رنگ‌زمینه

صفحه اصلی > فرهنگ : صید مرغ ماهی‌خوار

صید مرغ ماهی‌خوار

درباره صمد بهرنگی

 

«صمد بهرنگی»، معلم، نویسنده، مترجم، کنشگر اجتماعی و … را «جلال آل‌احمد» وجدان بیدار یک فرهنگ تبعیدی و همان ماهی سیاه کوچولویی تعبیر کرد که در کام مرغ ماهی‌خوار ارس مُرده، خود را به ارس زده تا به دریا برسد و روزی از نو ظهور کند. امیرپرویز پویان وی را«ماکسیم گورکی ایران» و «شاملو»، او را هیولای ادبیات و در شمار وارستگان بی‌شمار مرگ دانست که به علت بزرگی از ما نیست و از کمبود حاصله از مرگ او برای جامعه، متاسف است و اینکه چرا مرگ هر صاحب قلم موجب ایجاد این خلأ می‌شود! شاملو مرگ صمد را از پا افتادن مبارزی در لشکر ندیده، بلکه تسلیم شدن کل لشکر می‌داند. در نهایت به قول«احسان طبری»، سوسیالیست معروف؛ زندگی پرحاصل و جالب، ستمگری‌های خلقی و مترقی، مرگ زودرس و مرموز و … همه‌وهمه به آثار صمد صلابتی خاص بخشیده. صمد از ابتذال بی‌زار و عاشق اصالت، همان ماهی سیاه کوچولو بود و استحاله یافت و ماهی سیاه شد؛ استعاره‌ای از خود صمد.

ماهی سیاه کوچولو ، مانیفست او
کتاب کوتاه ولی موثر«ماهی سیاه کوچولو»، اثر بهرنگی که خیلی زود مرزها را درهم نوردیده به شهرت بسیاری در عرصه فرهنگی رسید، داستان یک ماهی سیاه کوچک است که برای کشف جهان بزرگ‌تر از برکه کوچک محل زیستش، به سمت رود و دریا می‌رود و در این راه با تهیج سایرین به یافتن جهان تازه و با سدهای موجود، طی عملیاتی با کشتن مرغ ماهی‌خوار، خود نیز به ابدیت می‌پیوندد. مانفیست‌های اصلی سازمان فدائیان خلق، توسط جزنی و تنی چند از تئوریسین‌ها تدوین و ابلاغ می‌شد، ولی آن سازمان کذایی به علت قرابت روح اثر با روحیه مبارزاتی خود، یک مانیفست فرهنگی و ادبی هم برای خود برگزید و آن هم«ماهی سیاه کوچولو» بود! در واقع هر یک از اعضا با نوعی همزاد‌پنداری قهری خود را یک ماهی سیاه کوچولو می‌دید و تنها راه غلبه بر شرایط آن دوره را در مبارزه مسلحانه می‌دانست.
به گفته «محمود حیایی»، ماهی سیاه کوچولوی صمد، تک‌مبارزی است که هرچند به تنهایی ظالم را نابود کرده، ولی خودش هم نابود شده. در واقع داستان حول یک محور پارادوکسیکال می‌چرخد؛ اول اینکه یکدست صدا دارد، چون به تنهایی ماهی‌خوار را کشت و دوم اینکه یکدست صدا ندارد، چون خودش هم کشته شد! در واقع مبارزه جدا از توده مورد نقد قرار گرفته. البته صمد خواسته با شهادت ماهی و غروب قهرمان در اوج، به خاطر نجات جامعه به تاثیرگذاری بیشتر برسد. ماهی سیاه کوچولو، از نظر آنان، به طور استعاری یک چریک تمام‌عیار است! (تفکر خطرناک جریانات تند مبارزاتی و حاکمیت‌های توتالیتر جهان!) همین عناصر سبب شد که خیلی زود مورد توجه سیستم‌های مبارزاتی جامعه قرار بگیرد.

