تأکید محسن میردامادی بر ضرورت استفاده از دیپلماسی خلاق و بنبستشکن
گروه سیاسی: در حالی که تنها حدود ۲۰ روز تا موعد اجرای رسمی مکانیسم ماشه و بازگشت تحریمهای شورای امنیت باقی مانده، گمانهزنیها درباره آینده پرونده هستهای ایران و احتمال خروج ایران از معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای(NPT) افزایش یافته است. شماری از نمایندگان مجلس به صراحت از ضرورت خروج ایران از این معاهده سخن میگویند و آن را تنها راه مقابله با فشارهای غرب میدانند، در حالی که طیفی دیگر هشدار میدهند چنین اقدامی میتواند، کشور را وارد بحران امنیتی تازهای کند. در این رابطه اظهارات محسن میردامادی، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم در گفتوگو با «جماران» هشداری برای تصمیمگیران است. میردامادی تأکید کرده که «فقدان استراتژی هستهای» اصلیترین مشکل ایران از آغاز تاکنون بوده است. او معتقد است که ایران در حقیقت همواره بین دو استراتژی «تولید بمب هستهای» و «عدم استفاده نظامی از انرژی هستهای» سردرگم بوده است. سرگردانیای که به گفته او باعث شده، ایران هزینههای یک کشور دارای بمب اتم را بپردازد بدون آنکه از بازدارندگی چنین سلاحی بهرهمند شود.
سردرگم در میان دو استراتژی
میردامادی با بیان الزامات و نتیجه هر یک از این دو استراتژی و مرور دو مسیر محتمل ایران از ابتدای ورود به پرونده هستهای، میگوید: «اگر قرار بود استراتژی ما دستیابی به بمب اتم باشد باید از همان ابتدا خروج از NPT را اعلام و تمام توان خود را صرف ساخت تسلیحات هستهای میکردیم؛ تصمیمی پرهزینه که کشورهایی چون کره شمالی تجربه کردهاند. اما اگر استراتژی بهرهگیری صرفا صلحآمیز از انرژی هستهای را انتخاب میکردیم، باید الزامات آن از جمله رعایت سقف مشخصی از غنیسازی، پرهیز از اقدامات تنشزا و اجرای کامل پروتکل الحاقی را میپذیرفتیم. مشکل اصلی این بود که هیچگاه بین این دو مسیر، انتخابی شفاف و قطعی صورت نگرفت».
هزینههای سنگین یک سردرگمی
به باور رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم همین سردرگمی موجب شد، ایران هم هزینههای مسیر بمب را پرداخت کند و هم از مزایای مسیر صلحآمیز محروم بماند. او توضیح میدهد: «امروز تمام تحریمهایی را تحمل میکنیم که ممکن بود در صورت حرکت به سوی سلاح هستهای بر ما اعمال شود. ذیل فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار گرفته بودیم و اکنون نیز خطر بازگشت آن وجود دارد. با این حال، بمبی هم نداریم که بتواند برایمان بازدارندگی ایجاد کند». میردامادی تاکید میکند که حتی اگر اکنون ایران به بمب هستهای دست یابد، بازدارندگی واقعی برایش به همراه نخواهد داشت: «شاید۳ یا ۴ دهه پیش دستیابی به بمب میتوانست تهدید حمله نظامی را کاهش دهد. اما امروز شرایط تغییر کرده و چنین سلاحی، حتی اگر ساخته شود، بازدارندگی گذشته را نخواهد داشت».
خروج از NPT ژست سیاسی یا تصمیم راهبردی؟
در حالی که برخی محافل سیاسی و رسانهای خروج از NPT را بهعنوان اهرمی برای فشار بر غرب مطرح میکنند، میردامادی این ایده را پرخطر میداند. او توضیح میدهد: «اگر بخواهیم چنین اهرمی بسازیم باید به سمت غنیسازی بالای ۹۰ درصد حرکت کنیم و تبعات آن را هم بپذیریم. این یعنی ورود به فاز تازهای از درگیری با آمریکا، همراهی اروپا با واشنگتن و فراهم شدن فرصت برای حمله اسرائیل. اگر هم صرفا بهعنوان یک ژست سیاسی از NPT خارج شویم، طرف مقابل آن را اهرم فشار تلقی نمیکند و تغییری در سیاستهایش رخ نخواهد داد». به گفته او، تنها نتیجه عملی چنین اقدامی، رضایت اسرائیل خواهد بود زیرا هر اقدامی که حساسیتهای بینالمللی علیه ایران را افزایش دهد به سود تلآویو تمام میشود. میردامادی هشدار میدهد:«همین حالا هم احتمال وقوع جنگ منتفی نیست. خروج از NPT این احتمال را افزایش خواهد داد».
