درباره “سعید جلیلی”
جلیلی میگوید که قصد تشکیل هیچ حزبی را ندارد زیرا برایش مهم این است که ظرفیتهای کشور بتوانند با هم همافزا شوند؛ این همافزایی لزوماً نه مربوط به تشکیل حزب است و نه تشکیل سازمان و نظایر آن. جلیلی درحالی برای چندمین بار تکلیف حداقل طرفداران خودش را در گفتوگو با خبرگزاری مهر مشخص کرد که همیشه این سوال مطرح بوده است؛ بنیانگذار تشکیلاتی به نام دولت سایه، چرا هرگز نخواست تا در قالب حزبی قانونی در کشور فعالیت کند؟ آیا جلیلی با بودجه شخصی خودش دولت سایه را تشکیل و ادامه داده است؟
آنطور که بسیاری از تحلیلگران معتقدند، گروههای سیاسی زمانی حزب تشکیل میدهند که در اندیشه حمایت از حقوق ملت اما با تفکرات مشخص خودشان برآیند. در این صورت اگر حزبی وجود نداشته باشد، پاسخگویی هم وجود ندارد و افراد با هر گرایش سیاسی و جریان فکری تا آنجایی که در توانشان باشد در موضوعاتی که هیچ ربطی به آنها ندارد، وارد میشوند و به نوعی قانون را دور میزنند. عبدالله سمامی، حقوقدان در مقالهای وجود احزاب را امری ضروری و نمادی از پويايی مدنی يك جامعه تلقی میکند و مینویسد: «از همينرو است كه در قانون اساسی جمهوری اسلامی، وجود احزاب و جمعيتها و انجمنهای اسلامی را بدون قيدوشرط آزاد دانسته و البته فعاليتشان مشروط به اين است كه اصل استقلال، آزادی و وحدت ملی، موازين اسلامی و اساسی جمهوری اسلامی را نقض نكنند ليكن تعيين كار بر نحوه اجرای اصول قانون اساسی، نظارت بر حواشيی و ساماندهی فعاليت احزاب از حيث رعايت اصل قانون اساسی امری ضروری به نظر میرسد» بر همین اساس آیا میتوان اینطور تلقی کرد که جریان وابسته به جلیلی و موسوم به دولت سایه از حیث فرار از پاسخگویی تاکید بر عدم تشکیل حزبی قانونی دارند؟
نقش احزاب در توسعه سیاسی و مشارکتدهی مردم در انتخابات غیرقابل انکار است. در یک جامعه توسعهیافته احزاب حلقه وصل دولت و مردم هستند و مطالبهگریهای بسیاری انجام میدهند و در شناخت نامزدهای انتخاباتی به شهروندان نقش مهم و بسزایی دارند، احزاب به رقابتهای انتخاباتی ابعاد عمیقتری میبخشند و عرصه رقابتها را از شکل فردی خارج و به آن رنگوبوی دیگری میدهند. حسین بشیریه در کتاب دانشنامه سیاسی تاکید دارد: «مهمترین فعالیت احزاب در زمینه انتخابات و کسب آرا صورت میگیرد. افراد فعال از نظر سیاسی معمولاً برای خود هویتی حزبی قائل میشوند و نسبت به حزب خاصی تعلق خاطر و وابستگی پیدا میکنند و همین تعلق و وابستگی بر رفتار انتخاباتی و رای افراد تاثیر تعیینکننده دارد».
محسن هاشمی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران هم در گفتوگویی که چندی پیش با مهر داشت، گفت: «اتفاقاتی که در چند سال گذشته به اسم یکدستسازی رخ داد و در حاکمیت انجام شد، میتوانست در قالب یک حزب معتبری باشد که در آن همه ارکان یک حزب وجود داشته باشد، به طور مثال، اعضای زیادی در حد چند میلیون نفر در کشور داشته باشد، چارت تشکیلاتی و ساختار درستی داشته باشد و نیروهای آموزشدیده تربیت کرده باشد به همان روشهایی که حاکمیت در استصواب به کار میگیرد و برخی را حذف میکند، احزاب در درون خودشان انجام دهند و سعی کنند، آدم موجه را به نام مثلاً نامزد انتخاباتی معرفی کنند چراکه حزب آنها باید مسئولیت آنچه که اتفاق میافتد را به عهده بگیرد».
با این اوصاف و رجوع به سخنان سعید جلیلی احتمالاً به همان نقطه فرار از پاسخگویی خواهیم رسید. جلیلی درحالی پا به عرصه رقابت رئیسجمهوری گذاشت که تفکرش در حوزههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جز به مذاق عده خاصی از طرفدارانش به تفکر هیچ بخشی از جامعه خوش نمیآید. جریان موسوم به او که پروژه خالصسازی و یکدست کردن جامعه را پیش گرفته بودند و حزبی مانند پایداری و دولت سیزدهم، حمایتش میکنند با عجیبترین هجمهها قصد داشتند تا در کار رقیبانشان در هر سمتی کارشکنی کنند.
