درباره کتاب جدید “سیدمصطفی تاجزاده”
تلقی هر فرد از سیاست نهتنها بر پرسشهای او، بلکه بر چارچوب نظری تحلیلها و تا حدودی بر اقدامات سیاسی او تأثیرگذار خواهد بود. کتاب «سیاست چیست؟ کنشورزی سیاسی و سیاستپژوهی» که مجموعه مقالاتی از استادان علوم سیاسی و حاصل جلسات اوایل دهۀ ۱۹۸۰ گروه علوم سیاسی دانشگاه یورک انگلستان است با این هدف گردآوری و تدوین شده که خوانندگان مبتدی و علاقهمند به مطالعۀ جدی علوم سیاسی را با تلقیهای گوناگون موجود از واژۀ «سیاست» آشنا کند. این کتاب را که ویراست تازهاش با مدیریت و سرویراستاری آدریان لفتویچ مدون شده، نشر نی بهتازگی با ترجمۀ مصطفی تاجزاده و فروغ قلیپور منتشر کرده است.
«سیاست چیست» در واقع یک کتاب درسی جامع است که به ماهیت چندوجهی امر سیاسی میپردازد. این کتاب در پی پاسخگویی به پرسشهای اساسی در مورد ماهیت سیاست، دامنۀ عمل و اهمیت آن در جوامع بشری است. این کتاب برای ارائه مقدمهای کامل برای مطالعات سیاسی طراحی و نوشته شده است که خواندن آن را برای دانشجویان و هر کسی که علاقهمند به درک پویاییهای سیاسی است، مفید است. کتاب با پرداختن به این سوال آغاز میشود که «سیاست چیست؟» لفتویچ که در دوران دانشجویی یک فعال سیاسی ضدآپارتاید بود و پس ازمهاجرت به انگلستان در دانشگاه یورک و در دپارتمان علوم سیاسی مشغول به کار شد، در مقالۀ «اندیشهورزی سیاسی: علوم سیاسی در سایۀ سیاست» تعاریف و دیدگاههای مختلفی را دربارۀ این پرسش بررسی کرده و در مقالۀ «رویکرد سیاسی به رفتار بشر: افراد، منابع و قدرت» تأکید میکند سیاست محدود به نهادهای دولتی نیست، بلکه ویژگی جهانشمول همه جوامع بشری است. نویسنده طیف گستردهای از رویکردهای نظری به سیاست را ارائه میکند که هر یک منظری منحصربهفردی را ارائه میکنند و از طریق آن میتوان فعالیتهای سیاسی را درک کرد. بی. گای پیترز هم در مقالۀ «نسبت ماهوی سیاست و حکمرانی» سیاست بهمثابۀ حکومت سیاست را اساساً بهعنوان فعالیت حکومتداری و اعمال قدرت میداند و بر ساختارها و فرآیندهای دولت و مدیریت عمومی تمرکز دارد. او در این مقاله انگارههای برخاسته از نهادگرایی نوین را بررسی کرده و معتقد است سیاست به معنای مجموعۀ فرآیندهای حاکمیت، عمدتاً همان سیاست سازمانی و نهادی است. به گفتۀ او اگر چه تحرک و مشروعیت این سیاست سازمانی، دستکم در نظامهای سیاسی دموکراتیک، از انتخابات نشأت میگیرد اما کشمکشهای هر روزه بر سر سیاستها در وهلۀ نخست در سطح وزارتخانهها، ادارات دولتی و شاید دادگاهها نمود پیدا میکند. به اعتقاد پیترز مسألهسازترین مولفه در تغییر ماهیت حکومت این است که دیگر نمیتوان از پاسخگویی حکومت تعریف دقیقی ارائه داد و در نتیجۀ این تغییرات کنش سیاسی غیرمتمرکزتر خواهد شد و نوع دیگر از مشارکت همگانی در سیاست را طلب خواهد کرد و مینویسد: «شهروندان برای آنکه بتوانند فعالیتهای واگذارشدۀ حکومت، خصوصاً سازمانهایی که به آنها سود میرسانند، را بهنحوی موثر کنترل کنند، باید مشارکت فعالتری در فرآیند سیاسی داشته باشند و دادههای خود را درخصوص خدماتی که به آنها و خانوادههایشان ارائه میشود ارتقا دهند. چنین موقعیتی در عین حال فرصتی تازه برای دموکراسی و چالشی در برابر شیوههای سنتی اِعمال دموکراسی است».