صمد و سازمان
«کاظم سعادتی، خانواده دهقانی، علیرضا نابدل، مناف فلکی، امیرپرویز پویان و …» همه از دوستان نزدیک صمد و از موسسان سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران بودند. به خاطر ماهی سیاه کوچولو و حضور دوستان نزدیک صمد در رده‌های بالای سازمان، صمد شد محبوب دل اعضا، به‌ویژه که سرسختانه معتقد بودند مرگ او کار رژیم است! در واقع اینکه رفقای نزدیک صمد جز رهبران سازمان و معروف‌ترین اثر صمد، بیانیه فرهنگی غیررسمی سازمان بوده و همچنین روحیه چپی، مبارزاتی و آنارشیستی صمد که در آثار و زندگی کوتاهش متجلی است، موجب شده در طول تاریخ افرادی خواسته یا ناخواسته بخواهند بر تاثیر یا حتی ارتباط وی با این سازمان تاکید بورزند.
اینکه آیا صمد بعدها قلم بر زمین می‌گذاشت و اسلحه در دست می‌گرفت را هیچ‌کس نمی‌تواند با قاطعیت بگوید! هرچند به گفته یکی از همکارانش، صمد معتقد بود به زودی با تغییر مشی سیاسی، به جای قلم، اسلحه بردارد. شاید هم در یک بزنگاه حساس تاریخی مثل «چه‌گوارا»، لحظه‌ای که با گروه «کاسترو» در سواحل کوبا جهت برپایی انقلاب چریکی علیه «باتیستا»پیاده شد، در آن دقایق سرنوشت‌ساز به جای برداشتن کیف لوازم پزشکی که شمایل حرفه اصلی او بود ناگهان جعبه مهمات را برداشت، صمد نیز در یک زمان خاص تاریخی به جای قلم، اسلحه در دست گرفته، دنیای نگارش را با جهان رزمایش معاوضه می‌کرد. اما این چیزی نیست که هیچ‌کس در هیچ زمانی بتواند با اطمینان کامل از آن سخن کند. هرچند فرض محال، محال نیست و هر فردی می‌تواند بنا به تخیل، صمد را در دهه ۵۰ تصور کند، ولی نباید این حقیقت را از یاد برد که اصلاً دستان مرگ نگذاشت او هرگز از دهه ۴۰ عبور کند و حال آنکه تشکل چریکی ابتدای دهه ۵۰ شکل گرفت. یعنی زمانی که دیگر صمدی نبود که بخواهد آنها را در این مبارزه مسلحانه همراهی بنماید یا نه! همزادپنداری فدایی‌ها با ماهی سیاه کوچولو موجب حساسیت رژیم و کتاب‌های صمد، به‌ویژه ماهی سیاه کوچولو ممنوع شد! فدایی‌ها در میتینگ‌هایشان که مزین به عکس‌های صمد بود، اسمش را در صدر اسماء جان‌باختگان مجاهد قرار داده، شعرا برای او به‌عنوان شهید راه حق، شعرها سروده و عاشق‌های دلسوخته در رثایش مرثیه‌ها می‌خواندند. این همه محبوبیت پس از مرگش که حال تحت تاثیر اتمسفر مبارزه، فزونی یافته بود، موجب شد آثارش و هرچه مردم را یاد او می‌انداخت مثل عکسش ممنوع شود! در مدارس هم بعضی مدرسان به تقبیحش پرداختند. این هجمه و ممنوعیت حتی تا بعد از انقلاب هم ادامه یافت.

سرنوشت دوستان صمد
دوستان صمیمی صمد که بعدها جزء هسته اولیه سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران گشتند، در رژیم شاه اکثراً یا اعدام شدند، یا فرار کردند و خودکشی، یا زیر شکنجه مردند. «کاظم سعادتی»، معلم و از نزدیک‌ترین دوستان صمد قبل از همه دستگیر شد. او که با «روح‌انگیز دهقانی» از رهبران فدایی خلق و خواهر بهروز دهقانی ازدواج کرده بود در سال ۱۳۴۹ و در آستانه تاسیس سازمان توسط ساواک که به تشکیل تشکیلات ظنین شده بود دستگیر شد. ولی ساواک برای رسیدن به سایر اعضا او را موقتاً آزاد کرد. کاظم که به نیت آنها واقف بود با خودکشی موجب هشدار به همرزمانش گشت! در بهار ۱۳۵۰ «علیرضا نابدل» هنگام توزیع اعلامیه، دستگیر شد که به دستگیری خیلی‌ها انجامید. او که زخمی شده بود برای گریز از تخلیه اطلاعاتی چندین بار در بیمارستان و زندان دست به انتحار زد، ولی نهایتاً در ۲۲ اسفند ۵۰، اعدام شد. «بهروز دهقانی»، معلم و دوست تمام‌ عمر صمد همراه با برادرش«محمد» و خواهرانش«اشرف» و«روح‌انگیز» از موسسان فدائیان، وقتی که سازمان قصد سرقت از بانکی در تهران را داشت، ابتدا اشرف دستگیر و ساواک با طعمه قرار دادن «نزهت‌السادات آهنگران»، توانست ۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۰ به بهروز برسد. بهروز دهقانی زیر شکنجه دوام نیاورد. البته خواهرش اشرف که از تئوریسین‌های بزرگ مارکسیست هم بوده، دو سال بعد توانست از زندان فرار کند. «امیرپرویز پویان» از دوستان یکی دو سال آخر عمر صمد و یکی از ۴ رهبر اصلی سازمان هم وقتی دید مخفیگاهش در محاصره است در ۳ خرداد ۱۳۵۰ خودکشی کرد.

sazandegi

پست های مرتبط

جهانگشای ایرانی

درباره “نادرشاه افشار” نادرشاه افشار کار خود را به عنوان یک جنگاور…

۳۰ آبان ۱۴۰۳

قهرکرده‌ها بازگردند

درخواست وزیر ارشاد از سینماگران جشنواره فیلم فجر امسال قرار است، جایی…

استعفا در اوج

“احسان محمدحسنی” از اوج رفت احسان محمدحسنی با اعلام استعفای خود از…

دیدگاهتان را بنویسید