مدل مواجهه ایران با آمریکای “ترامپ” چگونه باید باشد؟
به قلم؛ کوروش احمدی؛ دیپلمات پیشین
سخن دکتر پزشکیان مبنی بر اینکه ما به هر حال با آمریکا «مواجهه خواهیم داشت» و «بهتر است این عرصه را خودمان مدیریت کنیم»، میتواند حاکی از نوعی واقعبینی دولت و دعوت به پرهیز از شعارزدگی باشد. در مواجهه با آمریکا، ما دو تا ۴ سال را از دست دادیم. برای نگارنده هیچگاه روشن نشد که چرا مذاکره در سطح وزیر خارجه با دولت اوباما ناگهان به توقف هرگونه تماس با دولت اول ترامپ کشید. رویکرد ضدایرانی و ضدبرجامی ترامپ در جریان مبارزات انتخاباتی ۲۰۱۶ و بعد از آن، اختصاص به ایران نداشت. او حتی با متحدان سنتی آمریکا در اروپا نیز درافتاد و علاوه بر برجام از حدود ۱۹ توافق و نهاد بینالمللی دیگر هم خارج شد. غیر از ایران، بقیه جهان «مدارا» کردند و به تدریج با او کنار آمدند. در ۴ سال دوم در ۳ مقطع امکان بازگشت به برجام وجود داشت (تیر ۱۴۰۰، شهریور ۱۴۰۰ و اسفند ۱۴۰۱) اما نشد.
درسهایی که از این ۸ سال آموختهایم حتماً در رابطه با چگونگی «مواجهه» با آمریکا در ۴ سال بعد باید به کار آید. گمارده شدن عناصر بینالمللگرای تندرو در دولت جدید ترامپ نباید بر ذهنیت مقامات ما تاثیر داشته باشد. تردید نباید داشت که به ویژه در دولت جدید ترامپ تصمیمگیرنده خود او خواهد بود. او از تجربه دولت اولش آموخته و این بار از کسانی که دستور کار ویژه خود را داشته باشند، استفاده نخواهد کرد و تاکید او بر وفاداری به شخص خود و اطاعت خواهد بود. البته او در دولت اولش نیز بعد از اخراج جمهوریخواهان سنتی که در ۱۵ ماه اول عهدهدار وزارت خارجه، وزارت دفاع و شورای امنیت ملی بودند و گماردن دو عنصر تندرو (پمپئو و بولتون) زمام امور را در دست خود حفظ کرد و ازجمله بهرغم مخالفت جدی آن دو، تلاش زیادی از طریق ژاپن و سناتور رند پال و فرانسه برای مذاکره با ایران کرد. او نهایتاً جان بولتون را ۱۶ ماه بیشتر تحمل نکرد و اعلام اخیر مبنی بر عدم بهکارگیری پمپئو نیز نشانه نارضایتی از کار او در گذشته است.
در آغاز این ۴ سال جدید، چند عوامل باید مدنظر قرار گیرند. اینکه بازدارندگی ایران در برابر اسرائیل در شرایط جدید در چه وضعیتی است، عامل مهمی است. انواع ناترازیها که کشور به دلیل تحریم و سوءمدیریت با آنها مواجه است و تاثیر تصاعدی و بیسابقه آنها بر یکدیگر عامل دیگری است. شرایط سیاسی- اجتماعی در داخل نیز که تحت تاثیر مطالبات متراکم و دورنمایی نهچندان روشن قرار دارد باید در محاسبات وارد شود. از طرفی، شکی نیست که در ۴ سال پیشرو، یک فاکتور روانشناختی نیز وارد معادله شده که بر دشواری کار افزوده است و آن شهادت سردار سلیمانی به دستور ترامپ و ادعاهایی مبنی بر تلاش ایران برای ترور ترامپ و برخی اعضای تیم قبلی اوست. نحوه تاثیر سیاست ترامپ در قبال چین، روسیه، اسرائیل و اروپا بر نحوه مواجهه بین تهران و واشنگتن نیز بعید است چندان به سود ایران باشد. نباید تردید داشت که چین و روسیه در چانهزنی با ترامپ به راحتی آماده استفاده از کارت ایران به سود خود خواهند بود. حداقل بعد از حمایت این دو از موضع امارات در قضیه سه جزیره ایرانی نباید تردیدی در این امر داشت. مثلاً آمریکا ممکن است در چانهزنی درباره جنگ تعرفههای تجاری از پکن بخواهد تا خرید نفت از ایران را متوقف و مثلاً نفت ارزان روسیه را جایگزین آن کند.
در رابطه دشوار اروپا با ترامپ نیز ایران میتواند یکی از وجوه معدود اشتراک دو طرف بوده و ازجمله تحت تاثیر نیاز آمریکا به فرانسه، انگلیس و آلمان برای فعال کردن مکانیسم ماشه تا مهر ۱۴۰۴ و احیای قطعنامههای سازمان ملل علیه ایران باشد. تکلیف نقش شرورانه اسرائیل نیز از پیش روشن است. در این میان، اینکه ترامپ در پی تغییر رژیم و حقوق بشر و تجاوز نظامی نیست، عامل مثبتی است. در چنین شرایطی باید توجه داشت که مذاکره الزاماً مشروط و موکول به اطمینان پیشینی از به نتیجه رسیدن آن نیست. مذاکره روح جاری در روابط بین کشورهاست و نفس انجام آن توفیقی است برای طرفین حتی اگر به هیچ توافق ملموسی منتهی نشود. اینکه مقامات کشورها با هم آشنا میشوند، به شکل دست اول از نظرات و نگرانیهای یکدیگر مطلع میشوند، سوءبرداشتها و اشتباه محاسبهها را به حداقل میرسانند، ابزاری برای کنترل اشتباهات و تصادمات سهوی تعبیه میکنند و … خود توفیق بزرگی است؛ توفیقی که هیچ کشوری حتی کشورهای درگیر در جنگ نیز از خود دریغ نمیکنند.