تحولات جهان در سالی که گذشت
سال ۱۴۰۳ بدونشک در عرصه بینالمللی یکی از پرتنشترین و عجیبترین سالهایی گذشته بود که به چشم دیدیم و شنیدیم. معادلاتی که در صحنه سیاسی و همچنین در عرصه میدانی شاهد آن بودیم؛ بهگونهای یکبهیک تحولات را دومینووار کنار یکدیگر قرار داد که موجب شد یک بههمریختگی عیان در نظام بینالملل به وجود بیاید.
خاورمیانه: کانون برخورد
اصولاً جمعبندی تحولات در نظام بینالملل کار آسانی نیست اما امسال فارغ از تمام سالهای گذشته، خاورمیانه کانون تنش، خونریزی، جدال و رفتوآمدهای دیپلمکاتیک بود. پرونده غزه در سال ۱۴۰۳ به ستون فقرات تحولات خاورمیانه تبدیل شد و اسرائیل در چند جبهه درگیر جنگ شد. اسرائیل از یکسو درگیر حماس و حزبالله شد و از سوی دیگر، انصارالله یمن و مقاومت در عراق و سوریه به صورت علنی سرزمینهای اشغالی را مورد هدف قرار دادند. از سوی دیگر، عملیاتهای گوناگونی در کرانهباختری و حتی مرز اردن علیه نظامیان اسرائیل انجام شد و در مقابل البته حمایت تیم جو بایدن از نتانیاهو موجب شد تا هزاران تُن بمب و موشک بر سر ساکنان غزه ریخته شود و صدها هزار نفر یا جان خود را از دست بدهند، یا زخمی شوند.
به موازات این روند شاهد آن بودیم که چندین دور مذاکره برای برقراری آتشبس در غزه و تبادل اسراء میان اسرائیل و حماس برگزار شد و بارها و بارها هیچ خروجی مثبتی از آن حاصل نشد اما در نهایت طی چند ماه گذشته این مهم محقق شد و در مرحله اولف چندین نفر از اسرایی دو طرف تبادل شدند اما نکته مهم این بود که حماس در این روند با مانور رسانهای خود سعی کرد تا قدرت حضور خود در غزه را به رخ بکشد.
در این راستا، باید توجه شود که لبنان بهعنوان محیط دیگری بود که از گزند حملات و رادیکالیسم اسرائیل به دور نماند و در جنوب این کشور بارها و بارها شاهد حملات گاهوبیگاه ارتش اسرائیل از زمین و هوا بودیم. انفجار پیجرها و ترور مقامات ارشد حزبالله لبنان توسط اسرائیل موجب شد تا سطح برخورد در لبنان و منطقه یکباره سیر صعودی به خود بگیرد و همچنین ترور مقامات ارشد حماس مانند یحیی السنوار در غزه این روند را به جایی رساند که اسرائیل را مجبور کرد تا هزینههای هنگفتی را پرداخت کند. پاسخ ایران به اسرائیل و همچنین تجاوز اسرائیل به خاک کشورمان بدونتردید ازجمله تحولاتی بود که سال ۱۴۰۳ خاورمیانه را به نقطه قرمز تبدیل کرد و دامنه آن حتی تا بابالمندب و خلیج عدن هم پیش رفت؛ چراکه ایالاتمتحده با مشارکت انگلیسیها چندین و چند بار به خاک یمن حمله کردند و در امتداد آن، اسرائیل هم این کشور را هدف قرار داد.
اگرچه در لبنان پس از یک دوره نسبتاً طولانی، خلأ قدرت به پایان رسید و جوزف عون بهعنوان رئیسجمهور و نواف سلام بهعنوان نخستوزیر انتخاب شد، اما در دمشق سقوط بشار اسد و حکومت بعث باعث شد تا خاورمیانه به یک سوژه ثابت روزانه برای رسانهها و تحلیلگران (حداقل تا ۵ سال آینده) تبدیل شود؛ چراکه حاشیهنشینی اسد از قدرت در نهایت منجر شد تا رهبر شاخه القاعده (تحریرالشام)، یعنی ابومحمد الجولانی بر صندلی قدرت بنشیند. اگر بگوییم که خاورمیانه در سال ۱۴۰۳ شگفتانگیزترین مسائل را در دل خود جای داده بود، گزافه نگفتیم؛ چراکه شخصی مانند جولانی یکباره دستار خود را کنار گذاشت و با کتوشلوار کراوات و به حمایت تاموتمام قطر، ترکیه و ایالاتمتحده مقابل دوربین رسانهها ایستاد و خود را صاحب قدرت در شام خطاب کرد!