گزینههای پرهزینه دیگر
برخی جریانها بستن تنگه هرمز را نیز بهعنوان راه مقابله با غرب پیشنهاد کردهاند. اما میردامادی این گزینه را هم فاقد کارایی میداند: «چین و هند بیشترین آسیب را از چنین اقدامی میبینند زیرا عمده نفت وارداتی آنها از این مسیر عبور میکند. در حالی که آمریکا صادرکننده نفت است و اروپا هم وابستگی کمی به نفت خلیج فارس دارد. بستن تنگه در واقع متحدان بالقوه ایران را متضرر و کشورهای بیطرف را هم علیه ما تحریک خواهد کرد».
دیپلماسی زمینگیر
به اعتقاد استاد بازنشسته علوم سیاسی دانشگاه تهران، تنها راه جلوگیری از فعالسازی مکانیسم ماشه، دیپلماسی فعال و خلاق است. او میگوید: «با شاخوشانه کشیدن نمیتوان مانع اجرای اسنپبک شد. اکنون دیپلماسی ما زمینگیر است و بیشتر شبیه تماشاچی حوادث عمل میکند. حتی گاهی دستگاه سیاست خارجی، ژست نظامی میگیرد و به تهدید روی میآورد؛ رویکردی که هیچ دستاوردی برای کشور ندارد».
دو هدف حیاتی
میردامادی در پایان بر دو ضرورت اساسی تاکید میکند: نخست، جلوگیری از تحمیل مجدد جنگ به کشور و دوم ممانعت از فعال شدن مکانیسم ماشه. او معتقد است که تحقق این دو هدف صرفا از مسیر دیپلماسی خلاق و بنبستشکن ممکن است: «اگر وارد فصل هفتم منشور سازمان ملل شویم خروج دوباره از آن بسیار دشوار خواهد بود. بنابراین باید با اراده جدی و به دور از شعار به سمت حلوفصل دیپلماتیک مسائل حرکت کنیم». او بر ضرورت استفاده از ظرفیتهای مغفول داخلی تاکید میکند: «ما افرادی مانند محمدجواد ظریف را داریم که در سطح بینالملل به توانمندی و ابتکار شناخته میشوند اما به دلیل کجسلیقگیهای داخلی از آنها بهره نمیبریم. اگر قرار است از بنبست کنونی عبور کنیم باید از همه ظرفیتهای موجود استفاده شود».
ضرورت استراتژی پایدار
اکنون که تنها چند هفته تا اجرای رسمی مکانیسم ماشه باقی مانده، جدال سیاسی بر سر خروج یا ماندن در NPT به نقطهای حساس رسیده است. موافقان آن را تنها راه برونرفت از فشارها میدانند، مخالفان اما هشدار میدهند چنین تصمیمی ایران را به سوی انزوای عمیقتر و حتی جنگ سوق خواهد داد. خروج از NPT یا اقدامات نظامی نظیر بستن تنگه هرمز در کوتاهمدت شاید برای برخی جذاب باشد ولی در بلندمدت فقط پیچیدگی بحران را بیشتر میکند. تنها راه برونرفت، بازگشت به دیپلماسی فعال و خلاق است و اجازه دادن به دیپلماتهای توانمند برای باز کردن درهای مذاکره. در این میان اظهارات رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس ششم، زنگ هشداری است برای سیاستورزان و تصمیمگیران و بار دیگر بر این واقعیت تأکید میکند که سرنوشت پرونده هستهای ایران در گرو تعیین یک استراتژی روشن و پایدار است. تجربه دو دهه گذشته نشان داده که بلاتکلیفی میان دو مسیر متضاد و تداوم این وضعیت نهتنها کشور را از مزایای بازدارندگی محروم کرده بلکه فرصت بهرهگیری از همکاریهای اقتصادی و سیاسی در سطح جهانی را نیز برای کشور از بین برده است. از این رو تا زمانی که تصمیمگیران به اجماعی مشخص و پایدار دست نیابند، ایران همچنان ناچار به پرداخت هزینههای سنگین خواهد بود بیآنکه دستاورد متناسبی نصیبش شود.

