عمادالدین باقی، جامعه شناس و پژوهشگر حقوق بشر
ما ضمن نگرانی از گسترش فقر، بیکاری و فساد در جامعه خود، دستاندازی به حق تعیین سرنوشت و چندمرحلهای کردن و استصواب در انتخابات، تهدید آزادی بیان، پایمال شدن قوانین دادرسی عادلانه و دفاع از حقوق زندانیان، نگرانی از آمار اعدامها و بسیاری از مسائل دیگر، باور داریم که مسائل ملی میتوانند به جامعه جهانی سرریز شوند؛ چنانکه انبوه پناهندگان سوری و اوکراینی چندین کشور را درگیر کرده است. همچنین مسائل ملی میتوانند به عاملی برای زنجیره نابودی بشر تبدیل شوند و جهان را تا آستانه فروپاشی ببرند. (مانند ترور ولیعهد اتریش که منجر به جنگ جهانی شد، ۱۱ سپتامبر و دهها مثال دیگر).
لزوم گفتن و نوشتن و نقد و ارائه راهحل درباره مسائل ملی نیز جزو اولویتهای ماست اما نمیتوانیم به عذر این اولویتها نسبت به مسائل کلانی که موجودیت بشر را به مخاطره میافکنند، بیتفاوت باشیم به ویژه که بالاترین اولویت ما انسانیت، کرامت و حقوق عام بشری است. با همین منطق است که نمیتوانیم به بهانه آنچه در کشور خودمان میگذرد نسبت به جنایات هولناک صهیونیستها در غزه که ۷۰ سال است جریان دارد یا جنایت حکومت پوتین علیه مردم اوکراین بیتفاوت باشیم.
در یادداشتهای پیشین، جدا از عوامل خارج اختیار بشر به عواملی که آفریده بشر است مانند جنگها، سلاحهای اتمی و میکروبی، بیماریهای نابودگر فراگیر، بحران محیط زیست و… سخن گفتیم اما از عوامل فرهنگیای که میتوانند عامل شتابزای این تهدید باشند یا نباشد، چشم پوشید.
در سالهای گذشته دیدهایم که هرازگاهی یک روز را به عنوان روز جهانی اعلام کردهاند که بعضی از سوی سازمان ملل است و بعضی از سوی نهادهای دیگر. فهرست مناسبتها را که بنگرید در بعضی موارد موجب شگفتی میشود. البته مناسبتهای فاخری چون روز مبارزه با سانسور، روز دموکراسی، روز جهانی ریشهکنی فقر، روز جهانی کودک و روز جهانی سلامت جنسی وجود دارد ولی درحالی که با کمال تعجب، جای روزهایی برای بسیاری از حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقین در مناسبتهای جهانی خالی است اما روزهایی مانند روز جهانی سیرابی و روز جهانی فلافل و… هم در تقویم مناسبتها دیده میشود.
سازوکار تعیین این مناسبتهای جهانی خود نیازمند تحقیق و نقد است و هنگامی که «روز جهانی بدون فرزند» را دیدم دیگر برایم خیلی حیرتانگیز بود زیرا اساساً حقوق بشر یعنی تمام حقوقی که به کرامت و سلامت و زندگی و رفاه انسان کمک میکنند اما در زمانی که بعضی از کشورها، نرخ رشد جمعیتشان منفی شده و به خاطر افول جمعیتشان بهشدت از نظر امنیتی و بقای نوع احساس خطر میکنند، قرار دادن این روز به عنوان یک مناسبت جهانی یعنی اساساً موضوع حقوق بشر را حذف کردن زیرا در نهایت، دیگر بشری نمیماند که حقوقی برای آن متصور باشیم. حقوق بشر برای حفظ بشر است اما به اسم دفاع از بشر و احترام به خواست بشر، مناسبتهایی را مقرر میکنند که غایت آن حذف بشر است. اینکه افرادی ممکن است به هر دلیلی تصمیم بگیرند فرزند نیاورند یک مساله شخصی و حق انتخاب فردی است. هیچکس نمیتواند کسی را مجبور به فرزند داشتن کند اما اگر این «انتخاب شخصی» را به امری اجتماعی بدل کنیم و آزادی انتخاب و تصمیمگیری را بهانه ترویج روز جهانی عدم بچهداری کنیم، روز جهانی بدون بچه، تولید «فشار هنجاری» کرده و نوعی اجبارسازی نامستقیم است زیرا اگر اجبار به فررندآوری نادرست است، تعیین چنین روزی که اجبار فرهنگی و روانی ایجاد مینماید و فرزند نیاوردن را تبدیل به هنجار مینماید نیز روی دیگر سکه است.
آیا ما برای دهها و صدها تصمیم و انتخاب کاملاً شخصی و خصوصی افراد به عنوان حق انتخاب فردی نیز روز جهانی مقرر میکنیم که برای این یکی مقرر میکنیم؟
اساساً زاد ولد تابع سازوکارهای پیچیده و شبکهای از عوامل غریزی، جنسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و با دستور و امریه و فشار و مقرر کردن روزها و مناسبتها نمیتوان آن را مهندسی کرد؛ چنانکه برخی در ایران بدون توجه به این نکته، نسخه ازدیاد جمعیت میپیچند و راهبردهای کلان متناقض با آن را هم دنبال میکنند و همواره نتیجه معکوس میگیرند.
بدون شک چنین نیست که فلسفه ازدواج منحصراً توالد و تناسل باشد بلکه یکی از شئون عالی و انسانی آن بقای نسل است. این نه تنها یک دیدگاه حقوق بشری بلکه دیدگاهی مذهبی نیز هست، چنانکه علامه طباطبایی میگوید: «اگر ملاک توالد و تناسل باشد، تنها ازدواجى درست است كه به منظور توالد باشد و ازدواج مرد عقيم يا زن عقيم یا ازدواج سالخورده جايز نيست و ازدواج بدون تاسيس خانواده جايز نيست. همه اين ازدواجها جايز است چون سنتى است، قانونى و مشروع و اين سنت در بين دو طايفه مرد و زن احكامى دائمى دارد و مساله حفظ مصلحت عمومى يعنى بقاى نسل، ملاكى است غالبى، نه دائمى» (ترجمه تفسير الميزان، ج۴، ص: ۴۳۱). البته علامه، اینجا در ذکر مثالهای فوق با بیان اینکه «پس ازدواج با دختر صغيرهاى كه به سن زائيدن نرسيده، جايز نيست» بر ازدواج صغیره صحه گذاشته که گرچه در گذشته در جوامع اروپایی و آسیایی رواج داشته اما امروزه به لحاظ حقوق بشری ناپسند و ممنوع است.
جریانسازیهای تصنعی برای «الجیبیتی»ها و فرزندپذیری همجنسگرایان که رسماً ناقض حقوق کودک است و گزارشهای مصور رسانههای ینگه دنیا درباره جنبش برهنهها (که خود مستقلاً موضوع مقاله دیگری است و در زمان دیگری ارائه خواهد شد) قطعات دیگری از این پازل نگرانکننده هستند. فلسفه اخلاقی که برای این پدیدهها برساخته میشوند با روشهای غیرعادی تبلیغ و ترویج شده و نقد آنها زیر پوشش x هراسی منکوب میشود. با دفاع از فضای آزاد نقد ایدهها و جریاناتی که از حوزه فرهنگ به تهدید امنیت نوع بشر میپردازند با تهدیدها نسبت به حیات جمعی بشر روبهرو شد.