پیتر پی. نیکلسون در مقالۀ «سیاست و اعمال زو» به بررسی نقش اجبار و زور در تعاملات سیاسی میپردازد و نشان میدهد چگونه میتوان از قدرت برای دستیابی به اهداف سیاسی استفاده کرد. به اعتقاد او زور در هر جامعهای اعمال میشود تا کشمکشهای خاصی را مرتفع سازد، قواعد خاصی را تجویز کند، از تصمیمات مشخصی پشتیبانی کند و ضامن اجرای سیاستهایی خاص باشد. توسل به زور و کنترل آن به دست عدهای از افراد جامعه و اقدامات دیگران برای اثرگذاری بر استفادۀ این افراد از زور یا در دست گرفتن کنترل آن، فعالیتهایی انسانیاند که میتوان مشخصاً آنها را سیاسی دانست.جودیت اسکوآیرز هم در مقالۀ «سیاست ورای مرزها: چشماندازی فمینیستی» رویکردهای فمنیستی به سیاست نظریههای سیاسی سنتی را به دلیل تعصبات جنسیتی مورد نقد قرار میدهد و اهمیت روابط جنسیتی را در تحلیل سیاسی برجسته میکند. به اعتقاد اسکوآیرز فعالان و نظریهپردازان فمینیست از پیشگامان حرکت به سوی تعریفی گستردهتر از سیساست، بهمثابۀ مطالعۀ قدرت، بودهاند. آنها با اجتناب از مرزکشی میان قدرت سیاسی و تصمیمات سیاسی، از یکسو دیگر انواع قدرت و تصمیمات، از سوی دیگر، توانستند تلقیهای قدرتمحور اولیۀ سیاست را بسط دهند و متحول کنند.
الکس کالینیکوس در مقالۀ «مارکسیسم و سیاست» دیدگاه مارکسیستی از سیاست را بهعنوان بازتابی از مبارزات طبقاتی و روابط اقتصادی مورد بحث قرار میدهد. این رویکرد بر قدرت سیاسی ماتریالیستی و نقش ایدئولوژی در حفظ نظم اجتماعی تأکید دارد. در نهایت کالینیکوس مارکسیسم را نوعی نظریۀ برچیدن سیاست میداند، چون مارکسیسم منادی و خواهان تحقق جامعهای کمونیستی است که در آن نه طبقهای وجود دارد و نه دولتی. به اعتقاد او تناقض بزرگتر در این است که مارکسیسم با ابزارهای سیاسی در پی برچیدن سیاست است، چون پیششرط تشکیل جامعۀ بیطبقه تسخیر قدرت سیاسی به دست طبقۀ کارگر است.
سلوی اسماعیل در مقالۀ «آیا تعریفی اسلامی از سیاست وجود دارد؟ به بررسی نسبت اسلام و سیاست میپردازد. به اعتقاد او ادعای بسیاری از محققان و مفسران مبنی بر جداییناپذیری دین و سیاست در اسلام، اعتبار خود را از دوران صدر اسلام میگیرد که حضرت محمد همزمان با انتقال پیام الهی به اعراب، به تاسیس جامعۀ سیاسی هم همت گماشت. با این حال او معتقد است تعریف واحدی از سیاست اسلامی وجود ندارد. در مقالات بعدی کتاب، نویسندگان دربارۀ چگونگی عملکرد سیاست در زمینههای مختلف بحث کرده و نقش نهادهای سیاسی مانند قوه مقننه، مجریه و قضائیه را در شکل دادن به سیاست و حکمرانی مورد بررسی قرار میدهند. بخش دیگری از کتاب به سیاست تطبیقی پرداخته است که یک تحلیل مقایسهای از سیستمهای سیاسی مختلف ارائه میدهد؛ مانند سیستمهای فدرال و واحد، دموکراسیهای ریاستی و پارلمانی و رژیمهای استبدادی. قابل ذکر است که لفتویچ و دیگر نویسندگان بر اهمیت دقت روششناختی در مطالعۀ سیاست تأکید دارند و روشهای پژوهشی مختلفی را که در علوم سیاسی مورد استفاده قرار میگیرد، ازجمله روشهای کیفی و کمی را مورد بررسی خود قرار دادهاند.
از نکات قابل توجۀ انتشار ترجمۀ فارسی «سیاست چیست» این است که مصطفی تاجزاده در زندان اقدام به ترجمۀ بخشهایی از این کتاب کرده است. چند سال پیش هم محسن میردامادی در زندان دست به ترجمۀ کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» جیمز ای. رابینسون دارون عجماوغلو زده بود. ترجمۀ این کتاب که با همکاری محمدحسین نعیمیپور انجام شده بود با استقبال فراوانی مواجه شد، بهگونهای که به چاپ نوزدهم رسیده است. آیا ترجمۀ مشترک مصطفی تاجزاده و فروغ قلیپور هم از کتاب «سیاست چیست» با اقبالی مشابه روبهرو خواهد شد؟