چرا فرصتها از دستمان میرود؟
به قلم؛ نوید حسینیون؛ عضو شورای استان خراسان رضوی حزب کارگزاران سازندگی ایران
سالها پیش زمانی که ما درگیر جنگ عراق بودیم در بحبوحه جنگ و صلح کشور قطر برداشت از میدان مشترک گازی پارس جنوبی را شروع کرد، مخزن مشترکی که در زمان خود بزرگترین مخزن مشترک گاز دنیا بود. در آن زمان قطر با چشمانداز بهرهبردای بلندمدت از این مخزن گازی جهت تولید انرژی و ورود به بازارهای جهانی یکی از بزرگترین سرمایهگذاریهای خود را شروع کرد. در طرف دیگر ایران اما پس از فارغ شدن از جنگ و دوران گذار سازندگی ۱۰ سال دیرتر به سرمایهگذاری در این حوزه ورود پیدا کرد،اما ورودی که هنوز شروع نشده به دو سد بزرگ تحریم و سیاستگذاری اشتباه قیمتگذاری دستوری خورد.
سه دهه پیش بعد از سرمایهگذاری در صنعت برق و فرار از خاموشیهای دهه ۶۰ و با کشف و بهرهبرداری از مخازن گازی جدید ایران آماده بود که بهعنوان صادرکننده عمده گاز به اروپا و حتی هند از طریق پاکستان سهم عمدهای از بازار انرژی را تصاحب کند اما با شروع موج تحریم داماتو در دهه ۹۰ میلادی و شروع سیاستهای اقتصادی اشتباه در داخل کشور این فرصت از دست رفت.
فردی را در نظر بگیرید که اتاقی پر از پول به ارث رسیده دارد و به جای سرمایهداری در پروژههای بلندمدت و کسب سود بیکار بنشیند و در فصل سرما به جای خرید سیستم گرمایش پول خود را بسوزاند تا گرم شود! این دقیقاً کاری است که ما با منابع انرژی خود انجام دادیم.
در دهه ۸۰ و با شروع مجلس هفتم و با تصویب قانون تثبیت قیمتها اولین اتفاقی که افتاد جامعه و در رأس آن سیاسیون گمان کردند که گاز کشور بیانتها و برق را با قیمت نازل میتوان ارائه داد، این سیاستگذاری باعث شد که گاز به جای تولید برق و مواد پتروشیمی گرانقیمت توسط رینگی سرتاسری به تمام نقاط کشور برای سوختن و گرم کردن کشیده شود، به صورتی که با اولین شروع فصل سرما افت گاز در کشور خودش را نشان داد! حالا دقیقاً درحال سوزاندن سرمایه کشور برای گرم کردن بودیم.
قصه برق هم کمابیش مانند گاز بود قیمتگذاری دستوری کاری کرد که احداث هرگونه نیروگاه از صرفه افتاد و نگهداری از خطوط برق گران و ناممکن شد! تحریمها ضربه محکم و کاری بود که بهشدت یافتن کلنگی شدن کشور در حوزه انرژی کمک کرد اما سیاستگذاران و سیاسیون که با تحلیلهای اشتباه دهه ۸۰ منتظر پایان یافتن نفت آمریکا و شکست استراتژیک آمریکا در حوزه انرژی بودند به جای تمرکز بر سیاست واحد و یکپارچه در حوزه انرژی شروع به توزیع غیرهدفمند و رانتی انرژی کردند.
در بخش گاز به جای سرمایهگذاری در احداث نیروگاهها و پالایشگاهی کشور شروع به لولهگذاری تا دوردستترین روستاها برای سوزاندن گاز بهعنوان انرژی گرمایی کردند و در بخش برق با قیمتگذاری دستوری به بهانه کمک به تولید احداث نیروگاه رو از چرخه اقتصاد خارج کردند.
حالا پس از چند دهه ایران که جز ۵ کشور دارای ذخایر انرژی در دنیاست و به علت جایگاه جغرافیایی میتوانست از مراکز مهم تولید و توزیع انرژی در جهان شود دچار بحرانی است که نه گاز برای مصرف داخلی دارد و نه برق! مسعود پزشکیان میگوید، کمبود برق و گاز را صادقانه با مردم در میان بگذارید،این منطقی نیست که حدود سه برابر کشورهای اروپایی در کشور ما برق مصرف میشود. باید از تمام مسیرهایی که میتوان مصرف را کاهش داد، بررسی و کمهزینهترینها را اجرا کنیم. برای صرفهجویی در انرژی خود من در خانه از لباس گرم استفاده میکنم. دیگران هم میتوانند این کار را انجام دهند. فرسایش در حوزه زیرساختهای انرژی، آلودگی هوا، تلفات انرژی در حوزه تولید و انتقال، وابستگی به واردات انرژی، از کار افتادن بخش تولید و حس بیاعتمادی در جامعه، بیرون افتادن از چرخه تولید و عرصه بازار انرژی دنیا و به راحتی تحریم شدن ثمره نداشتن برنامه در حوزه انرژی بود. حوزه انرژی میتوانست هم زیربنای توسعه کشور باشد و هم برگ کلیدی در ایفای نقش در معادلات بزرگ منطقهای و بینالمللی اما با سردرگمی در سیاستگذاری درست تهدیدی شد بر علیه اقتصاد، امنیت و آرامش کشور.