احمد زیدآبادی، فعال سیاسی اصلاحطلب در یادداشتی با عنوان «پدیده مرموز!» خطاب به جلیلی نوشته بود: «سعید جلیلی اگر خواهان ادامه فعالیت سیاسی است به جای تشکیل دولت در سایه که اسم بیمسمایی در نظام جمهوری اسلامی است باید حزب تشکیل دهد. دولت در سایه بدانسان که او مراد و دنبال میکند، یعنی پدیده مرموزی که اعضا و منابع و ارتباطات و نوع فعالیتش برای جامعه شناخته شده، نیست و عملاً یک نیروی زیرزمینی به شمار میرود. حزب سیاسی اما پدیدهای شفاف است و منابع مالی و انسانی و برنامه قابل پنهانی از چشم رسانهها ندارد». عطاالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت اصلاحات هم معتقد است: «سعید جلیلی با نزدیک به ۱۴ میلیون رای بسیار با اهمیت میتواند از سایه به آفتاب بیاید و حزبی با همفکران خود تشکیل دهد».
همچنین اسماعیل گرامیمقدم، نماینده ادوار مجلس نیز در گفتوگویی با آفتابنیوز اینطور میگوید: «سعید جلیلی مدعی بود که دولت در سایه، همسو با دولت ابراهیم رئیسی بوده است؛ بنابراین تشکیل دادن دولت سایه به لحاظ هویتی معنایی نداشت. به لحاظ مبنایی هم دولت برای احزاب سیاسی است. در حقیقت احزاب هستند که دولت در سایه را تشکل میدهند».
هرچند نباید فراموش کنیم که در کل اصطلاح دولت سایه اصطلاحی سیاسی است که معنای مشخصی دارد و نمیتوان به دلخواه خود آن را تفسیر کرد. دولت سایه در اصطلاح سیاسی هیات دولتی است که روی کار نیامده است اما با هدف در دست گرفتن کنترل دولت در واکنش به یک حادثه منتظر مانده است. در این نظامها احزاب مخالف با تشکیل یک دولت سایه، وزرا و مسئولان دولت احتمالی خود را منصوب میکنند تا ضمن زیر نظر قرار دادن عملکرد حزب حاکم، همواره برای به دست گرفتن قدرت آمده باشد.
دولت سایه را باید به سعید جلیلی شناخت. او حتی یک صفحه هم به الگوی دیدگاهیاش در این باره عینیت نبخشیده است تا در معرض قضاوت صاحبنظران و کارشناسان قرار گیرد. جلیلی که دبیر سابق شورای عالی امنیت ملی ایران هم بود و همواره ادعا داشت که از تمام سیاستمداران ایرانی چه در حوزه داخل و چه در حوزه خارجی بیشتر میداند، یک بار سال ۹۲ و یک بار سال ۱۴۰۰ و چندمین بار در مناظرات انتخاباتی ۱۴۰۳ سخن گفت و آن طور که خودش میگوید، هدف او از تشکیل دولت سایه، نظارت بر عملکرد دولت رسمی و ارائه راهحلهای جایگزین برای مسائل مختلف کشور بود. این اقدام جلیلی بیشتر به عنوان یک تلاش برای حفظ حضور و نفوذ در صحنه سیاسی کشور و آمادهسازی برای آیندهای که ممکن است دوباره وارد عرصه رقابتهای ریاستجمهوری شود، تلقی میشود.
سعید جلیلی همواره مدعی بود که بسیاری از مشکلات با فراگیر شدن آن حل میشود. به گفته بانی آن ۸ سال است که در عمل کار خود را آغاز کرده است. دولت سایه حاصل تفکرات گروه تندرویی به نام جبهه پایداری و در ادامه آن پروژه خالصسازانی است که این جریانات به وجود آوردهاند. آنها معتقدند در هر اموری حتی اگر مسندی نداشته باشند، میتوانند در سایه امور را پیگیری کنند. کمااینکه جلیلی پس از پیروزی مسعود پزشکیان گفته بود که به او کمک و هر جا که لازم باشد، ورود پیدا خواهد کرد. اما نکته جالب توجه این است که اگرچه پایداریها به عنوان حزبی رسمی از جلیلی حمایت میکنند اما تاکنون هیچگونه درخواست و تفویض مسئولیتی از جبهه خطاب به جلیلی مبنی تشکیل دولت سایه مطرح نشده است. این نشان میدهد که این جبهه نقش تشکیلاتیمحوری و رسمی در تشکیل و حتی ادامه کار دولت سایه ندارد.