکات اقتصادی با یکدیگر نبوده تا به واسطه این اشتراکات به همگرایی اقتصادی سپس همگرایی سیاسی و امنیتی برسند؛ مانند آنچه که بعد از جنگ جهانی دوم در اروپا رخ داد و در نهایت منجر به تشکیل اتحادیه اروپایی شد.
علاوه بر این، مساله مهم دیگر این است که اگر سطح تنشهای منطقهای در جهان را به سه دسته مرزی- سرزمینی، سیاسی- ایدئولوژیک و قومی- مذهبی تقسیم کنیم، خاورمیانه نهتنها هر سه این تنشها را در خود جای داده بلکه در پارهای از موارد این کشمکشها به صورت ترکیبی نیز در میان برخی کشورها بروز و ظهور میکنند.
به همین دلیل خاورمیانه در شرایطی همواره مستعد کشمکش و تنش بوده که بهعنوان رخنهپذیرترین منطقه جهان، قدرتهای بینالمللی نیز با اشتراکات و افتراقات مختلف در آن حضور دارند و حالا ترکیب تمامی این عوامل با اقدامات تهاجمی رژیم اسرائیل در صورت عدم کنترل و مدیریت آن میتواند، منطقه را در نقطه بیبازگشتی قرار دهد. لذا در چنین شرایطی نحوه کنش برخی کشورهای عربی که عملاً نظارهگر تحولات بوده و چه بسا از تشدید درگیری میان تهران و تلآویو نیز استقبال میکنند به طور قطع تبعات پرهزینهای برای آنها در بر خواهد داشت. چراکه اگر هم دستاوردی در تشدید تنشهای فعلی داشته باشند، این دستاوردها مقطعی و تاکتیکی است و در صورت همهگیر شدن درگیریها، هزینههای بیعملی و سیاستهای دوگانه آنها بر دوش این دولتها نیز سنگینی میکند.
از این رو تجربه یک سال گذشته نشان میدهد که رهبران عربی باید سایه بحران را درک کرده و یک بار برای همیشه تصمیم بگیرند تا از این همه درگیری و تعارض منافع به سمت مدیریت بحران سپس ایجاد ثبات در راستای همگرایی با همه بازیگران حرکت کنند؛ چراکه زمان اینکه بگوییم دشمن دشمن من، دوست من است گذشته و هزینههای هر نوع جنگی در منطقه بر دوش تمامی کشورها و بازیگران آن خواهد بود.