ظهور مجدد غول نیویورک
تحول مهم دیگر که سال ۱۴۰۳ همه را مجدداً شگفتزده کرد، در خاک ایالاتمتحده رخ داد و آن هم روی کار آمدن مجدد دونالد ترامپ پس از یک دوره غیبت ۴ساله بود. همانند سال ۲۰۱۶ میلادی، اکثر موسسات نظرسنجی و حتی تحلیلگران ارشد در دنیا بر این عقیده بودند که کامالا هریس در انتخابات نوامبر ۲۰۲۴ برنده خواهد شد و دموکراتها ساکن کاخ سفید خواهند ماند اما این تحلیل باز هم غلط از آب درآمد. بسیاری از تحلیلگران بر این عقیده هستند که کنار کشیدن دیرهنگام بایدن از رقابتها و همچنین عدم تمرکز کمپین دموکراتها بر مسائل اقتصادی باعث شد تا ترامپ و تیم وی بتوانند در انتخاباتی پیروز شوند که نتیجه آن برای لیبرالها بهعنوان یک عبرت سیاسی در تاریخ ماندگار شد؛ چراکه هم آرای عمومی و هم آرای الکترال به نفع جمهوریخواهان رقم خورد. آمدن ترامپ شاید در سپهر سیاسی ایالاتمتحده تحولاتی را به وجود بیاورد اما همین حالا باید توجه شود که مدل برخورد او و سیاستهای جدیدش، نهتنها دوقطبی را در آمریکا باری دیگر تشدید کرده، بلکه در خارج از خاک آمریکا هم تنش جدید را شاهد هستیم. ترامپ از راه نرسیده، مهاجران غیرقانونی را اخراج کرد و آنها را با پابند و دستبند و برای تحقیر و عبرت دیگران به کشورهای مبدأ خود بازگرداند و از سوی دیگر به سرعت فهرست بلندبالایی از تعرفهها را علیه چین، کانادا، مکزیک و سایرین اعمال کرد. او حالا به دنبال خرید گرینلند و سلطه تاریخی بر کانال پاناماست و همین مسائل باعث شده تا باز هم ما شاهد ظهور «رادیکالیسم سیاسی» به سبک ترامپ باشیم. مدل مواجهه ترامپ با خاورمیانه هم مشخص است. او از یکسو صراحتاً قصد دارد تا غزه را به نفع اسرائیل خالی از سکنه کند و از جهتی دیگر تلاش میکند که در مورد این پرونده و همچنین پرونده هستهای ایران، نقشهای مکمل را به کشورهای عربی منطقه پیشنهاد دهد تا با کنشگری بتوانند برای خود کسب منافع کنند. اما مساله به اینجا ختم نخواهد شد.
اروپا، راستگراها و کابوس اوکراین
آمدن ترامپ، اروپاییها را هم ناراحت و نگران کرده است. قاره سبز در دوره ریاستجمهوری جو بایدن به صورت کاملاً مشخص در کنار ایالاتمتحده و علیه روسیه از اوکراین حمایت کرد اما حالا این کشورها نگران مدل برخورد ترامپ با آنهاست. اروپاییها در سال ۱۴۰۳ یک دوگانه مشخص را تجربه کردند. آنها تا زمانی که بایدن روی کار بود میدانستند که چگونه باید با روسیه برخورد کنند اما حالا که ترامپ وارد کاخ سفید شده، اساساً به این جمعبندی رسیدهاند که نمیتوانند مقابل وی بایستند و باید با او مدارا کنند؛ چراکه واشنگتن به صورت تمامقد درحال حمایت از مسکو و پوتین است. این درحالی است که اطرافیان ترامپ مانند ایلانماسک درحال تقویت راستگرایان در اروپا هستند و این مواضع درحالی اتخاذ شده که عملاً احزاب سنتی در اروپا با بحرانهای خاص خود روبهرو هستند و همین مساله موضع جریانهای راستگرای افراطی را علیه دولتهای اروپایی تقویت میکند.
چشمانداز ۱۴۰۴
اینکه قرار است سال ۱۴۰۴ در عرصه منطقهای و بینالمللی چه اتفاقی رخ دهد تا حدودی مشخص است. چین در نیمکرهشرقی درحال دستوپنجه نرم کردن با شرکای ایالاتمتحده مانند کرهجنوبی و ژاپن است و این روند ادامه دارد و باز هم در مورد تایوان آن را تشدید خواهد کرد. در خاورمیانه به نظر میآید که تنشها از سطح گسترده خود کمی به سطح پایینتر نزول کرده اما اقدامات اسرائیل علیه لبنان، غزه، سوریه و غیره هر لحظه ممکن است بحران جدیدی را رقم بزند. ترامپ هم دیگر چندان غیرقابل تحلیل نیست. او فقرات سیاستهای خود را به جهان نشان داده اما باید دید که آیا شگفتی جدیدی را در چنته دارد یا خیر.